مرکز فروش فایل های اموزشی به صورت اسلاید ومتن
http://mohrez.farafile.ir
مرکز فروش فایل های اموزشی به صورت اسلاید ومتن
http://mohrez.farafile.ir
چهار روش براي گفتن دوستت دارم
گفتن "دوستت دارم" معمولاً براي افراد بسياري دشوار بوده و نيازمند يک زمان مناسب است؛ اما حتماً لازم نيست که عبارت "دوستت دارم" را بر زبان بياوريد تا طرف مقابل متوجه احساسات دروني شما بشود. هر چند اين عبارت مي تواند گوياي احساسات بديهي باشد، اما مي توان از راههاي ديگر نيز عشق را اظهار نمود، که چه بسا ميتواند تاثيرگذار تر بوده و رابطه را بيش از پيش شاداب، سرزنده و سالم نگه دارد.
راههاي ساده اي وجود دارند که مي توانند بدون اينکه حرفي به زبان بياوريد، به همسرتان ثابت کنيد که دوستش داريد. و علاوه بر همه اين موارد: آيا شما در بوسيدن تبحر داريد يا خير؟
1- تاييد کرده، تشکر کنيد و قدردان باشيد
يکي از خصلت هاي طبيعي هر انساني اين است که به دنبال تاييد از طرف کساني است که دوستشان ميدارد.
به همين دليل کاملاً معقول مي باشد که تا جايي که مي توانيد تلاش کنيد تا مطمئن شويد که شريک زندگيتان مي داند که تا چه اندازه او را دوست مي داريد و برايش ارزش و احترام قائل هستيد. در ميان گذاشتن اين امر که چه احساسي نسبت به همسرتان داريد، اصلاً نيازي به صرف وقت آنچناني ندارد. اگر هم احساس مي کنيد که او در حال حاضر مي داند که شما چه احساسي نسبت به او داريد، بد نيست گاه و بي گاه يادآوري هاي کوچکي داشته باشيد تا او هم بيشتر ترغيب به عشق ورزي نسبت به شما شود.
همه ما دوست داريم تا به خاطر کارهايي که انجام مي دهيم، مورد تاييد و پذيرش سايرين قرار بگيريم. حال چه اين کار تامين مالي خانواده باشد، چه پرورش مناسب فرزندان باشد، نحوه انجام کارهاي فردي، نحوه نگاه ما به مسائل مختلف، و يا ساير موفقيت هايي که در زندگي بدست مي آوريم.
بنابراين اگر دائماً بخواهيد نقد کنيد و فقط جنبه هاي منفي شريک زندگي خود را ببينيد، گفتن "دوستت دارم" نمي تواند کاري را از پيش ببرد. در حقيقت با اين کار بدتر ارزش خود را زايل کرده و به راحتي او مي تواند متوجه شود که حرف هايتان از ته دل نخواهد بود.
متاسفانه بيشتر ما چنين کاري را انجام مي دهيم. در قدم اول ابتدا بايد آسيب هايي را که به طرف مقابل وارد آورده ايد را شناسايي کنيد و سعي کنيد تا انتقادهايتان آزار و اذيتي را به طرف مقابل وارد نسازد. بايد راه نبرد خود را به درستي انتخاب کنيد و با شيوه هاي مسالمت آميز از او انتقاد کنيد. به جاي اينکه تمام توجه خود را بر روي اشتباهات و عيوب طرف مقابل متمرکز نماييد، بايد سعي کنيد در مسائلي که او توانايي بيشتري دارد را تاييد، و تصويب کرده و از او قدرداني نماييد. به عنوان مثال زمانيکه همسرتان مثلاً با بيرون بردن زباله ها قصد دارد تا به نوعي، عشق و محبت خود را به شما نشان دهد و يا روغن ماشين شما را تعويض مي نمايد، يادتان نرود که از عباراتي به اين شرح استفاده کنيد.: "مرسي از اينکه.....را انجام داي" و يا "از تو سپاسگزاري مي کنم که....." و يا "من تو را تحسين مي کنم که........" سعي کنيد محدوده استفاده از اين کلمات و عبارات را افزايش دهيد.
2- کاري کنيد که احساس کند شماره يک است
سرسپردگي و تعهد اساس يک رابطه را تشکيل مي دهد به ويژه در روابط خانوادگي.
هر چند در يک زندگي مشترک زن و شوهر مسائل مربوط به روابط زناشويي خود را بايد در اولويت کارهاي خود قرار دهند، اما هيچ شکي وجود ندارد که هر يک از افراد کارهاي بسيار زياد ديگري نيز براي انجام دادن در دست دارند. شغل، فرزندان، دوستان، ساير افراد فاميل و قوم و خويش و ساير مسئوليت هاي اجتماعي معمولاً وقت بسيار زيادي را از شما گرفته و اجازه نمي دهند آنطور که بايد و شايد به مسائل زناشويي توجه کنيد. با انجام ساير کارها به راحتي توجه تان مي تواند از زندگي گرفته شده و زماني هم که بچه ها را به زندگي مشترک اضافه کنيم، ديگر صحنه دشوار تر از هر زمان خواهد شد. شرکاي زندگي، به ويژه مادرها زمانيکه بچه دار مي شوند، فکر مي کنند که تنها الزامي که در زندگي دارند چيزي نيست جز مراقبت و نگهداري از فرزندانشان. تحت اين شرايط طرف ديگر زندگي مشترک به کنار زده مي شود.
مي بايست به اين مطلب توجه داشته باشيد که همسرتان هم مانند ساير التزام هايي که در زندگي داريد، پر اهميت است و بايد مانند ساير مسائل به او توجه کنيد. و اين امر ميسر نخواهد شد مگر با صرف وقت و مهر و علاقه. تنها گفتن "دوستت دارم" کاري را از پيش نمي برد و کافي هم نيست. اين امر نيازمند عمل کردن از جانب شما مي باشد. بايد سعي کنيد که وقتي را براي همسر خود در نظر گرفته و در آن زمان توجه و تمرکز خود را به طور کامل در اختيار او قرار دهيد. به نيازهاي او بي توجهي نکنيد و به خاطر مسائل جزئي با ساير خواست هاي او مخالفت نکنيد. به خاطر اشتباهاتي که انجام مي دهد، او را اينگونه تنبيه نکنيد که وقتتان را با او صرف نکنيد. اگر تصميم بگيريد که هر شب با دوستانتان بيرون برويد، اين امر به هيچ وجه به او ثابت نمي کند که شما دوستش مي داريد و قصد داريد وقت بيشتري را با او صرف کنيد. اين بر عهده شماست که يک تعادل مناسب ميان کارهايتان برقرار کنيد.
3- کارهاي کوچک خيلي به چشم مي آيند
با ملاحظه بودن و ابتکار عمل به خرج دادن براي وارد کردن شادي به زندگي يکي ديگر از راهکارهاي ساده اي است که مي تواند "دوستت دارم" را به طرف مقابل اثبات کند.
مهرباني و توجه، به ويژه زمانيکه فردي بوده و نشئت گرفته از صميميت موجود ميان دو نفر باشد، نشان مي دهد که شما براي طرف مقابل ارزش قائل هستيد. سعي کنيد تا جايي که مي توانيد به خواست ها و نيازهاي همسرتان با روي باز برخورد کنيد و پيش از آنکه چيزي را از شما درخواست کند، نيازهايش رامرتفع سازيد.
با به ياد آوردن رويدادهاي مهم زندگي، سعي کنيد که هميشه يک قدم جلوتر باشيد. سعي کنيد نيازهاي او را پيش از آنکه آنها را ابراز کند، پيش بيني نموده و او را در کارهايش کمک وهمراهي نماييد.
به عنوان مثال اگر قرار بوده در محل کار در مورد مسئله ي مهمي سخنراني کند، دست پيش بگيريد و به او زنگ بزنيد تا ببيند نتيجه کارش چطور شده. کاري را که از شما درخواست نکرده برايش انجام دهيد. منتظر نباشيد تا از شما درخواست کند تا شانه هايش را پس از يک روز سخت کاري بماليد. پيش از اينکه فرصت مطرح کردن اين درخواست را پيدا کند، شما بايد آنرا انجام داده باشيد. ياد بگيريد که شنونده خوبي باشيد، حتي اگر در مورد چيزي صحبت مي کرد که براي شما اصلاً اهميتي نداشت. و سعي کنيد که نصيحت هاي غير معقول را براي خودتان نگه داريد.
4- همه چيز او باشيد
چه در دوران نامزدي به سر مي بريد، چه ازدواج کرده ايد، موقعيتتان خيلي مهم تر از عنواني است که بر روي شما گذاشته اند. شما بايد دوست، معشوقه و محرم اسرار او باشيد.
سعي کنيد که همه اين نقش ها را به طور 100% انجام دهيد. دوستي باشيد که شاد و صادق است. معشوقه اي باشيد که پراحساس و صميمي است و و محرم اسراري باشيد که قابل اعتماد است. بايد يک گوش شنوا براي او باشيد و فردي باشيد که هر موقع خواست، بتواند به شما تکيه کند.
در صورت داشتن همسر، اگر بتوانيد يک مادر متعهد باشيد، او متوجه مي شود که به اندازه کافي دوستش داريد که از بچه هايي که با هم آنها را به وجود آورده ايد مراقبت و نگهداري کنيد.
اگر بخواهيد همه چيز او باشيد، بايد تلاش کنيد و زمان و انرژي صرف نماييد؛ اما اين تلاش هاي شما بيش از گفتن هر گونه "دوستت دارمي" به او اثبات ميکند که دوستش مي داريد.
زمانيکه چنين شيوه هاي متفاوت گفتن دوستت دارم را در زندگي روزانه خود تمرين مي کنيد، مطمئن باشيد که پاسخ مثبتي را از سوي شريکتان دريافت خواهيد کرد و حتي چه بسا او واکنش هاي بهتري در مقابل شما انجام خواهد داد.
خوب بنابراين همين حالا دست به کار شويد و به شريک زندگيتان ثابت کنيد که چقدر او را دوست مي داريد
منبع: parsifa.com
آقايون خانم ها را به خود جلب کنيد
چرا آقايون نمي توانند نظر خانمها را به خود جلب کنند؟
دلايل بسيار زيادي وجود دارد که چرا آقايون نمي توانند نظر خانم ها را به خود جلب کنند، اما من مي خواهم از زاويه اي به اين مسئله بپردازم که شايد شما تا کنون به آن فکر نکرده باشيد.
زماني که صحبت از بازي جاذبه و جلب نظر به ميان مي آيد، بسياري از آقايون به سرعت نيازمند طرف مقابل مي شوند و خودشان را وابسته و فريفته نشان مي دهند. اين بدان معناست که خودشان استقلال فردي شان را زير پا مي گذارند. در اين حالت خانم احساس مي کند که طرف مقابل بيش از اندازه نسبت به او وابسته شده است و اين اصلاً نشانه ي خوبي نيست.
زمانيکه تصور کرديد احساساتتان کنترل زندگي شما را بدست گرفته اند، در وهله ي اول بايد ببينيد که اين عواطف از کجا مي آيند و چگونه مي توانيد آنها را با حقايق زندگي جور کنيد. بسياري از آقايون در چنين شرايطي شکست مي خورند، چراکه توانايي کنترل افکار خود را از دست مي دهند و نمي دانند که چگونه بايد در مقابل يک خانم زيبا از خود عکس العمل نشان دهند.
فقط به اين دليل که شما به او علاقمند هستيد، لزوماً به آن معنا نيست که او هم به شما علاقمند است.
خانم ها در درک حرکات فيزيکي و فهم زبان حرکتي استعداد زيادي دارند. آنها اصلاً با اين قابليت به دنيا آمده اند و به راحتي هرگونه نشانه اي از استرس و عصبي بودن را مي توانند در شما تشخيص دهند.
هر واکنش کنترل نشده اي که از خود بروز بدهيد، يا سعي تان بر آن باشد که فقط "خوبي" هاي او را ببينيد، و برايش بميريد، به آن معناست که شما در حال از دست دادن قدرت خود هستيد و به زودي استقلالتان از بين خواهد رفت.
زمانيکه چنين اتفاقي روي دهد، بايد مطمئن باشيد که خانم نميتواند جذب شما شود. پس آقايوني که اين مقاله را مي خوانيد و تصور مي کنيد با روي خوش نشان دادن بيش از اندازه مي توانيد نظر خانم ها را به خود جلب کنيد و فکر مي کنيد که خود حقيقي تان را نبايد در مقابل او آشکار کنيد، مطمئن باشيد که در رابطه شکست مي خوريد. بايد با خودتان و با احساساتتان صادق باشيد.
شايد ديگر لازم نباشد که تکرار کنم تعداد زيادي از خانم اين روزها دوست ندارند توسط آقاون اسکورت شوند و نمي خواهند احساس کنند که بايد تعهد کامل نسبت به يک مرد داشته باشند. آنها بيشتر ترجيح مي دهند که آزاد باشند و اجازه دهند که هر اتفاقي که قرار است بيفتد به طور طبيعي و به خودي خود روي دهد.
بسياري از آقايون در مقابل خانمي که دوستش مي دارند آنقدر عصبي و دست پاچه مي شوند که رابطه را به جايي مي کشانند که ديگر نمي توان اميدي به نجات آن داشت.
خانم در يک چنين شرايطي علاقه ي خود نسبت به طرف مقابل را از دست مي دهد؛ اما متاسفانه آقا متوجه نيست و باز هم مي خواهد تلاش کند و صميمت و هواخواهي خود را به خانم اثبات کرده و رابطه را به اوج قله هاي موفقيت برساند.
از سوي ديگر بايد در نظر داشت که همه ي آقايون با قدرت ذاتي به منظور خشنود ساختن خانم ها به دنيا مي آيند. اين امر اگر در حدود طبيعي انجام پذيرد، رضايت خانم را جلب خواهد کرد و حتي از پول و ثروت هم براي او پر اهميت تر است. خانم فقط بايد مطمئن شود که فردي را که انتخاب نموده يک مرد واقعي است و از تمام زوايا مي تواند به او اعتماد کند.
خانم ها منتظر هستند تا مرد واقعي زندگي شان از راه برسد. کسي که به آنها و به جسمشان -بدون اينکه يک کلمه حرف بزند- احترام بگذارد. حقيقت اينجاست که اين روزها يک چنين مردهايي خيلي کم پيدا مي شوند.
فقط کافي است که با قدرت طبيعي خود ارتباط برقرار کنيد تا بتوانيد به قلب همسرتان نفوذ کنيد.
اين قدرت حتي از "شخصيت" مستقل شما و يا حتي شخصيت اجتماعي تان نيرومند تر است و اگر واقعاً قصد داريد که نظر کسي را به خود جلب کنيد و به آنها چيزي را که طلب مي کنند و به دنبالش هستند بدهيد، بايد مطابق با آنچه پيشتر گفته شد از خود عکس العمل نشان دهيد.
مي بايست تلاش کنيد تا تبديل به مردي شويد که "در پوست خود آرام" است. سعي کنيد که اين تناسب و تجانس را در همه حال حفظ نماييد؛ آنوقت مي بينيد که خانم مورد نظر با شما متفاوت برخورد مي کند و طور ديگري به شما نگاه کرده و متوجه وجودتان مي شود.
اگر او به شما علاقمند شود، يعني شما به موفقيت رسيده ايد چراکه در اين صورت، او کسي است که شما را انتخاب کرده و شما مي توانيد او را به راحتي به سمتي که مي خواهيد هدايت کرده و در کنار او خوشبخت شويد.
پسرهاي زن ذليل به اين دليل نمي توانند نظر خانمي را که مي خواهند به خودشان جلب کنند چراکه به طور غريزي و طبيعي با خانم برخورد نمي کنند و مي خواهند خود واقعي شان را پنهان کرده و خودشان را کس ديگري نشان دهند.
آيا اگر مردي در فضايي بزرگ شده باشد که به او ياد داده باشند حقيقت اين است که بايد قدرت حقيقي و تاثير مردانه ي خود را مخفي کني، گناه اين آموزش غلط بر دوش خودش مي افتد؟ به هيچ وجه.
اما آيا مسئول رفتار فعلي و وقايعي که در آينده برايش اتفاق مي افتد نيست؟ چرا، هست. درک چنين مسائلي به او اجازه مي دهد تا مرز موفقيت کلي پيش رود، درست همان موفقيتي که هميشه آرزويش را داشته.
اجازه دهيد خيلي راحت با شما صحبت کنم، دوست دارم به قضيه اينچنين نگاه کنيد:
همانطور که قرار گذاشتن با يک دختر زشت و چاق براي يک مرد واقعه ي وحشتناکي است، يک خانم هم نميتواند با مرد بي شخصيت قرار ملاقات بگذارد و او را در زندگي خود راه بدهد.
اين روزها خانم ها هم به اندازه ي آقايون از برقراري رابطه ي جنسي لذت ميبرند، اما ترجيح ميدهند که ابتدا به فرد مورد نظر اعتماد کنند. در اين ميان اگر شما بيش از اندازه از خود وابستگي نشان دهيد، بيش از اندازه به او علاقمند شويد، و طرز برخوردتان را با او عوض کنيد، به جايي نخواهيد رسيد.
اما خبر خوشحال کننده اينجاست که خانم ها به راحتي متوجه مي شوند که چه زمان شما تبديل به مردي مي شويد که آنها مي خواهند.
براي اينکه از هر گونه شکستي در اين زمينه جلوگيري کنيد، بايد شخصيت خود را در 3 حوزه ي طبيعي و ذاتي، استقلا طلبي، و روابط اجتماعي همواره در يک حد مطلوب نگه داريد. با اين کار خانم هميشه مشتاق به ادامه رابطه با شماست و براي قرار گذاشتن با شما هر فرصتي را مغتنم مي شمارد.
کل اين مبحث تنها در همين نکته ي ارائه شده، خلاصه مي شود و اينجا دقيقاً همان نقطه اي است که وقتي برخي از آقايون به آن مي رسند، استپ کرده متاسفانه شکست مي خورند؛ چرا که آنها طرز برخورد مناسب در بازي جاذبه و جلب نظر را نميدانند و متوجه نيستند که چگونه مي توانند خود واقعي شان را نشان داده و طبيعي برخورد کنند.
چيزي که خانم ها مي خواهند اين است که شما خودتان باشيد! پس بهتر است سعي نکنيد آنها را فريب بدهيد و خودتان را به جاي کسي که نيستيد جا بزنيد.
هر مردي بدون در نظر گرفتن وضعيت مالي و قيافه چنين پتانسيلي را در وجود خود دارد. همه چيز به اين بر مي گردد که وقتي او در کنار شماست چه احساسي کند و همه چيز هم ختم مي شود به اين مطلب که شما چه شخصيتي داريد و چه تيپ آدمي هستيد.
بنابراين من به شما پيشنهاد مي کنم که با در نظر گرفتن مسائل ذکر شده راه هر گونه شکستي را مسدود کنيد، و خودتان باشيد تا بتوانيد در دنياي قرارهاي ملاقات به موفقيت دست پيدا کند.
منبع: sepehrmag.ir
رازهايي درباره مردان که هر زني بايد آنها را بداند....
نويسنده:دکتر باربارا دي آنجليس
ترجمه: هادي ابراهيمي
براي شوهرتان ، مادري نکنيد!
يک اشتباه : زنان در حق مردان مادري کرده و با آنها به مانند بچه رفتار مي کنند.
آيا هرگز چنين مواردي را به همسرتان گفته ايد؟
ـ عزيزم کيف پولت را فراموش نکني.
ـ موقع برگشتن فراموش نکني لباس ها را از خشکشويي بگيري.
ـ قبض برق را پرداختي؟
ـ مي داني مخزن سوخت تقريبا ديگه تمام شده؟
ـ يادت رفت ميز رزرو کني؟ خوب اشکال ندارد، خودم تلفني اين کار را برايت انجام مي دهم.
ـ چند بار بايد گفت اين حوله هاي خيس را روي زمين نينداز.
ـ اگر با اين لباس نازک بيرون بروي، حتما سرما مي خوري.
چنان چه شما نيز مانند من مرتکب اين اشتباهات شده باشيد، احتمالا پس از خواندن اين جملات احساس گناه مي کنيد. اشتباه شماره يک، يکي از معمول ترين و مخرب ترين عادات ارتباطي ما با مردها است. به گونه اي با آنان رفتار مي کنيم، گويي کودکي بيش نيستند و اين طور فرض مي کنيم که ناتوان هستند و نمي توانند از خودشان مراقبت کنند و نياز دارند که ما زندگيشان را بگردانيم.
مي دانم چه فکر مي کنيد بله اين پيش فرض هاي ما در بسياري از مواقع حقيقت دارند و ممکن است حق با شما باشد، اما موضوع اين نيست، موردي که در اين جا اهميت دارد اين است که:
هنگامي که با يک مرد مانند پسربچه کوچکي رفتار مي کنيد، او نيز شما را مايوس نکرده و به مانند بچه اي کوچک با شما رفتار خواهد کرد. هنگامي که انتظار داريد ناتوان، درمانده و ضعيف باشد او نيز ناتوان، درمانده و ضعيف مي نمايد.
چگونه زن ها در حق مردها مادري مي کنند؟
۱ ) در حق آنها زياده از حد مفيد واقع شدن و انجام دادن کارهايي که مي بايست خودشان انجام بدهند: مثلا: به دنبال کليدش مي گرديم، لباس هايش را پشت سرش جمع مي کنيم، کراواتش را برايش درست کرده، موهايش را مرتب مي نماييم، صبح ها قبل از آن که به سر کار برود لباس هايش را انتخاب مي کنيم، شب ها بعد از برگشتن از کار لباس هايش را از تنش درمي آوريم.
۲ )راه انداختن بازي هاي کلامي با آنان، بازي حدس بزن، جهت بيرون کشيدن اطلاعات از آنان، به او مي گوييم: گرسنه اي؟ دوست داري کمي آش برايت درست کنم، نه؟ برايت ماهي درست کنم؟ دسر چطور؟ با اين سوپ چطوري؟ زياد جالب به نظر نمياد؟ خب بذار فکر کنم. با يه ساندويچ گريل شده پنير چطوري؟ اونم دوست نداري؟
۳) ما معمولا چنين فرض مي کنيم؛ مردها کم حافظه بوده و يا فراموش کار هستند و اطلاعاتي که مي بايست خودشان به خاطر داشته باشند را به آنها گوشزد مي کنيم: يادت باشد وقتي رسيدي زنگ بزني، يادت نرود سوزي را از کلاس موسيقيش برساني خانه. يادت باشد آشغال ها را دم در بگذاري! وقت دکترت يادت نرود!
۴) آن ها را نکوهش مي کنيم، گويي بچه اند، چطوري مي تواني بدون ژاکت بيرون بروي؟ نمي بيني هواي بيرون سرده؟ چند بار بايد بگويم قبل از اين بخوابيم چراغ ها را خاموش کن، صورت حساب هاي برق خيلي داره بالا ميره. ديشب وقتي داشتي فوتبال تماشا مي کردي، سه تا نوشابه و يک پيتزاي بزرگ خوردي، عجيب نيست اگر دلت درد گرفته باشه.
۵) به عهده گرفتن کارهايي که فکر مي کنيد نمي توانيد به درستي انجام بدهند: "اگر اجازه بدم براي شام فردا اون جايي را رزرو کنه، مي دونم مثل هميشه يک اشتباهي مي کنه. يا وقت را اشتباه مي گه، يا يادش ميره که يک ميز خوب انتخاب کنه، بنابراين هميشه خودم اين کار را مي کنم." "بار آخر که استيون را فرستادم براي بچه ها لباس بخره، فاجعه بود. بچه ها هرگز نتونستن اون لباس ها را براي مدرسه بپوشند. اين دفعه خودم مي برمشان. نمي تونم اجازه بدم دوباره چنين اتفاقي بيفته." "ماه ها پيش، از جين خواستم يک هتل خوب تو شيکاگو پيدا کنه، اما اون فراموش کرد اين کار را بکنه. حالا برنامه سفرمان سه هفته عقب افتاده و اين منم که مجبورم همه کارها را انجام بدم. بهتر بود از اول خودم کارها را انجام مي دادم."
۶) اصلاح کردن اشتباهاتشان و امر و نهي کردن به آنها: "نه عزيزم اون زن و شوهري که تو تعطيلات ديديم، اهل ويرجينيا بودند، نه وست ويرجينيا." "عزيزم اون طور که اين کلمه را در جمله به کار بردي، اشتباه بود." "فکر مي کنم اگر مسير ۴۱ را انتخاب کنيم به ترافيک خيابان گرد بر نمي خوريم." "اگه جاي تو بودم الان از سمت چپ رانندگي مي کردم." "چرا به مادرت زنگ نمي زني بگي بچه ها مريض شدند و سرت خيلي شلوغه و براي يکشنبه ديگه نمي تونيم به اون سر بزنيم. هر چي گفتي اين يکي را نگو که هفته پيش رفتيم و مادر منو ديديم."
چرا زنها در حق مردها مادري مي کنند؟
مي دانم متنفريد از اين که بشنويد، شما هم در حق مرد زندگيتان مادري مي کرديد، اما باور کنيد، تنها شما نيستيد که اين کار را مي کنيد. دليل اين کار چيست؟
ـ ما زنها براي مادري کردن آموزش ديده ايم و براي آن نيز پاداش مي گيريم. وقتي بچه بوديد، يگانه الگويتان مادرتان بود.
همواره شاهد بوديد که او چگونه از شما، برادر و خواهرهايتان حمايت مي کرد. بدين ترتيب آموختيد چگونه حمايتگر، مهربان و فداکار باشيد و به نيازهاي ديگران رسيدگي کنيد. اين موضوع نيز حقيقت دارد که شاهد بوديد، چگونه مادرتان به ويژه در حق پدرتان مادري مي کرده است. پس بياييد به موضوع اين طور نگاه کنيم که اگر شما شاهد بوديد، به جاي اينکه مادرتان به طرزي رمانتيک با پدرتان رفتار بکند، هميشه در حق او مادري مي کرده است، در نتيجه شما هم در کودکي چنين آموختيد. اين همان رفتاري است که زن ها بايد با مردها داشته باشند. پس وقتي خودتان بزرگ شديد و ازدواج کرديد، عينا همين کار را با همسرتان کرديد.
هنگامي که جولي جهت مشاوره نزد من آمد، سه سال از ازدواجشان با فرد مي گذشت. او به تلخي مي گفت: "احساس نمي کنم همسر او هستم، بلکه احساس مي کنم مادرش هستم. او هم هميشه مثل يک بچه کوچک رفتار مي کنه و از من انتظار داره به جاي او فکر کنم، دنبالش راه بيفتم و لباس هاش رو جمع و جور کنم. در واقع مسووليت همه امور با منه. براي همين هم او مدام تنبل و تنبل تر ميشه و در عوض من عصباني و عصباني تر ميشم."
جودي آگاه نبود که مادري کردن براي او که يک زن است، طبيعي مي باشد. او از فرد به خاطر اينکه مردي ناپخته و بچه گونه است مدت بود که شکايت داشت، اما هرگز به سهمي که خودش در اين رابطه بايد ايفا مي کرد توجهي نداشت. در خلال صحبت هايم با جولي از او راجع به پدر و مادرش پرسيدم و بعد از کمي پرس و جو، کم کم ريشه بازي مادرانه اش آشکار شد. در حالي که غمگين بود چنين به خاطر آورد: "هرگز به ياد ندارم که پدر و مادرم با هم صميمي و يا خيلي رمانتيک بوده باشند. پدرم به خاطر شغلش زياد به سفر مي رفت و زنده ترين و معمول ترين خاطراتم از مادرم به زماني تعلق دارد که چمدان هاي پدرم را قبل از سفر برايش مي بست و بعد از آن که از سفر برمي گشت، چمدان هايش را باز مي کرد. هميشه با دقت قرارهاي ملاقات پدرم را به او يادآوري مي کرد و هميشه لباس هايش را برايش مرتب مي نمود. پدرم نيز به نوعي مانند يکي از بچه ها بود. مادرم هم به پدرم و هم به ما سرکوفت مي زد. شام و ناهارمان را جلويمان مي گذاشت. در آن سنين مي بايست چنين نتيجه گرفته باشم که عشق ورزيدن به يک مرد، بايد مانند رفتاري باشد که مادرم با پدرم دارد.
تا همين اواخر مادري کردن يگانه شغل قبول براي زنان محسوب مي شد. به اضافه دو شغل ديگر: پرستاري و معلمي. در بچگي همواره شاهد بوديم که چگونه مادرانمان به واسطه رفتارهاي حمايتگرانه و مادرانه شان پاداش مي گرفتند و اگر چنين رفتارهايي از ما سر مي زد به ما نيز اين چنين پاداش مي دادند: "سالي خوب و شيرين من، چقدر خوب از برادرت مواظبت مي کني"، يا "جين دختر خوبي باش و دمپايي پدرت را جلوش جفت کن" و "تو دختر عزيز خودم هستي."
هرگاه مي خواهيم مردي ما را دوست بدارد، بايد در نقش مادر براي او ظاهر شويم؟
دارلين که پانزده سال بود ازدواج کرده، چنين گفت: "هرگاه احساس مي کنم از چارلي عشق و توجه کافي دريافت نمي دارم، فورا در نقش مادر براش ظاهر مي شم. غذاهاي مورد علاقه اش را مي پزم، کشوهاشو مرتب کرده و سعي مي کنم تا اونجا که امکان داره، براش مفيد باشم. من دوست دارم، او بيشتر در نقش يک معشوق خوب برام باشه تا شوهر. البته چيزي که نصيبم ميشه، دقيقا برعکس اين خواسته است. او مثل يک پسربچه خوب که از من به خاطر اين که اين قدر دقيق و منظم هستم، تشکر مي کنه."
ـ پس به اين دليل در حق مردان زندگيمان مادري مي کنيم که آنها را به خود وابسته سازيم. وقتي سخت تلاش مي نماييم تا کليه نيازهاي شوهرهاي خود را برآورده کنيم، او را شديدا به خود وابسته مي کنيم. همه ما چنين صحنه هايي را در فيلم ها و سريال هاي تلويزيوني زياد ديده ايم. مردي که همسرش خانه نيست، مجبور است خودش به تنهايي تمامي کارها را انجام دهد. او وقتي مي خواهد براي بچه ها غذاي ساده اي آماده کند، درست مثل يک دست و پا چلفتي رفتار نموده، عاجز و درمانده مي شود. در نتيجه هر چه بيشتر از مردي مواظبت کنيد، او بيشتر به شما تکيه مي کند و بدين ترتيب وابسته تر مي شود. ما زنها بدين وسيله با ترس از طرد شدگي خود مقابله کرده و طوري آنها را به خودمان وابسته مي کنيم که هرگز نتوانند فکر ترک کردن ما را بکنند. گويي ضمير ناخودآگاه ما درمي يابد، اگر به اندازه کافي به ما محتاج باشند، هرگز ما را ترک نخواهند کرد.
ـ با اين حال مردان به اينکه در حقشان مادري شود، عادت دارند و خواستارند از آنها مواظبت شود. اخيرا در يکي از سمينارهايم که براي گروهي از زنان ترتيب داده بودم، يکي از حاضرين از من پرسيد: "چرا زنها براي مردها مادري مي کنند؟" يکي از رديف آخر گفت: "براي اينکه مردها دوست دارند" همگي خنديديم، زيرا مي دانستم اين گفته او بدور از حقيقت نيست. آيا هنگامي که براي مردها مادري مي کنيم، آنها شکايتي مي کنند؟ جواب: بعضي وقتها مخالفت مي کنند، اما اکثر اوقات راضي هستند.
وقتي در حق مردها مادري مي نماييد، آنها احساس عشق مي کنند؟
مردها در کودکي همواره شاهد بودند که مادرشان از آنها مراقبت مي کرده است. بنابراين برايشان عادي است به همسر خود اجازه دهند، تا که اين نقش را نيز ادامه دهد. اين موضوع بويژه حقيقت دارد، چنانچه مادر همسرتان مدام در حق او مادري کرده باشد، ممکن است در ذهنش مادر، همسر و حمايتگر تداعي بيشتري از کلمات عاشق، معشوق، بهترين دوست و يا شريک زندگي داشته باشد. چنان چه همسرتان در کودکي محبت و توجه کافي از جانب مادر خود دريافت نکرده باشد، با خوشحالي تمام اجازه خواهد داد، تا اين کار ناتمام او را برايش به پايان برسانيد.
چگونه مادري کردن براي نامزد يا همسرتان موجب تخريب رابطه شما مي شود
در ابتدا مادري کردن براي نامزد يا همسرتان مي تواند جوانب مثبتي داشته باشد، اما در درازمدت اثرات بسيار مخربي را بر روي رابطه شما خواهد گذاشت:
۱) همسرتان از شما منزجر شده و بر عليه تان طغيان خواهد کرد. در فصل يک، درباره اين نياز رواني بچه ها که مبني بر استقلال و تمايز از مادر به منظور کسب هويتي جداگانه ومردانه بود؛ صحبت کرديم. هنگامي که در حق نامزد يا همسرتان مادري مي کنيد، به طرزي اجتناب ناپذير او از شما منزجر شده و نهايتا بر عليه تان طغيان خواهد کرد. ممکن است از رفتارتان شکايتي نداشته باشد، حتي ممکن است اصرار کند به اين کارتان ادامه بدهيد، اما يک چيز حتمي است: او يک روز بر عليه تان شورس خواهد کرد، همانگونه که تمامي پسربچه ها دوست دارند روزي از مادرشان جدا شوند و خانه را ترک نمايند.
کارن ۵۲ ساله روزي براي مشاوره نزد من آمد. او نمي توانست درک کند، چرا شوهرش لئونارد به او خيانت کرده و با منشي ۲۴ ساله اش رابطه نامشروع برقرار کرده است.
کارن چنين توضيح داد: لئونارد هميشه راضي به نظر مي رسيد. مي دونم خودم خرابش کردم. اون هميشه مي گفت، مادرش هرگز به اين خوبي با او رفتار نکرده بود و مي گفت که دوست داره ناز و نوازشش کنم و مواظبش باشم، اما حالا ميگه تمام مدت احساس به دام افتادگي و خفگي مي کنم و مي خوام کمي آزاد باشم. او طي ۲۷ سال گذشته هيچ شکايتي نداشت، نمي تونم بفهمم چه اتفاقي افتاده.
وقتي با لئونارد وارد صحبت شدم شک و ترديدم به يقين تبديل شد. او احساس مي کرد که با برقراري ارتباط با يک دختر جوان تر، مادرش را با يک معشوقه معاوضه کرده و او کلماتي را که يک پسربچه کوچک، هنگامي که براي ترک خانه روزشماري مي کند به کار مي برد. نظير: به دام افتاده، احساس خفگي و تشنه براي آزادي. تمام وقت کارن فکر مي کرد با مادري کردن براي لئونارد، همسر خوبي برايش بوده است، اما نتيجه اي که عايدش گرديد، اين بود که اين طرز تفکر باعث شد شوهرش را از دست بدهد.
۲) با نامزد يا همسرتان دائما طوري رفتار مي کنيد که گويي او بي لياقت است. متعاقب چنين رفتاري او نيز احساس ناتواني و بي لياقتي خواهد کرد و در نتيجه اعتماد به نفسش پايين آمده و رفتارش نيز بچگانه تر مي نمايد. اين به نوبه خود باعث به وجود آمدن يک چرخه زندگي معيوب خواهد شد.
هنگامي که يک مرد احساس خوبي نسبت به خودش ندارد، شما را نيز کمتر دوست خواهد داشت.
احساس عزت نفس يک مرد بستگي به احساس توانمندي او دارد. هنگامي که مردي احساس مي کند کارها را به درستي انجام نمي دهد، به سختي مي تواند با شما و يا خودش مهربان باشد. رفتار با مردها به مانند پسربچه ها و به رخ کشيدن ضعف ها و ناتوانايي هاي آنها روي قابليت عشق ورزي مرد شما تاثير منفي مي گذارد.
جنبه ديگر اين قضيه اين است که هر چه مردي در نظر شما ناتوان تر و ضعيف تر جلوه کند، از لحاظ جنسي نسبت به او سرد خواهيد شد. توانايي و قابليت هاي مرد باعث تحريک زن ها مي شود. بنابراين هر چه مردي ناتوان تر جلوه کند از جذابيت او براي شما کاسته خواهد شد.
۳) عشق، حرارت و شور و حال رابطه خود را خواهيد کشت.
سريع ترين راه ممکن براي کشتن عشق، شور و حال و حرارت يک رابطه، مادري کردن در حق نامزد يا همسرتان است.
هر چه با يک مرد بيشتر به مانند مادرش رفتار کنيد، او نيز به شما بيشتر فرزندگونه پاسخ خواهد داد. اما موضوع اين جاست که هيچ مردي مايل نيست با مادرش همبستر شود. ممنوعيت جاذبه جنسي نسبت به شخصيتي مونث با انرژي مادرانه، چنان در شخصيت برخي از مردها ريشه دوانده که تقريبا براي آن مرد غيرممکن خواهد بود، بتواند شما را به طرزي شهواني و رمانتيک ببيند. کارهايي نظير: مرتب کردن لباس هايش، يادآوري کارهايش به او و رفتاري مانند پسرتان با او داشتن.
از طرف ديگر اگر با نامزد يا همسرتان رفتاري بچگانه داشته باشيد، اين رفتارتان باعث مي شود که شما از لحاظ جنسي نسبت به او سرد شويد. آخر مگر چقدر مي توانيد نسبت به مردي جاذبه رمانتيک و جسماني داشته باشيد؟ هنگامي که در پايان روز وقتي او را مي بينيد پيش خودتان بگوييد: امروز جوراب هايش را نتوانست پيدا کند، کليدهايش را دوباره گم کرده بود؛ دوباره مجبور بودم به لوله کش زنگ بزنم، چون فراموش کرده بود اين کار را بکند. آخر مگر يک پسربچه سه ساله چقدر مي تواند برايتان هيجان ايجاد کند.
به اعتقاد من ارتکاب اشتباه شماره يک، يکي از دلايل عدم رضايت جنسي در بسياري از ازدواج ها مي باشد. بيست سال زندگي مشترک به همراه انواع مشکلات خانوادگي، اقتصادي و غيره، همگي از جمله دلايلي هستند که در توليد تنش و سرد شدن شور و حرارت روابط، سهيم هستند، اما هيچ يک از اين ها در مقايسه با حالتي که زن و شوهر به يک مادر و پسر تبديل شده باشند، خطرناک نيست.
راه حل:
چگونه از مادري کردن در حق مردان دست برداريم؟
در زير راه کارهايي ارائه شده که در تغيير نقش شما از يک مادر به يک معشوق خوب براي نامزد يا همسرتان، مفيد خواهند بود:
۱) از انجام دادن کارهايي که همسرتان مي تواند خودش انجام دهد، پرهيز کنيد. رفتار مادرانه داشتن در حق همسرتان بمانند اعتياد است. همان طور که در مورد تمامي اعتيادها نيز صدق مي کند و تنها راه نجات، ترک کردن است. اين بدان معناست که وقتي همسرتان مي پرسد، کليدهايم کجاست؟ به او بگوييد نمي دانم. اجازه دهيد خودش دنبال آنها بگردد. هنگامي که براي مناسبت ويژه اي مي خواهد خودش لباسش را انتخاب کند، نگوييد که مي بايست کدام لباس را بپوشد. هنگامي که لباس هايش را روي زمين مي اندازد، آنها را برايش جمع نکنيد.
چنان که همسرتان عادت دارد کارهايش را برايش انجام دهيد، ممکن است کمي طول بکشد تا خودش را با اين رفتار جديد وفق بدهد. در ابتدا امکان دارد برايش مشکل باشد. ممکن است ياس ها و سرخوردگي هايش را تحمل کنيد، چرا که مدتي طول خواهد کشيد تا کارهايي را که سالها براي خودش انجام نداده انجام بدهد. اگر زندگيتان گيج کننده تر و مغشوش تر به نظر آمد، تعجب نکنيد. احتمال دارد در ابتدا به ميهاني ها ديرتر برسيد، چرا که او نمي تواند کليدهايش را بيابد. حتي ممکن است در حالي که کراواتش چروک و نامرتب است از خانه خارج شويد. چنان چه اين اتفاقات به کرات پيش بيايد، به تدريج خواهد آموخت. زيرا خواهد ديد هر بار که به دنبال کليدهايش مي گردد و آنها را پيدا نمي کند، چقدر سرخورده و مايوس مي شود، لذا مي آموزد هر شب آنها را در جاي مخصوصي بگذارد. وقتي ديگران به او بگويند کراواتش نامنظم است. لذا مي آموزد از اين پس قبل از خارج شدن از خانه در آينه خودش را وارسي کند. به عبارت ديگر بزرگ شده و ياد مي گيرد چگونه از خودش مراقبت کند.
البته اين بدان معنا نيست که چنان چه همسرتان پرسيد، کليدهايش کجا است؟ شما جواب بدهيد: "خودت پيداش کن، من که مادر تو نيستم"، حتي در اينجا هم توصيه ام اين نيست که مي بايست در حق همسرتان مهربان و حمايتگر نباشيد، بلکه هدف صرفا بدين معناست که چگونه بيشتر به مانند يک همسر و معشوق و کمتر به مانند يک مادر با او رفتار کنيد.
۲) با نامزد يا همسرتان به مانند شخصي لايق، دانا، توانا و قابل اعتماد رفتار کنيد. اطلاعاتي که خودش مي بايست به خاطر داشته باشد را به او يادآوري نکنيد. سعي ننماييد به جايش فکر کنيد و يا تقويمش باشيد. بلکه به گونه اي رفتار کنيد که دريابد بزرگسالي فهميده و توانا است که شما هميشه مي توانيد روي او حساب کنيد. به خاطر داشته باشيد از آنجا که مدت ها در حقش مادري مي کرديد و برنامه هايش را ترتيب مي داديد، کمي تنبل شده است. به طرزي ناخودآگاه ممکن است در به خاطر سپردن قرار ملاقات ها و مسووليت هايش به شما تکيه کند. بنابراين طبيعي است هنگامي که از اين کار دست مي کشيد، بعضي از کارهايش را فراموش کند. مثلا برخي از صورت حساب ها را نپردازد و يا اينکه آشغال ها را هر شب دم در نگذارد. در اين گونه مواقع سرزنشش نکرده و از او انتقاد نکنيد، بلکه با ياس او همدردي کرده و به دنبال کار خود برويد.
به عنوان مثال فرض کنيد همسرتان روز پنجشنبه يک وقت براي دندانپزشکي دارد. صبج هنگامي که مي خواهد به سر کار برود. بدون اينکه چيزي بگوييد با او خداحافظي کنيد. عصر هنگامي که به خانه برمي گردد، مي گويد: "خيلي از دست خودم عصباني ام، منشي دکتر هاپکينز به محل کارم تلفن کرد و گفت: "براي امروز وقت دکتر داشتي"، به کلي فراموش کرده بودم. در اين موقع به او بگوييد: "اوه عزيزم خيلي بد شد اما مساله اي نيست، مطمئنم دوباره مي توني يک وقت جديد بگيري". هنگامي که به دفعات کافي اين قرار ملاقات ها فراموش شود، همسرتان به طرزي طبيعي مي آموزد که چگونه برنامه هايش را به خاطر بسپارد.
۳) آنگونه که مادرها با بچه هايشان صحبت مي کنند با او صحبت نکنيد. به خودتان قول بدهيد با نامزد يا همسرتان طوري صحبت نکنيد، گويي او يک پسربچه پنج ساله مي باشد. اين به آن معنا است که اصلا او را نکوهش نکنيد. اشکالي ندارد اگر بگوييد از دستش ناراحت و عصباني هستيد، اما اين کار را به گونه اي که يک بزرگسال با بزرگسال ديگر انجام مي دهد، انجام دهيد نه مثل يک مادر عصباني که از دست پسربچه شيطانش به ستوه آمده است.
حرف هاي بچه گانه زدن چطور؟ به عقيده من کمي با لحن کودکانه حرف زدن کاملا طبيعي مي باشد. چرا که اين راهي است بسيار صحيح براي درميان گذاشت احساسات آسيب پذيرمان، اما چنانچه با نامزد يا همسرتان حرف هاي بچه گانه مي زنيد، خصوصا در رختخواب و يا در حين رابطه جنسي، اين يک مشکل محسوب مي شود. وقت آن رسيده که رفتاري بالغانه داشته باشيد.
۴) مسووليت هايي را که دوست داريد به عهده بگيرد به او واگذار کنيد و چنان چه اشتباه هايي مرتکب مي شود، مسووليت ها را از او سلب نکنيد. مي دانم اين کار براي بعضي از شما تا چه خد مشکل است. اين بدان معناست که کنترل کردن همه چيز را رها نماييد و اعتماد کنيد. همه چيز به خوبي پيش خواهد رفت، حتي هنگامي که همه موارد آن طور که مي خواستيد، پيش نمي روند. به عنوان مثال: همسرتان مي گويد براي شام در رستوراني ميز رزرو خواهد کرد؛ اما وقتي براي اين کار به رستوران تلفن مي کند که تمام ميزها قبلا رزرو شده اند. پس ساعت شش به شما تلفن مي زند و مي گويد موفق نشده ميزي را رزرو کند. شما به او مي گوييد: خيلي بد شد، من طبق قرار قبليمان آمده ام و مطمئنم که مي توني يک جاي ديگه پيدا کني. ساعت هشت مي بينمت، خداحافظ. همسرتان از اين که در رزرو ميز شکست خورده، احساس حماقت خواهد کرد، اما از اين که سرزنشش نکرده ايد از شما ممنون شده و بار ديگر که قرار است جاي ديگري برويد، اين موضوع را هرگز فراموش نخواهد کرد.
ـ هشدار:
ممکن است هنگامي که همه موارد بد پيش مي رود، وسوسه شويد دخالت کرده و کنترل اوضاع را دوباره خودتان به دست بگيريد. به عنوان مثال: موسم تعطيلات نزديک شده و مي دانيد همسرتان هيچ گونه اقدامي براي تهيه جا انجام نداده و يا نامزدتان موقع درست کردن لازانيا بيش از حد از سس استفاده مي کند، در حالي که مطمئن هستيد اين مقدار سس غذا را بدمزه خواهد کرد.
هرگز وسوسه نشويد او را نجات بدهيد.
به او اجازه دهيد اشتباه کند و عواقب آن را نيز بپذيرد. زيرا تنها از اين راه مي توان بياموزد که کارها را به درستي انجام دهد.
ـ چگونه خودم موفق شدم اين کار را انجام بدهم
از آنجا که ۱۵ سال از عمرم را صرف مادري کردن در حق مردان زندگي ام نموده ام، در اين رابطه خودم را يک حرفه اي مي دانم. حال مي خواهم برايتان بگويم که چگونه موفق شدم اين عادات مادرانه ام را کنار بگذارم: با مردي نامزد بودم که به طرزي مزمن کم حافظه و فراموشکار بود. قرار ملاقات هايش را فراموش مي کرد، تلفن ها را از ياد مي برد، پرداخت صورت حساب ها را فراموش مي کرد، حتي هنگامي که مي خواستيم جايي برويم آدرس را فراموش مي کرد و موقع رانندگي به درستي نمي دانست بايد از کدام خروجي بزرگراه خارج و يا داخل شود. دو سال تمام به جايش فکر کردم. کارهايش را به او يادآوري و زندگيش را به جايش گذراندم. هر وقت جايي مي رفتيم، آرام و قرار نداشتم. هميشه چهار چشمي مراقب بودم که بايد از کدام ورودي بزرگراه وارد شويم و يا سر کدام پيچ بپيچيم، تا اين که مطمئن شوم به موقع به جايي که مي خواهيم برسيم.
نهايتا يک روز از مادري کردن برايش خسته شدم و فکر کردم او بايد رانندگي در جاده را بدون دخالت من ياد بگيرد. پس از مدتي براي تعطيلات به نقطه اي در جنوب کاليفرنيا رفتيم. من راه را به درستي مي شناختم، چون قبلا هم به آنجا رفته بودم. علايم رانندگي موجود در جاده نشان مي داد که خروجي چند مايل جلوتر است. نگاهي به او کردم تا ببينم آيا متوجه علايم رانندگي شده يا نه. احساس دل پيچه مي کردم. به خودم گفتم قول دادي که چيزي نگويي. هر چه بيشتر به خروجي نزديک تر مي شديم، بيشتر عصبي مي شدم. حال ديگر به خروجي رسيده بوديم و او همين طور رو به جلو رانندگي مي کرد، تا بالاخره از جايي که بايد مي پيچيديم، رد شد. دندان هايم را به هم فشار دادم تا جيغ نزنم. گويي زمان متوقف شده بود. ما ده مايل ديگر جلو رفتيم. بيست مايل، سي مايل از جايي که بايد مي پيچيديم، گذشتيم. هوا بتدريج تاريک مي شد ناگهان نامزدم رو به من کرد و گفت: "اين حوالي به نظرت آشنا مياد؟" به نرمي جواب دادم:" نه". او گفت:" به نظر منم آشنا نيست، شايد خروجي را رد کرديم؟" در يک پمپ بنزين توقف کرد و بعد از پرس و جو متوجه شد، چهل مايل از جايي که بايد دور مي زديم، گذشته. مطمئن بودم که دير مي رسيم. با تمام قوا خويشتن داري کردم تا چيزي نگويم. او ماشين را سروته و در سمت مخالف شروع به رانندگي کرد. بعد از گذشت چند لحظه در حالي که مثل يک بره به من نگاه مي کرد، گفت: "تو مي دونستي که خروجي را رد کردم، نه؟" به او لبخند زدم. او هم به من لبخند زد و هر دو دريافتيم اين بار با سکوت من او درس بهتري آموخته است.
۵) از رفتارهاي مادرانه خود ليستي تهيه کنيد. کمي بنشينيد و از تمامي عادت هايي که در روابط تان نقش مادرانه داشته، ليستي تهيه کنيد. چند هفته مراقب اعمال و رفتارتان باشيد. هر وقت مچ خودتان را گرفتيد، مواردي را به يادداشت ها اضافه کنيد. چنان چه شهامت داريد از نامزد يا همسرتان هم بپرسيد و مواردي که او نيز اشاره مي کند را به آنها اضافه کنيد. اگر ليست شما طولاني از آب درآمد، تعجب نکنيد."اولين قدم در تغيير رفتارهاي خود، آگاه شدن از آنهاست.
۶) با نامزد يا همسرتان درباره اين که چگونه مادر و پسربازي راه انداخته بوديد صحبت کنيد. با همکاري هم، مانند يک تيم، در جهت خلق رابطه اي بالغ گونه، بزرگسالانه تلاش کنيد. پيشنهاد مي کنم اين کتاب را به نامزد يا همسرتان نيز بدهيد، تا خودش و هم شما را بهتر بشناسد. درباره مطالبي که در اين فصل مي خوانيد، با يکديگر صحبت نماييد. از او بخواهيد، اطلاعات بيشتري در اين باره به شما بدهد، سپس با يکديگر به توافق هايي برسيد که به شما در جهت خلق رابطه اي بالغ گونه کمک کند.
۷) پشتکار داشته باشيد و در تعقيب روش هاي جديد و برحذر بودن از اشتباه هاي گذشته، ثابت قدم باشيد. به تعهدات خود عمل کنيد و نگران عواقب آن نيز نباشيد. به عنوان مثال: چنان چه توافق کرديد، بعد از حمام کردن شوهرتان پشت سرش حمام را تميز نکنيد و لباس هايش را جمع و جور ننماييد، اما چند هفته بعد اگر ديديد تعدادي لباس کثيف کف حمام است و شوهرتان حوله و لباس تميز ديگري ندارد، همچنان بر سر قول خود بمانيد و به لباس هايش دست نزنيد. صبر کنيد تا خودش متوجه شود ديگر حوله و لباس زير تميز ديگري ندارد. بگوييد حوله و لباس هايش کف حمام، آن جايي است که آنها را رها کرده بود. ممکن است از اين موضوع خيلي خوشحال نشود، اما پيامتان را خواهد گرفت. چنان چه به خاطر بهداشت و رعايت نظم و انضباط شخصي تسليم شويد، همسرتان تعهد شما را جدي نگرفته و به تعهدات خود نيز عمل نخواهد کرد.
به خاطر داشته باشيد کنار گذاشتن اين عادت ها چندان هم ساده نيست، اما چنان چه موفق شويد اين عادت ها را کنار بگذاريد، احساس زنانگي بيشتري خواهيد کرد و همسرتان نيز به نوعي احساس مردانگي بيشتري خواهد نمود.
منبع: آفتاب aftab.ir
چگونه مردان را به سخن واداريم؟
نويسنده: رضا سنندجي
نميدونم به چي فكر ميكنه چون اون هيچ وقت در مورد احساسش با من حرف نميزنه."
ايـن جمله بـه گوشتان آشنا است؟ براي اكثر زنان، واداشتن شوهرشان بـراي اينكه احساسات دروني خود را با آنها در ميان بگذارند، كار مشكلي به نظر ميرسد. در اين شرايط زن احساس ميكند كه ناموفق بوده و براي مرد سوء تعبير پيش ميآيد. اما در اين ميان موضوعي وجود دارد كه اغلب زنها از آن بياطلاع هستند. مردها ميخواهند صحبت كنند. تحت شرايط مناسب، آنها سرتاسر شب به صحبت ميپردازند. اكثر مردان نياز دارند كه با همسرشان درد دل نموده و كمي سبك شوند. اما رمز و راز واداشتن همسرتان براي بيان احساساتش چـيسـت؟
راز شماره 1 مردان حقيقي از عدم پذيرش وحشت دارند
واقعا اين درست است. اغـلب مـردها احساس ميكنند كه زنها در مورد آنها بسيار منتقدانه رفتار مينمايند و نگران اين هستند كه نكند بعد از بيـان آنچـه كـه در ذهنشان ميگذرد توسط همسرشان مورد استهزاء قرار گرفته و به عـلت عـدم پذيرش او تحقير شوند. براي زنها مهم است بدانند كـه نفس و شخصيت يك مرد شكنندهتر از نفس و شخصيت آنها بوده و آسانتر مورد تهديد قرار ميگيرد. اين موضوع به خصوص زماني كه يك مرد در رابطهاي نـزديك و صميمانه بـا همسرش قـرار گرفته است بيشتر نمود پيدا ميكند؛ او مشتاق تصديق و عكسالعملهاي مثبت همسرش بوده و دوست دارد بداند كه موجب خشنودي او شده است. بنابراين اگر مردي احساس نمايد كه شما تصميم داريد در موردش قضاوت كنيد، و يا به دليل گفتـههـايش به گونهاي متفاوت به او نگاه كنيد، مطمئن باشيد كه وي صحبت نخواهد كرد.
داوري كردن در مورد شريك زندگي به معناي اجازه دادن به او بـراي بيان ذهنياتش نبوده و شما را مشتاق براي شنيدن حرفهاي او نشان نخواهد داد. منـظور اين نيست كه شما نظر و ايدهاي نداشته باشيد و يا نتـوانيد آن را در فرصـتي بيان كنيد. يك مرد جهت بازگو نمودن درونش لازم است احساس كند به دليل آنچه كـه هست مورد پذيرش حقيقي قرار گرفته، نه به دليل آنچه كه ممكن است شما دوست داريد باشد. صبر و بردباري نماييد. اگـر عـجـولانـه تـوسط پيشنهاد دادن نقطه نـظرات خـود با گفتن جملاتي از قبيل "خوب، اشتباه ميكني، من قبول ندارم" يا "از كجا اين فكر مسخره بـه ذهنـت رسيــده"، در برابر عقايد او عكسالعمل نشـان دهيـد، هـر مـردي از سـخـن گفـتن بـاز خواهد ايستاد. آنها نگران آن هستند كه مبادا حرفي بسيار خصوصي از دهانشان خارج شـود كـه مطابق با تصور ذهني شما از آنها نبوده و يا تصويري كه بروز از خودشان در ذهن شما ايـجاد كردهاند را مخدوش كند.
راز شماره 2 شما نيز درون خود را آشكار كنيد
بين زوجين بيان احساسات دروني بايد به صـورت متقـابـل انـجام بگيرد. هر فردي داراي مشكلات، دغدغهها و مسايل پنهاني در صندقچه قلبش ميبــاشد. بسياري از مردان تصور ميكنند " اگر اين مسـايـل را به او بگويم، تركم خواهد كرد." شما مجبوريد نشان دهيـد كـه جـريان ايـن نيست. به اين منظور براي او از خود چيزي را فاش كنيد كه نشان دهد به همان اندازهاي كه او به شما اعتماد دارد، شما نيز به او اعتماد داريد.
هنگاميكه او شروع بـه بـيان احساسات دورني خود ميكند، به آنچه كه ميگويد گوش فرا داده، قدميبه جلو بـرداشته و در عـوض پيشنهادي مثبـت ارايـه دهيـد. بعد از اينكه وي مسالهاي خصوصي را ابراز نمود، چيزي شبيه اين بگويد "خوب، اينكه چيز بدي نيست من بدتر از اينها بودم." يا "من واقعا آن چيزي كه اتفاق افتاده را تحسين ميكنـم." و آن چيزي از داستان را كه واقعا ميپسنديد انتخاب كنيد. (از مسايل ساختگي دوري كنيد چون موضـوع لوس شده و تبديل بـه دست انداختن خواهد شد. مردم هميشه ميتوانند متوجه شوند كه كسي آنها را دسـت انـداخـته و اين موضوع هيچ گاه ثمر بخش نخواهد بود.) به او اجازه دهيد بداند كه شما جانبدار او هستيد و با تجربياتش تنها نخواهد ماند.
در حالي كه عملا نشان ميدهيد، مطمئن شويد كه از او طرفداري ميكنيد. بسياري از زنها فقط به اين دليل به داستانهاي شوهرشان گوش ميدهند كه به او بگويند كه چقـدر در مورد آن در اشتباه بوده است. آنها طرفداري شخص ديگري را ميكنند. با ايـن حال مهم است كه موضوع را از اين نقطه نظر بنـگريد.
راز شماره 3 گذشته را فراموش كنيد
آيـا تـا بـه حـال بـا شـوهـر خـود "گـفـتـگويي" داشـتـهايـد كه به بگومگوهاي مـربـوط بـه نارضايتيهاي گذشته، اشتباهاتي كه انجام داده، اذيت و آزارهايي كه به شما روا داشته و آنچه كه اكنون مديون شما است، منتهي شده باشـد؟ چنين مـوضوعي تقريبا در هر رابطهاي اتفاق ميافتند اما واقعيت باقي ميماند؛ مردها وقتي آمدنش را حس ميكنند، آشفته حال شده و عقب مينشينند.
وقتي مردي از اين وحشت دارد كه صحبتهايش در آينده تـحـريف و سـوء تـعبـير شده، به ديـگران گــفته شده و يا عليه خودش مورد استفاده قرار گيرد، بيان احسـاسـات بـرايـش غير ممكن ميشود و تنها راه عبور از اين تله ارتباطي اين اسـت كـه بدانيد آنچه كه در گذشته اتفاق افتاده و هــر آنچه كه او انجام داده و يا گفته، شما نيز درگـيـرش بودهايد. هيچكس خوب مطلق و يا بد مطلق نيست. در واقـع، به جاي در نظر گرفتن يك فرد به عـنـوان شخصي بد يا خوب، بهتر است كه نقشهاي بازي شده در روابط و نحوه گرفتار شدنمان در نـقشهايـي كه قدرت رها ساختن خود را از آنها نداريم، مورد توجه قرار داده شوند.
براي مثال؛ برخي از زنها عـاشق بازي نمودن با قرباني عشق خود هستند. آنها براي اعتبار بخشيدن و توجيه كردن احساسـات خودشان و نيز احساس قدرتـمندي در بـرابـر شريك زندگي خود، اشتباهات و خطاهاي گذشته او را بهانه ميكنند. در حقيقت ممكن است با اين روش مدتي او را براي خود نگه دارند ولي آنچه كه مشخص است اين رابطه متزلزل بوده و در آستانه شكست قرار دارد.
اگر ميخواهيد اين وضعيت تاسف بار زندگي زناشويي را تغيـيـر داده و يـا از آن پيشگيري كرده و به شوهرتان كمك نماييد تا راحت با شما حرف بزند، اين راه را امتحان كنيد؛ به سهم خود در شرايطي كه پيش آمده مسووليتي را به عهده بگيريد و ببينيد كه به چه نحو در مورد اتفاقي كه روي داده مـمكن است دخيل بوده باشيد. البته اين موضوع به معناي مقصر دانستن خود نيست. به شرايط با ديدي باز بـنگريد. به روي تمام مسـايلي كه او "درست،" و نه "غلط" انجام داده، تمركز كنيد. اگر نياز به راهنمايي بيشتر داشتيد، ليستي از آنچه كه در رابطهتان عايد شما شده است و آنـچـه كه شما در عوض نصيب شـوهـرتـان نـمودهايد، تـهيه كنيـد. بـه زمانهايي كـه شما نيز مرتكب كوتاهي و قصور شدهايد و به راههايي كـه هـر دوي شـما تـوسـط آن رشد يافته و تغيير كردهايد، توجه نماييد.
راز شماره 4 شنونده اي استوار و ايمن باشيد
آيـا داشتن روابط صادقانه امكانپذير است؟ فرض بر اين است كه همه افراد براي صادق بودن تلاش ميكنند. حقيقت اين است كه تعداد اندكي چنين هستند و دليل عمده عدم صداقت اين است كه عواقب و نتايج آن خوب و قابل توجه ميبـاشد. اغـلـب مردان احساس ميكنند كه زنهـا ميخواهد و نياز دارند كه دروغ بشنوند چون قادر به پذيرش صادقانه حقيقت نيستند. برخي از مردها تصور ميكنند كه از بيان حقايق زندگي خود به هـمسرشان وحشت دارند چـرا كـه باعث آشفتگي و اضطراب وي خواهد شـد. در واقـع، بسياري از زنان براي كنترل شوهر و رابطه خود از احساساتشان استفاده ميكنند. آنها پاسخهاي بخصوصي را از شوهر خود طلب ميكـنند و در صورتي كه آن پاسخها را دريافت ندارند، احساس پريشاني خواهند نمود. سپس وقتي شوهرشان دهان نگشوده و صحبتي نميكند، متعجب ميگردند.
متاسفانه، بسياري از زنان تصوراتي قدرتمند از چگونگي احسـاس و تـفكر يك مرد را نيز در سـر ميپرورانند كه اين نـوع خـيـال پـردازي بـاعث ويراني حقيقت شده و بـنـابـراين اين گـونه بـه مردان اجازه ميدهند كه از طريق طرز برخوردهاي مختلف متوجه شوند كـه نيازي به بيان حقيقت نداشته و آنها نيز تمايلي به دانستن حقيقت ندارند. واضح است؟ اكثر زنها در اين مـورد مقصرند، امـا اشـتياق بـراي گوش دادن به آنچه كه او مجبور است بگوييد سرآغاز يك رابطه كامل حقيقي محسوب ميگردد. اين باعث ميشود تا يك مرد احـساس كند شريكي ثابت قدم دارد كه در پستي بلنديهاي زندگي همراه او خـواهـد بود.
اگر براي خروج از ايـن تصورات غير واقعي آمادگي داريد، زمان آن رسيده كه سه چيز را از خـود سـوال كنـيد. چه ميزان از حقيقت را ميتوانيد تحمل كنيد؟ چقدر واقعا نياز داريـد؟ آيا از شوهر خود ميخواهيد كـه تـصـويري خيالي بـراي شما باشيد و آيـا مشتاقيد به او اجـازه دهيـد حقيقي گردد؟ اينها سوالاتي بزرگ هستند. شايد نتوانيد همين حالا تمام واقعيت را به يك باره دريابيد، اما قطـعـا ميتوانيد عـضلات بردباري خود را پرورش داده و در مسيري مستقيم حركت نماييد.
راز شماره 5 با خودتان صادق باشيد- آگاه باشيد
اين پرسشي قديمي ولي خـوب است؛ اگر با خودمان صادق نباشيم چگونه ميتوانيم با ديگران صداقت داشته باشيم؟ بهترين روش كمك بـه هر مـرد براي بيان راحت احساساتش اين است كه ابتدا خود شما راحـت بـوده، طبـيعي رفـتـار نـمـوده صادق بوده و جو گرم و قابل پذيرشي ايجاد كنيد. كساني كـه در زنـدگي بـا آنها مـواجه ميشويم انـعــكاس بـخشهاي مختلف خودمان هستند و ما افرادي را جذب ميكنيم كه هر كدام به نـحوي ما را در عشق ورزيدن به بخش ديگري از خودمان ياري ميكنند.
به همين دليل است كه عناوين مصرح شده در اين مقاله را نه تنها در مورد مردان، بلكه بايد در رابطه با خـودمـان هـم به كـار بـبـنديم. بــراي مثال؛ آيا شما قادريد از قضاوت درمورد خودتان بگذريد؟ آيـا نارضـايـتي حـاصـل از اشتـبـاهاتي كـه در گذشته مرتكب شدهايد را پايان ميدهيد؟ و آيا هميشه در انجام اشتباهاتي كه مرتكب شدهايد پافشاري ميكنيد؟ وقتي با خود به اين طريق رفتار مينـمايـيـد، طبيـعـتا با شريك زندگي خود نيز به همين مـنوال رفــتار خواهيد كرد. اگر شما در جواني هميشه مورد بدرفتاري قرار گرفته و يـا در برخي از مسايل احساس كمـبود نـمـوده بـاشيد، احـتمـال دارد هميـن رويـه را در مــورد شوهرتان در پيش بگيريد.
آگاهي در اينجا نقش تعيين كنندهاي دارد. اگر ميخواهيد فضاي پوياتر و بازتري را بين خود و شوهرتان ايجاد كنيد، فهرست دقيقي از نـحوه رفـتار و مراعات خود با خود و نحوه برخورد نـزديكانتان در گذشته با خود را تهيـه كنـيد. اگر صدمه ديدهايد، اين فرصتي براي شما خواهد بود كه تصميم بگيريد ديگر زندگي خود را بر اساس معيارهاي گذشته بنا نكنيد. آن را تغيير دهيد. تصميم بگيريد در برابر خـود و كـسي كـه با او هستيد، مهربان و پذيرا باشيد.
گاهي اوقات ما در برابر فرد ديگري تسليم ميشويم به اين انتظار كه او نيز همين كار را انجام دهد. وقتي آن محقق نميشود، خشمي پنهاني شروع به پيدايش ميكند. چنين حالتي باعث بروز رفتارهاي متناقص و عـدم صداقت با خود و ديگران خواهد شد. براي رسيدن بـه عدالت واقعي بايد بدانيد كه به همان اندازهاي كه ميبـخشيد، بـه همان انـدازه هم به دست ميآوريد. وقتي به فردي احترام و توجهي مطلق را روا ميداريـد، آن احترام و توجه را به خود نيز مبذول مينماييد. شما بهترين روش را در پيش گرفتهايد و اثرات و نتايج سودمنـد آن دير يا زود نمايان خواهند شد. زماني كه با ديگران طوري رفتار ميكنيد كـه مـورد احترامتان است، درحقيقت حسي از ارزش و اعتبار را ايجاد مينماييد.
با خودتان صادق باشيد و متوجه خواهيد شد كه اين عمل مسري است. شريك زندگـي شما به همين منوال رفتارش را پيش خواهد گرفت. او به صورتي راحت و طبيعي صحبــت كرده و احساست واقعيش را ابراز خواهد نمود.
امان از مردان بدبين!
نويسنده:آيت الله ابراهيم اميني
بعضي مردها به بيمارى بدگمانى و سوءظن مبتلا هستند. بىجهت نسبتبه همسرانشان بدبين هستند و درباره آناناحتمال خيانت مي دهند.
هر مردي كه بدين بيمارى خانمان سوز مبتلا شد زندگى را به خودش و خانوادهاش تلخ مي كند. ايراد و بهانهجويى مي كند.نسبتبه اعمال وحركات همسرش به نظر بدبينى نگاه مي كند و مانند سايه او را تعقيب مي نمايد.چون سوءظن دارد ، از در و ديوار شاهد و قرينه پيدا مي كند.
خانوادهاي كه به مرض بدگمانى مبتلا شوند ، آسايش وخوشى ندارند.آب خوش از گلوى هيچ كدامشان پايين نمىرود. مرد همانند يك پليس مخفى دائما از اعمال و حركات همسرش مراقبت مي نمايد. زنبيچاره هم ناچار است همانند يك متهم بيگناه همواره در شكنجه و عذابروحى و در حال محدوديت و تحت نظر زندگى كند.بنياد چنين خانوادهاىهمواره در معرض خطر قرار دارد .
مرد بايد تعصبهاى غلط و توهمات بيجا را از خويش دور گرداند وبر طبق موازين عقل و وجدان رفتار كند. نسبتخيانتبه كسى دادنموضوع بسيار دشوار و پر مسؤوليتى است.تا موضوع خيانتبا دليل وشاهد قطعى به اثبات نرسد نمىتوان كسى را متهم كرد.
خداوند متعال درقرآن ميفرمايد:
اى كساني كه ايمان آوردهايد از بسيارى از گمانهاى بداجتناب كنيد زيرا بعضي گمانها گناه است (1) .
خانوادهاي كه به مرض بدگمانى مبتلا شوند ، آسايش وخوشى ندارند.آب خوش از گلوى هيچ كدامشان پايين نمىرود.مرد همانند يك پليس مخفى دائما از اعمال و حركات همسرش مراقبت مي نمايد. زن بيچاره هم ناچار است همانند يك متهم بيگناه همواره در شكنجه و عذابروحى و در حال محدوديت و تحت نظر زندگى كند . بنياد چنين خانوادهاىهمواره در معرض خطر قرار دارد .
آقاي محترم !
همسر شما اگر از مردى تعريف كرد دليل آن نمىشود كه به او دلبسته است.
اگر كمتر از سابق اظهار محبت مي كند دليل آن نيست كه نسبت به ديگرى دلبسته است.شايد از شوهرش دلخورى داشته باشد.
شايد غم وغصهاى به دل داشته باشد ، شايد بيمار باشد.شايد در اثر بىتوجهى و عدماظهار محبت شوهرش، نسبتبه زندگى دلسرد شده باشد.
آقاى محترم!
دست از سوءظن بردار.مانند يك قاضى با انصاف در محكمه داورى بنشين و ادله و شواهد احيانا خيانت همسرت را با دقت و انصاف بررسى كن و مقدار دلالت آنها رابسنج و ببين آيا قطعى هستند يا ظنى يا احتمالى؟
من نمي گويم بىغيرت باش بلكه مي گويم:
به هر دليلى بهمقدار دلالتش ترتيب اثر بده نه زيادتر.چرا براى بعضى توهمات بيجا و شواهد پوچ زندگى را به خودت و خانوادهات تنگ مي كنى؟ اگر كسى باهمين قبيل شواهد خيالى خودت را متهم سازد چه حالى پيدا مي كنى؟ چراانصاف و وجدان ندارى؟
مواظبباش در غير موضع غيرت، غيرت به خرج ندهى.زيرا اين عمل افراد صحيحرا به سوى فساد و افراد پاكدامن را به جانب گناه متمايل خواهد ساخت .
چرا آبروى خودت و همسرت را ميريزى؟
حضرت على عليه السلام به فرزندش امام حسن فرمود: مواظب باش در غير موضع غيرت، غيرت به خرج ندهى. زيرا اين عمل افراد صحيحرا به سوى فساد و افراد پاكدامن را به جانب گناه متمايل خواهد ساخت (2) .
اگر نسبتبه همسرت بدبين هستى مطلب را با هر كس در مياننگذار زيرا ممكن است در اثر دشمنى يا نادانى يا تظاهر به خيرخواهى،بدون دقت و بررسى،عقيده ي تو را تاييد نمايند بلكه شواهد بىاساس ديگرىرا بدان بيفزايند و سوءظنت را به مرحله يقين برسانند و بدين وسيله دنيا وآخرتت را تباه سازند.
اگر خواستى از راهنماييهاى ديگران استفاده كنى بادوستان عاقل و با تجربه و خيرخواه و عاقبتانديش مشورت كن.بهتر ازهمه اين كه نسبتبه هر يك از اعمال و رفتار همسرت بدبين هستى مطلب را با صراحت با خودش در ميان بگذار و توضيح بخواه.ليكن منظورتاين نباشد كه مطلب را به اثبات برسانى.
پي نوشت :
1-سوره حجرات آيه 12.
2-بحار جلد 103 ص 252
منبع : برگرفته از كتاب " همسرداري "
چرا مردها زن ها را دوست دارند ؟
ـ چون هميشه احساس مي کنند جوانند ، حتي وقتي پير مي شوند .
ـ چون هر وقت کودکي را مي بينند لبخند مي زنند .
ـ چون در همسرداري به گونه اي رفتار مي کنند که ذهن هيچ غريبه اي به آن راه ندارد .
ـ چون همه ي توان خود را براي داشتن خانه اي زيبا و تميز به کار مي گيرند و هرگز براي کاري که انجام مي دهند توقع تشکر ندارند .
ـ چون هر آنچه که در زندگي خصوصي افراد مشهور اتفاق مي افتد را جدي مي گيرند .
ـ چون سراغ مسائل غيراخلاقي نمي روند .
ـ چون نسبت به زجري که براي زيباتر شدن تحمل مي کنند شکايتي نمي کنند . حتي هنگام استفاده از وسايل خطرناک در سالن هاي ورزشي
ـ چون آنها ترجيح مي دهند سالاد بخورند .
ـ چون فقط عاشق پيش غذاهاي متنوع و رنگارنگ هستند .
ـ چون براي حل مشکلات ، روشهاي خاص خودشان را دارند ؛ روش هايي که ما هرگز درک نمي کنيم و همين ما را ديوانه مي کند .
ـ چون دقيقاً وقتي ديگر خيلي دوستمان ندارند ، با ترحم به ما مي گويند : " دوستت دارم " ؛ تا ما متوجه بي علاقگي آنها نشويم .
ـ چون وقتي مي خواهند در مورد ظاهرشان چيزي بپرسند ترجيح مي دهند اين سوال را از خانمي بپرسند و خلاصه با اين مدل سوالات ما را عذاب نمي دهند .
ـ چون گاهي از چيزهايي شکايت مي کنند که ما هم آن را احساس مي کنيم مثل سرما يا دردهاي رماتيسمي ، به اين ترتيب ما مي فهميم که آنها هم مثل ما آدم هستند !
ـ چون داستان هاي عاشقانه مي نويسند .
ـ چون ساعتها وقت خود را با فکر کردن در مورد اينکه چگونه مي توانند با ديگران سر صحبت را باز کنند ، تلف نمي کنند .
ـ چون در حالي که ارتش ما به کشورهاي ديگر حمله مي کند ، آنها هم محکم و بي منطق مي جنگند و سعي مي کنند همه ي سوسکهاي دنيا را تا آخرين دانه نابود کنند .
منبع:مجله خانواده شاد شماره 39
توصيه هاي مفيد جهت حسادت مردانه
* با كسي ازدواج كنيد كه شما را به خاطر خصوصيت خودتان برگزيده باشد، نه با كسي كه ميل دارد شما را از چنگال سيل خواستگارانتان درآورد. چنين مردي وقتي به شما دست يافت همه چيز را فراموش مي كند. او در واقع در پي ازدواج نيست. بلكه در پي پيروزي است. او فقط به دست آوردن را مي خواسته، نه زندگي كردن را.
* با مرداني كه به خاطر حسادت، با زنان با خشونت رفتار مي كنند و اين را جزء افتخارات خود مي دانند، ازدواج نكنيد. اين آدم ها از احترام، اعتماد و اطمينان چيزي نمي دانند.
* وقني مردتان به شما حسادت كرد، اگر با صحبت و مذاكره بخواهيد ثابت كنيد كه به او وفاداريد، بي فايده است. مذاكره و نرمش نشان دادن، گاهي كار را خراب تر مي كند، زيرا مرد به اشتباه اين طور استنباط مي كند كه پس حق داشته است حسادت كند، لذا با وي قاطع باشيد، « نه» بگوئيد و سكوت موقرانه خود را حفظ كنيد.
* اگر به كسي يا جايي نگاه مي كرديد و او از اين كار ناراضي شد و از شما پرسيد كه به كجا نگاه مي كرديد؟ دروغ نگوييد و هول نشويد، بي درنگ حقيق را به او بگوييد.
* وقتي حسادتش گل كرد، همان لحظه به او محبت نكنيد زيرا با اين ترتيب شرطي مي شود. چون به ذهنش اين گونه خطور مي كند كه از پس هر حسادتي محبت است! پس هر بار كه حسادت كند، محبت خواهد ديد!
* وقتي حسادت مي كند او را مسخره نكنيد. اگر احساس او را به بازي بگيريد، عواقب خطرناكي در انتظار شماست. بعضي از زنان، به نادرست از اين كار مرد خوششان مي آيد و از مرد خود سوء استفاده مي كنند.
* وقتي به شما حسادت كرد براي رفع آن، با او لجبازي نكنيد. چون در چنين مواقعي عاقبت اين شما هستيد كه فدا مي شويد! ابتدا سعي نماييد تا با شيوه هاي معقول با او مذاكره كنيد.
* وقتي در محلي هستيد كه متوجه شديد دارد حسادتش گل مي كند و ممكن است با شما يا با ساير ميهمانان درگير شود، بهتر است جاي خود را عوض كنيد، يا به بهانه ي كمك به صاحبخانه، به آشپزخانه برويد و خود را مشغول كنيد.
* صداقت داشته باشيد، يعني اگر قرار است كاري انجام بدهيد كه فكر مي كنيد او را دلخور خواهيد كرد، قبلاً آن را با وي در ميان بگذاريد. اگر قرار است جايي برويد و ميدانيد كه مايل نيست به آنجا برويد، با او لجبازي نكنيد. اگر ديديد با يكي از كارهاي شما شديداً مخالف است، حتي المقدور آن را انجام ندهيد.
بيشتر مردها به يكي دونفر از اطرافيان حسادت مي كنند. اين افراد ممكن است باجناقشان، پسر خاله يا پسر عموي شما باشند، يا گاهي ممكن است اين حسادت به يكي از خويشان و يا در نهايت به يكي از دوستان مشترك شما باشد. پس از اينكه حساسيت او را نسبت به افراد خاصي تشخيص داديد، سعي كنيد تحت هيچ عنوان با آنها خودماني نشويد و حتي از شوخي هاي معمولي نيز درگذريد. تا رفته رفته شوهرتان خوش بين شود و نسبت به شما اعتماد كافي پيدا نموده و خودش هم داراي اعتماد به نفس بيشتري بشود. آن وقت است كه همه چيز به سير طبيعي خود خواهد افتاد.
* و از نشانه هاي خداوند آن است كه براي شما از نوع خودتان همسراني آفريد كه با آنان آرام گيريد و در ميان شما مهرباني افكند، و در اين امر ، براي انديشه و روان مايه هاي عبرت است.
قرآن كريم ( روم-21)
* در ميان مردم هوشمند، مطمئن ترين پايه ازدواج، دوستي است. شريك بودن در علايق واقعي، توانايي پايان دادن به جنگ عقايد، و درك افكار ديگري و روياهايش. « جبران خليل جبران»
منبع: انجمن ميهن دانلود
بسمه تعالي
تبعات مواد مخدر بر خانواده ، جامعه و امنيت
چكيده :
امروزه ناهنجاريهای اجتماعي در اقصاء نقاط جهان رو به گسترش بوده بطوري كه متخصصين و كارشناسان علوم اجتماعي بعضاً اين عصر را به نام عصر «عصيان اجتماعي و فرهنگي» نامگذاري نموده اند. بر همين اساس بشريت با اضطراب، احساس درماندگي و عدم اميد به آينده دست به گريبان است.در هزاره سوم بواسطه آلودگي و گرايش افراد به انواع مواد مخدر و توهم زا ريشههای کهن خانواده، مذهب و سنتها با هجمههای متفاوت مواجه شده است.
مهمترين موضوع ناهنجاري در اين تولید فزاینده مواد مخدر طبيعي، صنعتي و شيميايي است. كه اولين ميكروسيستم اجتماعي را ( خانواده ) را نشانه رفته است.
برخي از صاحب نظران خانوادههای هزاره سوم را به پنج دسته تقسيم نموده اند و در اين ميان اولين دسته از اين خانواده ها، خانوادههای گسسته است که در آن فرزندان دائماً شاهد نزاع والدين، نبود امنيت رواني و نبود نظارت و کنترل والدين بر آنان هستند. فرزندان اين گونه از خانوادهها به راحتي وارد عرصه آسيب اجتماعي و مواد مخدر شده و در مدت زماني كوتاه آلوده چنين معضلات اجتماعي مي شوند .
دسته دوم، خانوادههای پرکارند که محيط خانواده را تبديل به پانسيون کردهاند. در اين گونه خانوادهها مشکلات و ناهنجاريهای اقتصادي سبب کاهش توجه والدين به مسائل فرهنگي خانواده و در نتيجه محروميت عاطفي و کمبود ارتباطات بين فرزندان و والدين و قرار گرفتن آنها در معرض مواد مخدر مي گردد.
دسته سوم خانوادههای اردوگاهي و مستبد مي باشند، كه به لحاظ نظارت شديد و وجود قوانين انضباطي سخت در منزل و ناديده گرفتن حقوق فرزندان از سوي والدين ممكنست گرايش به مواد مخدر در اين نوع خانواده در حد بسيار جزئي و كم باشد. ليكن اثار مخرب روحي و رواني از ديگر ناهنجاريهايي است كه در اين خانوادهها شيوع بيشتري داردو چهارمين دسته خانواده بي تفاوت و آسانگير نام دارد که در آن محيط خانواده مملو از سردي و نبود مسائل عاطفي في مابين والدين و فرزندان مي باشد.لذا اين دسته از خانوادهها نيز در معرض گرايش به مصرف موادمخدر قرار دارند.
در نهایت دسته پنجم خانواده هايي منطقي يا واقع گرا هستند كه ترویج این الگو ضرورت و نياز اساسي بشر هزاره سوم است، خانواده منطقي داراي والدين حرفه اي هستند که با تقويت معنويت، فضاي منزل را مملو از نشاط همراه آرامش و ارتباطات موثر و دوستي و مهرباني مي کنند و تفاهم و عشق و علاقه فرزندان و والدين در آن موج مي زند.
نتیجه آنکه نقش حفاظتي، هدايتي و حمايتي والدين در خانواده را نبايد از ذهن دور داشت زيرا اين گونه خانوادههای خوشبخت فرزندانی به دور از هرگونه آسيب اجتماعي؛ و مواد مخدر دارند و مي توانند زندگي سالم و مناسبي داشته باشند. لذا ضرورت ارتباطات موثر والدين، فرزندان و نقش آنان در برنامه مهارتهای زندگي مورد تاکيد مي باشد و اين موضوع را بايستي دستگاههای فرهنگي کشور مد نظر داشته باشند، زيرا در عصر تنوع و کثرت كه امروزه ما در آن زندگي مي کنيم بايد متناسب با نيازهاي اين نسل؛ به توليد محصولات متنوع فرهنگي و بصورت عميق و مستمر به توسعه فرهنگي پرداخت.
اعتياد به مواد مخدر و آثار مخرب آن
اعتياد در واقع وابستگي به يك نوع مواد مخدر است که مسموميت مزمن يا ادواري و مخرب فرد را به علت استعمال مكرر يك ماده طبيعي يا مصنوعي در پی دارد و علائمي چون احساس خوشي و تعادل؟ پس از مصرف، احتياج شديد و مداوم و غير قابل مقاومت براي كسب مواد (خماري) و نهايتاً تمايل به ازدياد مقدار مصرف و در نتيجه وابستگي رواني و جسمی به مواد مخدر را موجب میشود.
زماني انسانها از مواد مخدر به عنوان دارو براي التیام دردها و امراض استفاده مينمودهاست و زماني هم براي ايجاد لذت يا فرار از ناراحتي ها بهره میبردند. با بررسي آثار مكتوب از سومريان، چنين استنباط مي شود كه آنها اولين كساني بودند كه مواد مخدر ( ترياك ) را كشف و به عنوان يك دارو از آن استفاده مي كردند. همچنين آشوريان، روميان و اطباي بزرگي نظير سقراط مواد مخدر را براي بيماريهای مختلف جسمي تجويز مي نمودند. به هرحال سابقه مصرف مواد مخدر پس از پيدايش، بيشتر جنبه درمانی داشت و در درمان امراض استفاده میشد اما امروزه صرف نظر از جنبه طبي و درماني، به عنوان يكي از مهم ترين مسائل و معضلات اجتماعي بروز كرده است. در واقع با شروع انقلاب صنعتي و بسط تجارت صنعتي در جهان، مواد مخدر نقش تازه اي پيدا كرد. اين مواد در كنار ساير ترفندهاي استعماري به عنوان وسيله اي براي جذب سرمايه كشورهاي جهان سوم، اضمحلال نيروهاي انساني و نابودي فرهنگ و اقتصاد ملي كشورها مورد مبادله كلان قرار گرفت .
عملكرد كمپاني هند شرقي در كشورهاي آسيايي به خصوص در چين يك نمونه بارز و عيني است، با ظهور انقلاب صنعتي در انگلستان، اين كشور به منظور سرمايه گذاري صنعتي، خريد مواد اوليه و خام صنايع و ادويهجات موجود در كشورهاي آسياي شرقي، نياز شديد به سرمايه پيدا كرد اما به دليل ضعف مالي به خصوص كمبود طلا و نقره كافي در اين كشور، توجهش را بر ديگر كشورها متمركز کرد و براي نيل به اهداف خود به ترفندهاي متعددي دست زد. يكي از اين شگردها، تجارت مواد مخدر در آسياي جنوب شرقي به خصوص در كشور چين بود كه طي ساليان دراز از تجارت آن سود برد و بسياري از مردم اين كشور را به دام اعتياد كشانيد و دولت چين كه از ورود مواد مخدر و خروج سرمايه كشور وحشت زده شده بود به مقابله جدي با اين كمپاني برخواست و بر همين اساس دولت بريتانيا به جهت حمايت از اين كمپاني با چين وارد مبارزه شد و طي دو جنگ به نامهای جنگهای ترياك، شكست سختي بر نيروهاي نظامي چين وارد و نهايتاً علاوه بر اخذ خسارت مالي، موفق شد از چندين بندر چين براي حمل و نقل و توزيع ترياك استفاده کند. به اين ترتيب كشور چين سالها در اسارت مواد مخدر و اعتياد قرار گرفت. بنابراين عملكردهای استعماري در سطح جهان براي گسترش مواد مخدر، منجر به اين گرديده كه امروزه تجارت و سودآوري اين مواد بيش از موضوع استفاده در طب و دارو مد نظر قرار گيرد و معضلات و مشكلات اجتماعي و ناهنجاريهای متعددي را براي كشورها خصوصاً كشورهاي جهان سوم به ارمغان آورد .كما اين كه امروزه مواد مخدر در انواع و اشكال مختلف نظير قرصهای روان گردان و .... به صورت قاچاق وارد كشور شده و در دسترس افراد جامعه قرار گيرد.
مواد مخدر و امنيت
امروزه فرهنگ و ارزشها و اعتقادات يك ملت از عوامل پايدار هر كشوري است و اكثر نظامهای سياسي در كنار ديگر عوامل، گسترش و حفظ ارزشهای دلخواه خود را جزء اهداف و منافع ملي به شمار مي آورند. با اذعان به اين مطلب، قطعاً سلطه گران و كشورهاي متخاصم با استفاده از ابزارهاي گوناگون و شيوههای متفاوت در صدد هستند تا با تضعيف يا نابودي ارزشها و فرهنگ جامعه مورد هدف، به نوعي به اهداف و نيات شوم خود نائل آيند. يكي از ابزارهاي كشورهاي متخاصم جهت خدشه وارد نمودن به امنيت كشورهاي هدف، هجوم به اصول و مباني ارزشی و فرهنگی از طريق ترانزيت و قاچاق مواد مخدر به داخل كشور متبوعه به منظور اشاعه و ترويج مصرف انواع مواد مخدر در بين افراد جامعه خصوصاً جوانان است.
صرف نظر از موضوع اعتياد در مباحث جهاني، عمده گرايش افراد به دام اعتياد را مي توان در مسائل اجتماعي، فردي، شخصيتي، رواني و .... جستجو نمود.
تحقيقات انجام شده در اين زمينه و نظرات ارائه شده از طرف جامعه شناسان و روان شناسان حاكي از آن است كه ضعف شخصيت، ناهنجاريهای روحي، نداشتن تعادل رواني، كمبود اعتماد به نفس، تمايل به اعمال قبيح و خارج از شئون اجتماعي و خانوادگي و فقدان روابط انساني مناسب از جمله عوامل فردي است كه افراد را به كام اعتياد مي كشاند، گرايش به اين مواد خانمانسوز امنيت فردي؛ شغلي و پايگاه اجتماعي شخص را متزلزل و از او به عنوان يك عنصر بي تفاوت، سهل انگار، سربار اجتماع، زمينه ساز انواع جرايم اجتماعي و رذائل اخلاقي مي سازد.
محيط نامطلوب از ديگر عوامل گرايش فرد به مواد مخدر است، حضور در جمع افرادي كه مصرف مواد در بين آنان هنجار محسوب مي شود و وجود باور غلط در زمينه افزايش بهره وري در صورت مصرف مواد مخدر به علت قرار گرفتن در محيط خدمتي سخت از جمله شيفتهای متعدد و طولاني مدت و قرار گرفتن در محيطها و مناطق آلوده، كه به نوعي دسترسي به مواد مخدر آسان تر است، حضور در اماكن و محيطهای خلوت و نبودن قوانين لازم در برخورد با معتادين از جمله مواردي است كه زمينه و بستر لازم را جهت گرايش فرد به مواد مخدر را فراهم مي سازد.
تبعات ناشي از اعتياد بر فرد و خانواده :
اعتياد به مواد مخدر تاثيرات سوءاي بر محيط خانواده، اجتماع و فعاليت دارد. تحقيقات و بررسيهای به عمل آمده پيرامون اثر اعتياد بر افراد معتاد نشان داده است كه معتادان با كمتر از 60% توان خود فعاليت مي كنند، مصرف كنندگان مواد مخدر متولي 50% تا 80% سرقت ها، تصادف و بروز ناهنجاري در محيط فعاليت هستند، حضور معتادان در محل كار و فعاليت علاوه بر كاهش بازدهي، شرايط را براي آلودگي ساير دوستان و همكاران فراهم کرده است و باعث بروز رفتارهاي پيش بيني نشده و مخرب در محيط كار گرديده است .
از طرفي اعتياد اثرات سوءاي را نيز بر وضعيت خانوادگي فرد معتاد بر جا مي گذارد كه مي توان به متلاشي شدن خانواده ،احتمال انحراف اخلاقي يا اجتماعي همسر يا فرزندان ، تنگي معيشت ، گوشه گيري اجتماعي، از دست دادن منزلت و جايگاه اجتماعي و تقليل اميد به آينده اشاره نمود.
نتيجه گيري :
امروزه مواد مخدر در جهان به عنوان عمده ترين مسئله اجتماعي كه در سطح خود باعث انحطاط جوامع، آسيبهای فردي، ناامنيهای اجتماعي، افول خصايص انساني و در سطح كلان تهديد كننده امنيت ملي كشورها ست، مطرح است.
در كشور ايران نيز به رغم مبارزه با مواد مخدر و ريشه كن نمودن آن، اين موضوع همچنان در صدر جرائم و انحرافات اجتماعي قرار دارد. هر چند عمده دلايل اين ناهنجاري نشات گرفته از اقدامهای مذبوحانه دشمنان جهت آلوده نمودن جامعه باشد، ليكن نباید عواملي چون تأثيرپذيري و گرايش جوانان از ناهنجاريهای موجود در سطح جامعه، ضعف آگاهي از قوانين و مقررات در خصوص آلودگي به مواد مخدر (توزيع، فروش، خريد و ...)، نبود و نظارت كافي بر افراد مساعد اعتياد و قاچاق مواد مخدر را از نظر پنهان داشت. از طرفي كسب در آمد هنگفت ناشي از خريد و فروش و قاچاق مواد مخدر از طريق تطميع افراد از سوی قاچاقچيان و ضعف ايمان و باورهاي مذهبي و وجود تورم و بيكاري در جامعه نيز بر گستره اين ناهنجاري بي تاثير نبوده است .
نکته حائز اهميت آن است كه كشور ايران به لحاظ داشتن جمعيت جوان همواره مورد توجه كشورهاي غربي و استعمارگر بوده است. در اين ميان نيروي انساني آجا نيز به واسطه داشتن حساسيت شغلي و دارا بودن كاركنان وظيفه جوان كه از سرمايههای اصلي آن محسوب مي شود، همواره در معرض انواع تهديدات و آسيب پذيريهای داخلي و خارجي قرار دارد و قطعاً بي تاثير از اين قبيل ناهنجارهاي موجود در سطح جامعه نيست.
اتخاذ راه كارهاي فرهنگي – آموزشي با هدف پيشگيري اوليه در چهار كانون هدف (شامل خانواده، محيطهای آموزشي، مراكز تفريحي و محيطهای كاري در چارچوب ارتقاء سلامت رواني – اجتماعي و باورهاي ديني و افزايش عوامل محافظت كننده در جامعه به عنوان اولويت برتر در مقابله با اسيبهای ناشي از اعتياد به منظور مصون سازي آحاد سالم و در معرض خطر جامعه با بهره گيري از كليه منابع و امكانات به عنوان اصول پيشگيري از گرايش به سمت مواد مخدر است .
بنابر اين فرماندهان محترم كه مسؤوليت نگهداري، آموزش و تربيت سربازان را براي تامين امنيت ملي كشور بر عهده دارند، مي توانند با نگرشي پدرانه و دادن آگاهيهاي لازم به فرزندان خود پيرامون شناساندن تهديدات و آسيب پذيريهای موجود در سطح جامعه به صورت مداوم، نظارت دقيق بر رفتار، كردار و عملكرد آنان در يگان، نقش موثري در جلوگيري از گرفتار شدن آنان در دام انواع ناهنجاريهای اجتماعي از جمله مواد مخدر داشته باشند و زمينه پويايي، شكوفايي، رشد، ترقي و نوآوري را در عرصههای مختلف براي مجموعه يگان خود به ارمغان آورند.
كتاب: آيين همسرداری
نويسنده: آيت الله ابراهيم امينی
ناشر: انتشارات اسلامى
تاريخ نشر: تابستان 1378
پيشگفتار
بسم الله الرحمن الرحيم
هر پسر و دختري كه به سن رشد و بلوغ ميرسند بزرگترين آرزويشان اينست كه ازدواج كنند،با تاسيس زندگي مشترك زناشويي،استقلال و آزادي بيشتري بدست آورند،يار و مونس مهربان و محرم رازي داشته باشند.آغاز زندگي سعادتمندانه خويش را از زمان ازدواج حساب ميكنند و برايش جشن ميگيرند. زن براي مرد آفريده شده و مرد براي زن، و مانند مغناطيسي يكديگر را جذب ميكنند .زناشويي و تاسيس زندگي مشترك خانوادگي يك خواسته طبيعي است كه غرائزش در وجود انسانها نهاده شده است.و اين خود يكي ازنعمتهاي بزرگ الهي است.راستي بهغير از كانون گرم خانوادگي كجا را سراغ داريد كه براي جوانان پناهگاه مطمئني باشد؟علاقه به خانواده است كه جوانان را از افكار پراكنده و اضطرابهاي دروني نجات ميدهد.در آنجاست كه ميتوانند يار و مونسبا وفا و مهرباني پيداكنند كه در شدائد و گرفتاريها يار و غمگسارشان باشد.پيمان مقدس زناشويي رشتهاي است آسماني كه دلها را بهم پيوند ميزند،دلهاي پريشان را آرامش ميدهد افكار پراكنده را به يك هدف متوجه ميسازد.خانه،جايگاه عشق و محبت،كانون انس و مودت و بهترين آسايشگاه است.
خداوند بزرگ در قرآن مجيد از اين نعمتبزرگ ياد كردهميفرمايد:
يكي از آيات خدا اينست كه از خود شما برايتان همسران آفريد تابا آنها انس بگيريد و آرامش خاطر پيدا كنيد،و در ميانتان دوستي ومهرباني افكند.و در اين موضوع براي انديشمندان آيات و نشانههايياست. (1)
پيغمبر اسلام فرمود: مردي كه زن نداشته باشد مسكين و بيچاره است،گر چه ثروتمند باشد.و زني كه شوهر نداشته باشد مسكين و بيچارهاست گر چه ثروتمند باشد. (2)
حضرت صادق عليه السلام از مردي پرسيد:همسر داري؟عرضكرد:نه.فرمود:
دوست ندارم يك شب بيهمسر بمانم گر چه مالك تمام دنيا باشم. (3)
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:بنائي در اسلام پايه گذارينشده كه نزد خدا محبوبتر وعزيزتر از ازدواج باشد. (4)
آري خداي مهربان يك چنين نعمت گرانبهايي را به بشر عطا كردهاست ليكن افسوس و صدافسوس كه از اين نعمتبزرگ قدرداني نميكند و چه بسا،بواسطه ناداني و خودخواهي،همين كانون مهر و مودترا به صورت يك زندان تاريك بلكه جهنم سوزاني تبديل ميسازد.در اثرجهالت و ناداني بشر است كه محيط نوراني و با صفاي خانواده به صورتزندان دردناك يتبديل ميشود كه اعضاء خانواده ناچارند تا آخر عمر در آنزندان تاريك بسر برند يا پيمانمقدس زناشويي را متلاشي سازند.
آري اگر زن و شوهر به وظيفه خويش آشنا باشند و عمل كنندمحيط خانه مانند بهشتبرينبا صفا و نوراني ميگردد.و اگر اختلاف وكشمكشهاي خانوادگي به ميان آمد محيط خانه بهصورت يك زندانحقيقي تبديل خواهد شد.
اختلافات خانوادگي علل و عوامل مختلفي دارد.از قبيل عوامل اقتصادي،تربيتخانوادگي زنيا شوهر،محيط زندگي،دخالتهاي بيجايپدر و مادر زن و شوهر يا ساير بستگان آنها.و دههاچيز ديگر.
ليكن به عقيده نگارنده،مهمترين عامل ناسازگاري و اختلافاتداخلي،آشنا نبودن زن و شوهربه وظائف زناشويي و عدم آمادگي برايزندگي مشترك خانوادگي است،براي تصدي هر مقامو انجام هر كاري،تخصص و آمادگي يك شرط اساسي محسوب ميشود.و كسي كهاطلاعاتكافي و آمادگي قبلي نداشته باشد نميتواند كاري را بخوبيانجام دهد.بهمين جهت،برايتصدي هر مقامي كلاسهاي كارآموزيتاسيس ميشود.
براي ازدواج و تاسيس زندگي مشترك خانوادگي نيز تخصص وآمادگي و اطلاعات كافي لازماست.پسر بايد از طرز تفكر همسرش وخواستههاي دروني او و مشكلات زناشوئي و راه علاجآنها و آداب معاشرت اطلاعات كافي داشته باشد.بايد توجه داشته باشد كه زن گرفتنبهمعناي جنس خريدن يا كلفت گرفتن نيست،بلكه به معناي پيمان وفا وصداقت و محبت وهمكاري و شركت در زندگي مشترك خانوادگي است.
زن نيز بايد به طرز تفكر شوهرش و خواستههاي دروني او توجهداشته باشد و بداند كه شوهركردن به معناي نوكر گرفتن و تامين بدون قيدو شرط خواستهها و آرزوهاي دروني نيست.بلكه پيمان همكاري وتشريك مساعي است.و براي رسيدن به اين هدف مقدس،گذشتوفداكاري و همكاري و تفاهم لازم است.
با اينكه سرنوشت پسر و دختر با ازدواج روشن ميشود واطلاعات لازم و آمادگي اخلاقيبرايش ضروري است متاسفانه اجتماع مانسبتبه اين موضوع حياتي غفلت دارد.
نسبتبه جهاز و مهر و زيبائي و شخصيت پدر و مادر كاملا عنايتدارند.ليكن آمادگي برايزنداري و شوهرداري و تاسيس زندگي مشتركخانوادگي را اصلا شرط نميدانند.
دختر را به خانه بخت ميفرستند با اينكه شوهرداري و كدبانوگريرا نياموخته است.پسر رازن ميدهند با اينكه از زنداري و سرپرستيخانواده اطلاع ندارد.
دو نوجوان بياطلاع و كم تجربه وارد زندگي نوين ميشوند.بدينجهت صدها مشكل بوجودميآيد.اختلافات و ناسازگاريها و قهر ودعواها شروع ميشود.دخالت پدر و مادرها هم چون ازروي عقل و تدبيرنيست،نه تنها مشكلي را حل نميكند بلكه اختلافات را عميقتر وريشهدارترميسازد.دوران اول ازدواج يك دوران پر آشوب و بحراني است.بسياري از زندگيها در هميندوران بواسطه طلاق متلاشي ميگردد.
بعضي از آنها هم با حفظ ازدواج،تا آخر عمر به كشمكش و زورآزماييادامه ميدهند و عذابدر اين زندان اختياري را بر طلاق مقدم ميدارند.
بعضي از خانوادهها هم پس از مدتي،كوتاه يا دراز،با اخلاق و رفتاريكديگر آشنا ميشوند وآسايش و آرامش نسبي پيدا ميكنند.
اي كاش براي پسران و دختراني كه در صدد ازدواج بودندكلاسهايي به عنوان«آموزشازدواج»تاسيس ميشد و بعد از اينكه يكدوره راهنمايي ميديدند و براي زندگي مشتركخانوادگي آماده ميشدند وبرگ صلاحيتبرايشان صادر ميشد اقدام به ازدواج ميكردند.(به اميدآنروز انشاء اله) .
نگارنده چون بدين نياز اجتماعي توجه داشته و ضرورت آن رااحساس نموده كتاب حاضر رانگاشته است.در اين كتاب مشكلاتزناشويي مورد بررسي قرار گرفته و با استفاده از قرآنشريف و احاديثپيغمبر و ائمه عليهم السلام و گاهي با استفاده از آمار عمومي وتجربههايشخصي،تذكراتي داده شده و راهنماييهاي لازم بعمل آمده است.
نگارنده مدعي نيست كه با خواندن اين كتاب تمام مشكلاتخانوادگي حل و فصل خواهدشد.زيرا عوامل ديگري نيز بدون شكدخالت دارند.ليكن اميدوار است كه خواندن اين كتابو بكار بستن آن،در حل بسياري از مشكلات به خانوادهها كمك كند.از دانشمندانوخيرخواهان ملت انتظار ميرود كه ضرورت اين موضوع را دريابند و بااقدامات جدي و مؤثرخانوادهها را از پريشاني و بدبختي نجات دهند (بهاميد آن روز) . در اين كتاب وظائف هر يكاز زن و مرد بطور جداگانه موردبررسي قرار گرفته و كتاب به دو بخش تقسيم شده است:بخش اول،وظيفهزن نسبتبه شوهرش.بخش دوم،وظيفه مرد نسبتبه همسرش.ليكنلازماست كه زن و شوهر هر دو بخش را بخوانند تا به وظائف مشترك آشناشوند و بيناييبهتري پيدا كنند.وقتي يكي از دو بخش كتاب را ميخوانيدممكن استخيال كنيد كه از يكطرف جانبداري شده و وظيفه ديگريمورد غفلت واقع شده است،ليكن چنين نيست،وقتيبخش ديگر رابخوانيد تصديق خواهيد كرد كه تعصبي در كار نبوده و بيطرفانه قضاوتشدهاست.
قم،حوزه علميه ابراهيم اميني
تير ماه 1354
هدف ازدواج
ازدواج براي انسان يك نياز طبيعي است و فوائد مهمي را در بردارد كه اهم آنها عبارت استاز:
1-نجات از سرگرداني و بيپناهي و تشكيل خانواده.دختر وپسري كه ازدواج نكردهاند بمنزلهكبوتراني بيآشيانه هستند،كه بوسيلهازدواج خانه و آشيانه و پناهگاه مييابند.شريك درزندگي و مونس ومحرم راز و غمخوار و مدافع و كمك بدست ميآورند.
2-ارضاي غريزه جنسي،غريزه جنسي در وجود انسان غريزهبسيار نيرومند و ارزندهاي است.و بهمين جهت نياز دارد به وجود همسريكه در يك محيط امن و آرامش،در مواقع احتياج،ازوجودش بهره بگيردو لذت ببرد.تامين صحيح خواستههاي غريزه جنسي يك نياز طبيعياستكه بايد اجابتشود و الا ممكن است پيآمدهاي بد رواني و جسماني واجتماعي داشتهباشد.كسانيكه از ازدواج امتناع ميورزند غالبا بهبيماريهاي رواني و جسماني مبتلا ميگردند.
3-توليد و تكثير نسل،بوسيله ازدواج انسان فرزند پيدا ميكند.
وجود فرزند ثمره ازدواج و باعث تحكيم بنياد خانواده و آرامش و دلگرميزن و شوهر ميباشد.و بهمين جهت در قرآن و احاديث نسبتبه ازدواج تاكيداتفراواني بعمل آمده است.از بابنمونه:خدا در قرآن ميفرمايد:و از آياتخدا اينست كه براي شما همسراني را آفريد تا با آنهاانس بگيريد (5) رسولخدا صلي الله عليه و آله فرمود:در اسلام بنائي بر پا نشده كه بهتر ازتزويجباشد. (6)
امير المؤمنين عليه السلام فرمود:تزويج كنيد كه سنت رسولخداست.پيامبر صلي الله عليهو آله ميفرمود:هر كسي ميخواهد از سنتمن پيروي كند بايد ازدواج نمايد.بوسيله ازدواجفرزند بياوريد (و تعدادمسلمانها را زياده گردانيد) كه من در قيامتبا كثرت شما به امتهايديگرمباهات و افتخار ميكنم. (7)
امام رضا عليه السلام فرمود:هيچكس فائدهاي بدست نياورد كهبهتر از همسر شايسته باشد.همسري كه وقتي به او نگاه ميكند شادمانشميگرداند و در غياب او نفس خودش و مال او رانگهداري مينمايد. (8)
مطالب مذكور آثار و منافع دنيوي و حيواني ازدواج بود،كهحيوانات نيز برخي از آنها را دارنداين قبيل امور را نميتوان هدف اصليازدواج انسان باعتبار اينكه انسان است،محسوب داشت.انسان در اينجهان نيامده تا مدتي بخورد و بياشامد و بخوابد و شهوتراني و لذتجوئيكندآنگاه بميرد و نابود شود.مقام انسان عاليتر از اينهاست.انسان آمده تا با علم و عمل و اخلاقنيك نفس خويش را پرورش دهد و در راه كمال وصراط مستقيم انسانيتسير و صعود كند تابه مقام خوب پروردگار جهاننائل گردد.انسان موجودي است عالي كه با تهذيب و تزكيه نفسو اجتناباز بديها و پرورش فضائل و مكارم اخلاق و انجام كارهاي نيك،ميتواندبه مقامشامخي نائل گردد كه فرشتگان بدان مقام راه ندارند.انسانموجودي است جاودانه و در اينجهان آمده تا با راهنمائيهاي پيامبران وبكار بستن قوانين و برنامههاي دين،سعادت دنيا وآخرت خويش را تامينكند و در جهان آخرت،در جوار حق،در خوشي و آسايش تا ابدزندگيكند.
بنابراين هدف اصلي ازدواج انسان را در اين برنامه بايد جستجوكرد.هدف ازدواج يك انسانديندار بايد اين باشد كه با تعاون و همكاريهمسرش بتواند نفس خويش را از گناهان و بديهاو اخلاق زشت تهذيبنمايد و با عمل صالح و اخلاق نيك پرورش دهد تا به مقام شامخانسانيتو تقرب به خدا نائل گردد.و همسر شايسته و خوب و موافق براي رسيدنبه چنينهدف مهمي ضرورت دارد.
دو انسان مؤمن كه با ازدواج تشكيل خانواده ميدهند،از انس ومحبت و آرامش و كاميابيهايمشروع جنسي برخوردار ميشوند،و درنتيجه از انحراف و تمتعات غير مشروع و راه يافتن بهمراكز فساد واعتيادهاي خطرناك و ولگرديها و شب نشينيهاي خانمانسوز محفوظ و درامانخواهند بود.و بهمين جهت پيامبر اكرم و ائمه اطهار عليهم السلامنسبتبه ازدواج بسيارتاكيد نمودهاند.رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:هر كس كه ازدواج كند نصف دينش راحفظ نموده است. (9)
امام صادق عليه السلام فرمود:دو ركعت نمازي را كه افراد متاهلبخوانند،از هفتاد ركعتنمازي كه افراد غير متاهل بخوانند افضلميباشد. (10)
وجود همسر ديندار و موافق (چه زن چه مرد) در امكان انجاموظيفه و عمل به واجبات ومستحبات و ترك محرمات و مكروهات،وتخلق به اخلاق نيك و اجتناب از اخلاق زشت،نقشبسيار مهمي را ايفاميكند.اگر زن و شوهر هر دو ديندار و در طريق پرورش و تزكيهنفسباشند،در پيمودن اين راه دشوار نه تنها مانع نخواهند بود بلكه تعاون وتشويق خواهندداشت.مگر يك نفر مجاهد في سبيل الله بدون تاييد وتوافق همسرش ميتواند در ميدانجهاد خوب بجنگد و حماسه آفريني كند؟
مگر انسان،بدون توافق همسرش ميتواند در كسب و كار و تحصيل اموالهمه جهات شرعيو اخلاقي را رعايت كند،حقوق واجب مالي را بپردازد،از اسراف و تبذير اجتناب نمايد،و مازادمخارج ضروري خويش را درامور خيريه انفاق كند؟
همسر ديندار و مؤمن همسرش را بخوبي و صلاح دعوت ميكند وهمسر لاابالي و بد اخلاقهمسرش را به فساد و بد اخلاقي ميكشد و ازهدف مقدس انسانيت دور ميگرداند.و بهمينجهتبه مرد و زن سفارششده كه بهنگام ازدواج موضوع ايمان و دينداري و اخلاق را شرطاساسيمحسوب بدارند.
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:خداوند عز و جل فرمودهاست وقتي اراده كنم كه تمامخوبيهاي دنيا و آخرت را براي شخصمسلماني جمع كنم به او قلبي خاشع و زباني ذاكر وبدني كه بر بلاها صابرباشد عطا ميكنم.و همسر مؤمني به او ميدهم كه هر گاه باو نگاهكندخوشنودش سازد و در غياب،حافظ نفس خويش و مال او باشد. (11)
شخصي خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله عرض كرد:
همسري دارم كه بهنگام ورود به خانه باستقبالم ميآيد و بهنگام خروجبدرقهام ميكند.هنگامي كه مرا اندوهناك يافت در تسليت من ميگويد:اگردرباره رزق و روزي ميانديشيغصه نخور كه خدا ضامن روزي است.واگر در امور آخرت ميانديشي خدا انديشه و اهتمام ترازياده گرداند.پسرسول خدا فرمود:خداي را در اين جهان عمال و كارگزاراني است و اينزن ازعمال خدا ميباشد.چنين همسري نصف اجر يك شهيد را خواهدداشت. (12)
امير المؤمنين عليه السلام نيز چنين هدف بزرگي را در نظر داشتهكه درباره حضرت زهراعليها السلام فرمود:بهترين كمك است در راهاطاعتخدا.در تاريخ چنين آمده كه رسول خداصلي الله عليه و آله روزبعد از عروسي حضرت علي و حضرت زهرا براي تبريك و احوالپرسي،به منزل آنها تشريف فرما شد.از حضرت علي عليه السلام پرسيد:همسرترا چگونه يافتي؟گفت:زهرا را بهترين كمك براي اطاعتخدا يافتم.
آنگاه از حضرت زهرا پرسيد:شوهرت را چگونه يافتي؟گفت:بهترين شوهر است. (13)
امير المؤمنين عليه السلام در اين جمله كوتاه هم بانوي شايسته ونمونه اسلام را معرفينمود،هم هدف اساسي و اصلي ازدواج را بيان كرد.
تعداد صفحات : 0