ماجراي يک جاسوس اسراييلي در لبنان
«على حسین منتش» شهروند لبنانى سال 1957 در روستاى کفور نبطیه در جنوب لبنان به دنیا آمده و در سال 1978 به حزب بعث عربى عراق، شاخه لبنان در محل اقامت خود در شهر زبدین پیوسته و بعدها به جنبش امل مىپیوندد. در سال 1983 برادرش ابراهیم منتش که عضو جنبش امل بود، در عملیاتى علیه ارتش اسرائیل در صیدا به شهادت مىرسد. بعدها وى از جنبش امل طرد مىشود و قصابى و تنور ضیعه را در این شهر به راه مىاندازد. در اوائل سال 2005، شخصى ناشناس از خارج از کشور با شماره وى تماس گرفته و ادعا میکند که دوستى از شمال لبنان است و مىخواهد با وى همکارى کند و روز دوشنبه ساعت 11 صبح با وى تماس خواهد گرفت. این فرد در این ساعت با وى تماس گرفته و صراحتا اعلام مىکند که افسر اسرائیلى به نام «ابو غزال» است که براى وى پیشنهاد کار در مقابل پول دارد و با یک سرى وعدههاى پولى او را تشویق به همکارى نموده و از وى مىخواهد که یک سیم کارت جدید و یک گوشى موبایل جدید خریدارى کند که فردا در تماسش شماره این خط تلفن را با اضافه کردن هر رقمى بعد از هر رقم شماره تلفن حقیقى به اطلاع وى برساند. وی نیز فردا یک سیم کارت جدید و یک گوشى جدید از مارالیاس بیروت تهیه کرده و شماره آن را به همان شیوه مورد توافق به اطلاع وى مىرساند. تماسها بین «منتش» و ابو غزال ادامه مىیابد، تا اینکه بعد از مدتى از ابو غزال مىخواهد که با مراجعه به سفارت مجارستان، روادید سفر به این کشور را تهیه کند. منتش با مراجعه به سفارت این کشور در منطقه عین السعاده مورد توجه یکى از کارمندان این سفارت قرار میگیرد که اقدامات مربوط به اخذ ویزا را براى وى انجام مىدهد و خیلى سریع و به نحو مشکوکى، ویزاى 15 روزه توریستى در گذرنامه منتش ثبت مىشود. ابو غزال بعد از مدتى از وى مىخواهد به مجارستان سفر کند و بعد از رسیدن به هتل (IBIS AIRO) با شماره تلفنى در آلمان تماس بگیرد. وى در زمان مقرر به مجارستان سفر کرده و بعد از رسیدن به هتل مذکور با شماره مقرر تماس مىگیرد و افسر اسرائیلى ابو غزال به تلفن وى پاسخ داده و از وى مىخواهد که در هتل باقى بماند تا با وى تماس گرفته شود. وى براى مدتها در هتل باقى مىماند و فقط براى غذا خوردن از آن خارج مىشود. به نظر مىرسد در این مدت علاوه بر کنترل وى و رفت و آمدهایش، مىخواستند میزان صبر و تحمل وى را بسنجند. بعد از مدتى با منتش تماس گرفته مىشود و ابو غزال به وى مىگوید که اشخاصى به دنبال وى خواهند آمد و باید در ساعت معینى در مقابل «عابر بانک» توقف نماید. سپس از وى مىپرسد که چه لباسى و به چه رنگى خواهد پوشید. وى مدتى در آنجا توقف کرده و بعد از مدتى یک ماشین گلف که پسر و دختر جوانى در آن نشسته بودند، نزد وى آمده و بعد از مطمئن شدن از هویت وى از او مىخواهند که سوار ماشین شود. آنها بعد از مدتى به فرودگاه مىرسند و بدون اینکه کسى مانع آنها شود، وارد فرودگاه شده و به داخل اتاقى مىروند که پرچم اسرائیل در آن نصب شده است. در آنجا بازرسى دقیقى از وى به عمل آمده و محتویات کیف وى با دقت کنترل مىشود. از آنجا سوار هواپیما شده و بعد از چهار ساعت در فرودگاه بن گوریون در تلآویو فرود مىآید که در آنجا با ابو غزال روبرو شده و بعد از آشنایى، چند روز به گشت و گذار در سرزمینهای اشغالی مىپردازد و بعد از مدتى به شهرک کریات شمونه در شمال سرزمینهاى اشغالى منتقل مىشود و براى مدتها در اتاقى در آنجا زندانى مىشود تا به تحلیل عکسالعملهاى وى بپردازند. روز بعد ابو غزال و یک افسر اسرائیلى به نزد وى آمده و دو کارشناس اسرائیلى که دو پسر و یک دختر جوان با لباسهاى نظامى به همراه وى بودند نیز آنها را همراهی میکنند. آنها دستگاه پروژکتور را راه انداخته و نقشه کاملى از شهر نبطیه را بر روى دیوار روبرو منعکس مىکنند. سپس ابو غزال از همه ساختمانهایى که در تصویر ظاهر مىشود از وى مىپرسد و منتش هر چه اطلاعات در مورد این ساختمانها در اختیار دارد را مطرح مىکند. همه اماکن عمومى، مساجد و کلیساها و حسینیهها و همه مراکز حزبالله را از وى سؤال مىکنند. سپس در مورد خانه حاج وفیق صفا در شهر زبدین که مسئول ارتباطات حزبالله بوده و نامش در مذاکرات تبادل اسرا مطرح شد، از وی سوال میکنند. وى خانهى صفا به همراه دو برادرش عدنان و محمود را به آنها نشان مىدهد. همچنین از خانه حسین زیون یکى از فرماندهان حزبالله در این شهر نیز از وى سؤال مىشود. روز دوم همین تیم اسرائیلى، نحوه استفاده از لپتاپ را به وى آموزش مىدهند و فلش ممورى را در اختیار وى قرار مىدهند که همه نقشه لبنان به صورت دقیق و جدولبندى شدهاى در آن وجود داشت و هر جدولى توسط یک شماره طولى و عرضى خاص مشخص شده بود که به شمارههاى (X) و (Y) معروف است. مهمترین ماموریت وى تعقیب و کنترل رفت و آمدهاى حاج وفیق صفا اعلام مىشود و البته شناسایى و کسب اطلاعات مربوط به حزبالله نیز درخواست مىشود. آنها نحوه تماس مطمئن را به وى آموزش مىدهند. به توافق مىرسند که روزهاى دوشنبه فقط با یکدیگر تماس بگیرند. سپس یک موبایل کد دار و یک فلش ممورى شامل نقشه کد دار لبنان و مبلغ شش هزار دلار را در اختیار وى قرار مىدهند. آنها به توافق مىرسند که ابو غزال در هر تماس دو شماره به وى خواهد داد که شماره اول مربوط به شماره x محل مورد نظر و شماره دوم مربوط به شماره y محل مورد نظر است که در نقشه لبنان به صورت کد مخصوص مشخص شده است. وى طى یک هفته تمام اطلاعات مورد نظر را جمعآورى کرده و براى آنها ارسال مىکند. منتش بعد از این آموزشها و دریافت وسایل مورد نیاز براى ارسال اطلاعات به مجارستان منتقل مىشود و از آنجا مسیر بازگشت خود به لبنان را به طور عادى طى مىکند. منتش بعد از بازگشت به لبنان، بر اساس توصیههاى افسر امنیتى اسرائیلى، اقدام به تهیه لپتاپ مىنماید و به طور متوسط هر هفته یک بار به تماسهاى خود با آنها ادامه مىدهد. وى هر بار که طول و عرض مکانى را دریافت مىکرد ، فلش ممورى را در لپتاپ خود باز کرده و با ورود به بخش نقشهها مکان مورد نظر را یافته و به کسب اطلاعات در مورد آن مىپرداخت و بیشتر در روز جمعه به جمعآورى اطلاعات میدانى اقدام مىکرد و با استفاده از پوشش نماز جمعه به جمعآورى اطلاعات مىپرداخت. ابو غزال در یکى از تماسهایش از وى مىخواهد که خط تلفن را باز گذاشته و به منطقه خاصى برود. در آنجا از وى مىخواهد که مسیر معینى را طى کند تا به یک دیوار برسد. بعد به او مىگوید در آخر این دیوار دو صخره بزرگ وجود دارد و از او مىخواهد زیر علامت x را حفر کند. منتش بعد از کمى کندن، متوجه جعبه پلاستیکى مىشود که در آن مقدارى پول نقد بود. وى در زمان جنگ تابستان 2006 نیز به همکارى خود با اسرائیل ادامه مىدهد و مشخص مىشود اطلاعاتى که وى به اسرائیلىها داده منجر به خسارتهاى سنگینى شده و باعث ریخته شدن خون شهروندان بىگناه از جمله شهید مصطفى منصور و شهید على فقیه مىشود. وى اطلاعات کاملى در مورد هنرستان نبطیه، ساختمان بئر قندیل، سالن ارشاد وابسته به حزبالله، دفتر محمد رعد نماینده حزبالله در نبطیه، شهردارى، دفتر رسانهاى حزبالله در نبطیه، مرکز امداد، هلال احمر و منازل فرماندهان حزبالله از جمله حسین زیون، حاج وفیق صفا و دو برادرش محمود و عدنان را به دشمن اطلاع داده و باعث تخریب آنها در زمان جنگ شده است. لازم به ذکر است که در کنار خیلى از این مراکز و ساختمانها، خویشان و وابستگان وى سکونت مىکردند و منتش با قساوت دل، این اطلاعات را به دشمن مىداده که دشمن با هواپیماها و موشکهاى خود آن را تخریب کند. وى بعد از جنگ به ابو غزال اطلاع مىدهد که به خاطر خراب شدن مغازهاش به مبلغى پول نیاز دارد. مغازه وى در کنار هلال احمر قرار داشت که در آن دو نفر شهید شده بودند و خود با دادن اطلاعات مربوطه باعث شهادت آنها شده بود. ابو غزال به وى قول مىدهد که این مبلغ را به همراه دستگاه جدیدى براى دریافت پیامها را براى وى ارسال خواهد نمود. بعد از مدتى ابو غزال با وى تماس گرفته و از وى مىخواهد که به شهرک زعروریه برود و خط موبایلش را باز نگاه دارد. وى به آنجا رفته و با مسیرى که به وى نشان مىدهد به جوى آب خشکى مىرسد. از وى مىخواهد این جوى آب را دنبال کند و بعد از مدتى به کیف سیاهى مىرسد. وى با برداشتن این کیف سیاه به خانه باز مىگردد. در این کیف، مبلغ شش هزار دلار به همراه دستگاه پیامگیر و یک فلش ممورى جدید و تعداد زیادى کاغذ و کتابچه استفاده از دستگاه پیامگیر مىیابد. وى بعد از مدتى مطالعه کتابچه از نحوه استفاده از این دستگاه پیامگیر مطلع مىشود و هر چهار روز یک بار این دستگاه را باز کرده و پیامهاى رسیده را مطالعه مىکند. منتش در سال 2007 به ابو غزال اطلاع مىدهد که حاج وفیق صفا قرار است در مراسم ختم بردارش شرکت کند. در مقابل این خوشخدمتى از وى مىخواهند که به شرکت (mps) مراجعه کرده و بستهاى را که به صورت جعلى از طرف برادرش ارسال شده را دریافت کند. وى در این بسته نیز مبلغى پول مىیابد. على حسین منتش، علىرغم جنایتهایى که اسرائیل در لبنان مرتکب شد و همه دنیا از این جنایتها تکان خورد، هیچ عذاب وجدانى نیافته و با خونسردى تمام در پوشش روابط خود با امام جمعه شهر نبطیه و همکارى با جنبش امل و با استفاده از پوشش دینى، به راه انداختن کاروانهاى حج و عمره به صورت مستمر به مزدورى خود براى اسرائیل ادامه مىداد. علی حسین منتش چند ماه قبل بازداشت شده و به تمامی فعالیتهای جاسوسی خود برای اسراییل اعتراف کرد. دادستان دادگاه نظامی که وی در آن محاکمه میشود به خاطر خیانت و جاسوسی برای منتش درخواست حکم اعدام کرده است.
منبع: presstv
ثبت کننده خبر: F.s
ماجراي يک جاسوس اسراييلي در لبنان
«على حسین منتش» شهروند لبنانى سال 1957 در روستاى کفور نبطیه در جنوب لبنان به دنیا آمده و در سال 1978 به حزب بعث عربى عراق، شاخه لبنان در محل اقامت خود در شهر زبدین پیوسته و بعدها به جنبش امل مىپیوندد. در سال 1983 برادرش ابراهیم منتش که عضو جنبش امل بود، در عملیاتى علیه ارتش اسرائیل در صیدا به شهادت مىرسد. بعدها وى از جنبش امل طرد مىشود و قصابى و تنور ضیعه را در این شهر به راه مىاندازد. در اوائل سال 2005، شخصى ناشناس از خارج از کشور با شماره وى تماس گرفته و ادعا میکند که دوستى از شمال لبنان است و مىخواهد با وى همکارى کند و روز دوشنبه ساعت 11 صبح با وى تماس خواهد گرفت. این فرد در این ساعت با وى تماس گرفته و صراحتا اعلام مىکند که افسر اسرائیلى به نام «ابو غزال» است که براى وى پیشنهاد کار در مقابل پول دارد و با یک سرى وعدههاى پولى او را تشویق به همکارى نموده و از وى مىخواهد که یک سیم کارت جدید و یک گوشى موبایل جدید خریدارى کند که فردا در تماسش شماره این خط تلفن را با اضافه کردن هر رقمى بعد از هر رقم شماره تلفن حقیقى به اطلاع وى برساند. وی نیز فردا یک سیم کارت جدید و یک گوشى جدید از مارالیاس بیروت تهیه کرده و شماره آن را به همان شیوه مورد توافق به اطلاع وى مىرساند. تماسها بین «منتش» و ابو غزال ادامه مىیابد، تا اینکه بعد از مدتى از ابو غزال مىخواهد که با مراجعه به سفارت مجارستان، روادید سفر به این کشور را تهیه کند. منتش با مراجعه به سفارت این کشور در منطقه عین السعاده مورد توجه یکى از کارمندان این سفارت قرار میگیرد که اقدامات مربوط به اخذ ویزا را براى وى انجام مىدهد و خیلى سریع و به نحو مشکوکى، ویزاى 15 روزه توریستى در گذرنامه منتش ثبت مىشود. ابو غزال بعد از مدتى از وى مىخواهد به مجارستان سفر کند و بعد از رسیدن به هتل (IBIS AIRO) با شماره تلفنى در آلمان تماس بگیرد. وى در زمان مقرر به مجارستان سفر کرده و بعد از رسیدن به هتل مذکور با شماره مقرر تماس مىگیرد و افسر اسرائیلى ابو غزال به تلفن وى پاسخ داده و از وى مىخواهد که در هتل باقى بماند تا با وى تماس گرفته شود. وى براى مدتها در هتل باقى مىماند و فقط براى غذا خوردن از آن خارج مىشود. به نظر مىرسد در این مدت علاوه بر کنترل وى و رفت و آمدهایش، مىخواستند میزان صبر و تحمل وى را بسنجند. بعد از مدتى با منتش تماس گرفته مىشود و ابو غزال به وى مىگوید که اشخاصى به دنبال وى خواهند آمد و باید در ساعت معینى در مقابل «عابر بانک» توقف نماید. سپس از وى مىپرسد که چه لباسى و به چه رنگى خواهد پوشید. وى مدتى در آنجا توقف کرده و بعد از مدتى یک ماشین گلف که پسر و دختر جوانى در آن نشسته بودند، نزد وى آمده و بعد از مطمئن شدن از هویت وى از او مىخواهند که سوار ماشین شود. آنها بعد از مدتى به فرودگاه مىرسند و بدون اینکه کسى مانع آنها شود، وارد فرودگاه شده و به داخل اتاقى مىروند که پرچم اسرائیل در آن نصب شده است. در آنجا بازرسى دقیقى از وى به عمل آمده و محتویات کیف وى با دقت کنترل مىشود. از آنجا سوار هواپیما شده و بعد از چهار ساعت در فرودگاه بن گوریون در تلآویو فرود مىآید که در آنجا با ابو غزال روبرو شده و بعد از آشنایى، چند روز به گشت و گذار در سرزمینهای اشغالی مىپردازد و بعد از مدتى به شهرک کریات شمونه در شمال سرزمینهاى اشغالى منتقل مىشود و براى مدتها در اتاقى در آنجا زندانى مىشود تا به تحلیل عکسالعملهاى وى بپردازند. روز بعد ابو غزال و یک افسر اسرائیلى به نزد وى آمده و دو کارشناس اسرائیلى که دو پسر و یک دختر جوان با لباسهاى نظامى به همراه وى بودند نیز آنها را همراهی میکنند. آنها دستگاه پروژکتور را راه انداخته و نقشه کاملى از شهر نبطیه را بر روى دیوار روبرو منعکس مىکنند. سپس ابو غزال از همه ساختمانهایى که در تصویر ظاهر مىشود از وى مىپرسد و منتش هر چه اطلاعات در مورد این ساختمانها در اختیار دارد را مطرح مىکند. همه اماکن عمومى، مساجد و کلیساها و حسینیهها و همه مراکز حزبالله را از وى سؤال مىکنند. سپس در مورد خانه حاج وفیق صفا در شهر زبدین که مسئول ارتباطات حزبالله بوده و نامش در مذاکرات تبادل اسرا مطرح شد، از وی سوال میکنند. وى خانهى صفا به همراه دو برادرش عدنان و محمود را به آنها نشان مىدهد. همچنین از خانه حسین زیون یکى از فرماندهان حزبالله در این شهر نیز از وى سؤال مىشود. روز دوم همین تیم اسرائیلى، نحوه استفاده از لپتاپ را به وى آموزش مىدهند و فلش ممورى را در اختیار وى قرار مىدهند که همه نقشه لبنان به صورت دقیق و جدولبندى شدهاى در آن وجود داشت و هر جدولى توسط یک شماره طولى و عرضى خاص مشخص شده بود که به شمارههاى (X) و (Y) معروف است. مهمترین ماموریت وى تعقیب و کنترل رفت و آمدهاى حاج وفیق صفا اعلام مىشود و البته شناسایى و کسب اطلاعات مربوط به حزبالله نیز درخواست مىشود. آنها نحوه تماس مطمئن را به وى آموزش مىدهند. به توافق مىرسند که روزهاى دوشنبه فقط با یکدیگر تماس بگیرند. سپس یک موبایل کد دار و یک فلش ممورى شامل نقشه کد دار لبنان و مبلغ شش هزار دلار را در اختیار وى قرار مىدهند. آنها به توافق مىرسند که ابو غزال در هر تماس دو شماره به وى خواهد داد که شماره اول مربوط به شماره x محل مورد نظر و شماره دوم مربوط به شماره y محل مورد نظر است که در نقشه لبنان به صورت کد مخصوص مشخص شده است. وى طى یک هفته تمام اطلاعات مورد نظر را جمعآورى کرده و براى آنها ارسال مىکند. منتش بعد از این آموزشها و دریافت وسایل مورد نیاز براى ارسال اطلاعات به مجارستان منتقل مىشود و از آنجا مسیر بازگشت خود به لبنان را به طور عادى طى مىکند. منتش بعد از بازگشت به لبنان، بر اساس توصیههاى افسر امنیتى اسرائیلى، اقدام به تهیه لپتاپ مىنماید و به طور متوسط هر هفته یک بار به تماسهاى خود با آنها ادامه مىدهد. وى هر بار که طول و عرض مکانى را دریافت مىکرد ، فلش ممورى را در لپتاپ خود باز کرده و با ورود به بخش نقشهها مکان مورد نظر را یافته و به کسب اطلاعات در مورد آن مىپرداخت و بیشتر در روز جمعه به جمعآورى اطلاعات میدانى اقدام مىکرد و با استفاده از پوشش نماز جمعه به جمعآورى اطلاعات مىپرداخت. ابو غزال در یکى از تماسهایش از وى مىخواهد که خط تلفن را باز گذاشته و به منطقه خاصى برود. در آنجا از وى مىخواهد که مسیر معینى را طى کند تا به یک دیوار برسد. بعد به او مىگوید در آخر این دیوار دو صخره بزرگ وجود دارد و از او مىخواهد زیر علامت x را حفر کند. منتش بعد از کمى کندن، متوجه جعبه پلاستیکى مىشود که در آن مقدارى پول نقد بود. وى در زمان جنگ تابستان 2006 نیز به همکارى خود با اسرائیل ادامه مىدهد و مشخص مىشود اطلاعاتى که وى به اسرائیلىها داده منجر به خسارتهاى سنگینى شده و باعث ریخته شدن خون شهروندان بىگناه از جمله شهید مصطفى منصور و شهید على فقیه مىشود. وى اطلاعات کاملى در مورد هنرستان نبطیه، ساختمان بئر قندیل، سالن ارشاد وابسته به حزبالله، دفتر محمد رعد نماینده حزبالله در نبطیه، شهردارى، دفتر رسانهاى حزبالله در نبطیه، مرکز امداد، هلال احمر و منازل فرماندهان حزبالله از جمله حسین زیون، حاج وفیق صفا و دو برادرش محمود و عدنان را به دشمن اطلاع داده و باعث تخریب آنها در زمان جنگ شده است. لازم به ذکر است که در کنار خیلى از این مراکز و ساختمانها، خویشان و وابستگان وى سکونت مىکردند و منتش با قساوت دل، این اطلاعات را به دشمن مىداده که دشمن با هواپیماها و موشکهاى خود آن را تخریب کند. وى بعد از جنگ به ابو غزال اطلاع مىدهد که به خاطر خراب شدن مغازهاش به مبلغى پول نیاز دارد. مغازه وى در کنار هلال احمر قرار داشت که در آن دو نفر شهید شده بودند و خود با دادن اطلاعات مربوطه باعث شهادت آنها شده بود. ابو غزال به وى قول مىدهد که این مبلغ را به همراه دستگاه جدیدى براى دریافت پیامها را براى وى ارسال خواهد نمود. بعد از مدتى ابو غزال با وى تماس گرفته و از وى مىخواهد که به شهرک زعروریه برود و خط موبایلش را باز نگاه دارد. وى به آنجا رفته و با مسیرى که به وى نشان مىدهد به جوى آب خشکى مىرسد. از وى مىخواهد این جوى آب را دنبال کند و بعد از مدتى به کیف سیاهى مىرسد. وى با برداشتن این کیف سیاه به خانه باز مىگردد. در این کیف، مبلغ شش هزار دلار به همراه دستگاه پیامگیر و یک فلش ممورى جدید و تعداد زیادى کاغذ و کتابچه استفاده از دستگاه پیامگیر مىیابد. وى بعد از مدتى مطالعه کتابچه از نحوه استفاده از این دستگاه پیامگیر مطلع مىشود و هر چهار روز یک بار این دستگاه را باز کرده و پیامهاى رسیده را مطالعه مىکند. منتش در سال 2007 به ابو غزال اطلاع مىدهد که حاج وفیق صفا قرار است در مراسم ختم بردارش شرکت کند. در مقابل این خوشخدمتى از وى مىخواهند که به شرکت (mps) مراجعه کرده و بستهاى را که به صورت جعلى از طرف برادرش ارسال شده را دریافت کند. وى در این بسته نیز مبلغى پول مىیابد. على حسین منتش، علىرغم جنایتهایى که اسرائیل در لبنان مرتکب شد و همه دنیا از این جنایتها تکان خورد، هیچ عذاب وجدانى نیافته و با خونسردى تمام در پوشش روابط خود با امام جمعه شهر نبطیه و همکارى با جنبش امل و با استفاده از پوشش دینى، به راه انداختن کاروانهاى حج و عمره به صورت مستمر به مزدورى خود براى اسرائیل ادامه مىداد. علی حسین منتش چند ماه قبل بازداشت شده و به تمامی فعالیتهای جاسوسی خود برای اسراییل اعتراف کرد. دادستان دادگاه نظامی که وی در آن محاکمه میشود به خاطر خیانت و جاسوسی برای منتش درخواست حکم اعدام کرده است.
منبع: presstv
ثبت کننده خبر: F.s