loading...

زندگی در جریان است

بازدید : 33
سه شنبه 27 مهر 1400 زمان : 18:16

برداشت خانم ها از هديه

با اينکه ممکن است مناسبات و تعطيلي هاي مختلف در طول سال لحظات خوشي براي گذراندن کنار همسرتان باشد.

اما يک نکته خيلي مهم در اکثر اين تعطيلي ها را فراموش کرده ايد: هديه دادن. چه عيد باشد، چه نوروز، چه ولنتاين، روز زن و روز مادر، سالگرد ازدواجتان يا يک جشن تولد معمولي، مهارت شما در هديه دادن به دقت مورد توجه همسرتان، نزديک ترين دوستش، مادرش و و و خواهد بود.

لازم به ذکر نيست که هديه دادن اهميت بسيار زيادي دارد، پس صرفنظر از هديه اي که ميخريد، به نکات ديگري هم بايد توجه کنيد. با اينکه ممکن است خيلي پول خرج کرده باشيد تا در اولين روز قرارتان با خانمي، با هديه تان احساس خوبي در او ايجاد کنيد، اما اگر هديه را خيلي ساده با روزنامه کادوپيچ کنيد،حتي بهترين هديه ها هم بي ارزش جلوه خواهد کرد. پس اگر فکر مي کنيد که خودتان از عهده اش برنمي آييد، بهتر است کمي بيشتر خرج کنيد و از يک متخصص کادو کردن بخواهيد که هديه تان را کادو کند. حالا اجازه بدهيد بيشتر به محتواي هديه تان توجه کنيم. مي خواهيم به شما بگوييم که خانمتان درمورد هديه اي که به او مي دهيد چه فکري خواهد کرد.

طلا و جواهرات

از آنجا که طلا و جواهر گران است و خيلي راحت مي توان با آنها پز داد، معمولاً براي رابطه هاي خيلي جدي نگه داشته مي شود. تصور خانمتان از چنين هديه اي اين خواهد بود که رابطه تان کاملاً جدي است و شما با اينکار تعهدتان را به او نشان داده ايد. خانم ها خوب مي دانند که مردها معمولاً براي يک رابطه الکي اينقدر پول خرج نمي کنند و چنين هديه اي به آنها نشان مي دهد که دوستشان داريد. اما اگر در دادن چنين هديه اي به خانمي عجله کنيد دو واکنش را در او به همراه خواهد داشت: 1) خانمي را که از احساسش به شما مطمئن نيست را مي ترساند. 2) چون ممکن است احساس کند که مي خواهيد با چنين هديه اي احساسش را بخريد، برايش آزاردهنده خواهد بود.

عطر

عطر در هداياي شخصي حد نهايي است، حتي بيشتر از طلا و جواهرات. رايحه اي که خانم ها بعنوان عطرشان انتخاب مي کنند بسيار خاص و شخصي است. اين يعني شما بايد خانمي را خيلي خوب بشناسيد تا بتوانيد عطري برايش بخريد که با سليقه اش جور باشد. پس چون ممکن است برسد که در دقيقه آخر برايش هديه خريده ايد و وقت آنچناني برايش نگذاشته ايد، بهتر است تا مي توانيد از خريدن چنين هديه اي خودداري کنيد مگر اينکه بدانيد دقيقاً چه عطري دوست دارد.

وسايل الکترونيکي

زندگي کردن در دنياي مدرن امروزي که تکنولوژي نقش بسيار مهمي در آن دارد، عجيب نيست که يک ابزار يا وسيله الکترونيکي براي او بخريد. اين هديه چه يک iPod باشد چه يک نوت بوک، به هر حال بسيار گرانقيمت خواهد بود و باعث مي شود او تصور کند که شما فکر مي کنيد لياقت اين را دارد که با اين تکنولوژي ها زندگيش کمي راحت تر شود. به خاطر تنوع زياد اينگونه وسايل، مي توانيد به او ثابت کنيد که با توجه به شيوه زندگي و علايق او، چقدر وقت گذاشته ايد و برايش ارزش قائل بوده ايد و آن چيزي را برايش هديه گرفته ايد که واقعاً به آن نياز داشته است.

سفر

اختصاص دادن وقتتان به او مي توانيد يکي از ساده ترين و بهترين هدايايي باشد که به خانمتان مي دهيد. اين اختصاص دادن وقت مي تواند به هر طريقي صورت گيرد، از يک مسافرت گرفته تا يک اردو يا پيکنيک يک روزه و مطمئن باشيد که تجربه اي بسيار لذت بخش براي او خواهد بود.

علاوه بر اين، خيلي از خانم ها چنين هديه اي را نشانه اين مي دانند که وقت گذراندن در کنار او براي شما اهميت زيادي دارد . براي رابطه تان ارزش قائليد. اين هديه براي کسي که فکر مي کنيد هماني است که مي خواهيد و دلتان نمي خواهد با يک هديه مادي، او را از سر خود باز کنيد، بسيار عالي است. تنها مسئله اين است که نبايد اجازه بدهيد او بويي از ماجرا ببرد، اما خوب از قبل برنامه ريزي کنيد تا هيچ مشکلي براي هيچکدامتان پيش نيايد.

لوازم خانگي

به استثناي درخواست هاي ويژه، خريدن لوازم خانگي به عنوان هديه، اين پيام را به همسرتان مي رساند که ذره اي از عشق در وجود شما نيست يا اينکه به او فقط به عنوان يک خدمتکار نگاه مي کنيد که بايد کارهاي خانه را انجام دهد. بااينکه يک جاروبرقي جديد مي تواند خيلي براي او مفيد باشد، اما عملاً آتش عشق را در وجود او روشن نمي کند و باعث نمي شود که احساس خاص بودن کند. اگر تصميم گرفته ايد که هديه تان مسخره و بيهوده نباشد و برايش کاربردي باشد، بهتر است سراغ لوازم خانگي هايي برويد که کمي تجملاتي تر باشند. مثلاً يک دست ملحفه نخي مصري با طرح بسيار زيبا يا يک دستگاه قهوه ساز مدرن انتخاب بدي نيست و به او نشان مي دهد که مي خواهيد سطح فعاليت هاي روزمره او را بالاتر ببريد.

وقتي از خودش بپرسيد

با اينکه با اينکار مي توانيد دقيقاً همان چيزي را برايش هديه بگيريد که خودش ميخواهد، اما ممکن است اين احساس را در او ايجاد کند که شما زحمت فکر کردن اينکه او چه مي خواهد را به خودتان نمي دهيد. اما اگر خانمتان خيلي وسواسي است و دوست دارد هميشه چيزي را که خودش انتخاب کرده بخرد، سعي کنيد باتوجه به وضعيت جيبتان در کنار آن هديه، يک هديه کوچک هم با انتخاب خودتان برايش بخريد.

خوردني/نوشيدني

با اينکه يک جعبه شکلات و يک جعبه نوشيدني اعلا هديه خيلي خوبي براي همسايه، همکار يا عمويتان است، اما اصلاً براي همسرتان مناسب نيستند. اگر با خانمي رابطه داريد که خيلي از اينجور خوردني ها لذت مي برد، مي توانيد گاه و بيگاه يا شکلات يا هر چيز ديگري که دوست دارد غافلگيرش کنيد. درغيراينصورت اگر بخواهيد براي يک هديه مهم چنين چيزهايي را برايش بخريد، در نظر او خيلي پيش پا افتاده و ارزان خواهد آمد.

البته منظور ما اين نيست که خريد يک جعبه شکلات بد است، نه اما اگر بخواهيد شکلات را بعنوان هديه اصلي به او بدهيد جلوه خوبي ندارد.

خط آخر

هديه دادن و گرفتن مي تواند براي هر کسي يک موقعيت خيلي استرس آور باشد، مخصوصاً براي آنها که در يک رابطه هستند. حتي خانم هايي که اصلاً مادي گرا نيستند هم هديه اي که به آنها مي دهيد را نشاندهنده مقدار ارزشي که براي رابطه تان قائليد و مقدار علاقه تان به آنها مي دانند.

بااينکه ممکن است تصميم گرفتن درمورد اينکه چه هديه اي براي او بخريد کار سختي باشد، اما اگر کمي دقت کنيد مي بينيد که همه خانم ها خودشان به اندازه کافي به شما نخ مي دهند که چه چيزي لازم دارند يا دوست دارند داشته باشند. اين شما هستيد که بايد به حرکات و حرف هايشان دقت و توجه داشته باشيد تا هديه دادن برايتان به تجربه اي بسيار لذت بخش تبديل شود.

منبع: sepehrmag.ir

بازدید : 63
جمعه 23 مهر 1400 زمان : 16:52

عشق معجزه مي کند

نگرش زوج ها در ازدواج موفق

در ازدواج هاي موفق، زن و مرد يکديگر را همان طوري که هستند، دوست مي دارند و اشتباه ها و عيب هاي يکديگر را ناديده مي گيرند. در حقيقت، آنان چنان مجذوب يکديگر مي شوند و خود را ديگري مي پندارند که احساس خوشبختي همسرشان سعادت آنان نيز هست و آن چنان به سرنوشت يکديگرعلاقه مند هستند که خود را فراموش مي کنند و در واقع به ياري هم، سعادت و خوشبختي يکديگر را تضمين مي نمايند. البته اين کار، چندان ساده نبوده و نيست در حقيقت اين زن و شوهر شخصيت و خصوصيت هاي اخلاقي يکديگر را دوست دارند، حتي اگر با مذاق يکي سازگار نباشد. آنان بدون هيچ قيد و شرطي، يکدل و صميمي، تا آخر عمر از هم حمايت مي کنند گرچه ممکن است اين موفقيت در همه حال امکان پذير نباشد اما آنان در حقيقت يکديگر را دوست داشته و به هم تعلق دارند.

اعتماد کامل، مهم ترين اصل ازدواج موفق است. اين اعتماد يک باره به دست نمي آيد بلکه با تلاش و همدلي هر دو طرف محقق مي شود و يک ازدواج سالم و پويا، همواره از اين موهبت برخوردار است

ويژگي هاي زوج هاي موفق

- هر کدام از طرفين، در راهي که برايشان معني دار است، قدم برمي دارند، براي کيفيت زندگي خود، ارزش قائل اند و مي خواهند نيازها و خواسته هاي شان بر طرف شود. زن و مرد نه تنها براي نيازها و خواسته هاي يکديگر ارزش قائل اند بلکه به کار، تفريح و روابط خود با ديگر دوستانشان نيز احترام مي گذارند.

- رابطه اي روشن و صريح بين زوج ها برقرار مي شود؛ طوري که هر يک به سمت رشد و تعالي در حرکت است. هر يک از دو طرف ازدواج، حقوق ديگري را شناخته و تا حد امکان، سعي در رعايت آن دارند. در اين گونه روابط، هر شرايطي که به نظر مناسب مي آيد و يکي از زوج ها براي خود مي خواهد و ايده آل است را براي شريک زندگي خويش نيز طلب مي کند و سعي در فراهم کردن آن دارد.

- افراد، انجام کاري را که خود از عهده ي آن بر مي آيند، به ديگري محول نمي کنند. در يک رابطه معني دار، اشخاص هر کدام براي رسيدن به هويت مستقل، تلاش مي کنند.

- طرفين، مسوول خوشبختي خود هستند و ديگري را سبب بدبختي شان قلمداد نمي کنند.

در يک رابطه معني دار، اشخاص هر کدام براي رسيدن به هويت مستقل، تلاش مي کنند.

- اعضاي خانواده سالم، انتقادهاي به جا و اصولي ديگران را با گشاده رويي پذيرا مي شوند و در جهت رفع آن ها بر مي آيند. در خانواده سالم، هر يک از اعضا سعي دارند ديگران را در احساس ها و تجربه هاي مثبت و سازنده ي خود، شريک کنند تا همگي از شادابي و سرزندگي برخوردار شوند. ابراز صادقانه احساس ها، بهترين راه ايجاد رابطه اي عميق تر در ازدواج موفق است. احترام به عزت نفس شريک زندگي، از ديگر خصلت هاي زن و مرد در ازدواج سالم و موفق مي باشد.

- طرفين از سلطه جويي بر ديگري، اجتناب مي کنند. در اين رابطه، هر دو طرف به يکديگر احترام مي گذارند و تا حد امکان، دنيا را از دريچه ي چشم ديگري نگاه مي کنند.

- اشخاص به خلوت و سکوتي که به آن نياز دارند، احترام مي گذارند. به يکديگر اجازه مي دهند تا از خلوت خود برخوردار باشند. يکديگر را زير فشار نمي گذارند تا مسائل و جنبه هاي خصوصي خود را افشا کنند.

- زن و شوهر با هم براي حل مسائل اقتصادي، تلاش نموده و براساس توافق، کارها را بين خود تقسيم مي کنند. هيچ گونه اجباري در کار نيست و همه امور بر مبناي علاقه، عشق و توافق، استوار است. هيچ يک از آنان مجبور نيستند اوامر غيرمنطقي يکديگر را تحمل کنند نقش ها و تقسيم کارها مشخص است و قابليت مانور روي آنها وجود دارد پذيرش نقش ها و وظيفه هاي بين دو طرف، براساس آگاهي و اختيار است و هيچ گونه تحميلي در کار نيست.

- به امکانات مادي، به عنوان عوامل ايمني بخش مطلق، نگريسته نمي شود چرا که براي بقاي آن، هيچ گونه ضمانتي در کار نيست. در ازدواج پايدار، عشق و علاقه، هميشه دو سويه و عميق است و امنيت لازمه، به وسيله اعضا ايجاد مي شود.

- زن و شوهر از پيش داوري در مورد شريک زندگي خود، خودداري مي کنند. دو طرف با کمال صداقت، با هم ارتباط برقرار نموده و پيام ها و نظرهاي خود را با صراحت و روشني لازم بيان مي کنند. هيچ گاه احتياجي به حدس و گمان و پيش داوري ندارند. هر يک از آنان، نه تنها با شريک زندگي و ديگر اعضاي خانواده ي خود روراست است، بلکه با خود نيز صراحت و روراستي لازم را دارد. که گاهي هر دو طرف، خود را مورد ارزيابي قرار مي دهند تا خود را بهتر بشناسند. اين کار به آنان اين فرصت را مي دهد که بدون غرض، فکرها و احساسات خود را مورد کنکاش قرار دهند و در صورت منفي بودن، آنها را اصلاح کنند.

- هر يک از طرفين مي توانند آشکارا درباره آن چه در رابطه شان مهم و معني دار است، حرف بزنند در يک رابطه معني دار، هر دو مي توانند درباره مسائل خود، با يکديگر حرف بزنند و نظريه هاي خود را بيان کنند. مي توانند خواسته هاي خود را مطرح سازند و انتظار داشته باشند تا مخاطب آنان، حرف شان را درک کند و به آن اهميت بدهد. (براي نمونه، اگر احساس مي کنيد در رابطه خود با همسرتان دچار مشکل هستيد، مي توانيد قدم اول را شما برداريد و با او درباره مشکل تان حرف بزنيد. در اين زمينه به جاي اين که به همسرتان بگوييد چگونه رفتاري دارد و چه تغييري بايد در خود ايجاد بکند، با او درباره احساس خودتان حرف بزنيد و توضيح دهيد که در رابطه با او چه احساسي داريد.)

- اصل زندگي، بر زمان حال استوار است و هر دو طرف بر اين امر واقف اند که زندگي، هيچ گاه براساس شانس و تصورهاي موهوم استوار نيست. بسياري از توقع ها به دور ريخته مي شود و طرفين براي آرامش بخشيدن به هم، با يکديگر ازدواج مي کنند و دوست دارند خانواده اي سعادتمند را بنا نهند.

- طرفين نسبت به يکديگر متعهدند. تعهد، بخش حياتي يک رابطه صميمانه است تعهد نشانه آن است که اشخاص مي خواهند و مايلند در بحران ها کنار هم باقي بمانند.

- موقعيت شناسي، شنيدن و گوش دادن به حرف هاي همسر و همين طور شناخت فرصت مناسب براي صحبت کردن و يا در ميان گذاشتن موضوعي خاص، از ديگر خصيصه هاي ازدواج موفق است. شنيدن آزادانه حرف هاي شريک زندگي، موجب اعتماد و صداقت بيشتري بين آنان مي شود. در ازدواج سالم، براي رفع اختلاف ها، دو طرف با مشاوره و تبادل افکار، بر مبناي مساوات و برابري، به توافق منطقي مي رسند و راه حل مشترک را انتخاب مي کنند.

- هر دو طرف، خود را برابر و مساوي و موظف مي دانند که به جنبه هاي نابرابر در رابطه خود، توجه کنند و آن را از ميان بردارند.

- هر دو طرف بدون هيچ گونه محدوديتي، مي توانند به هدف هاي آرماني خود برسند و حمايت بي دريغ اعضاي خانواده از هم، موجب مي شود سريع تر به هدف هاي شان دست يابند. گذشت زمان، تفاهم و پيوند را قوي تر مي کند و باعث مي شود هيچ فشار و عامل بيروني و دروني، نتواند پيوند را از هم بگسلد. هر کس استعدادها و تجربه هاي فردي اش را در اختيار همسر يا ديگر اعضاي خانواده قرار مي دهد و موجب استحکام و دوام ازدواج مي شود. در ازدواج سالم و موفق، استقلال فردي از اهميت فوق العاده اي برخوردار است.

- طرفين يکديگر را تشويق مي کنند تا به آن چه شايستگي اش را دارند، برسند متاسفانه بسياري از اشخاص به ويژه در روابط صميمانه، مانع از تغيير و تحول يکديگر مي شوند. ممکن است انتظارها، توقع ها و نيازهاي آنان، سببي باشد که از ايجاد تغيير و تحول در طرف مقابل، جلوگيري کند.

طرفين نسبت به يکديگر متعهدند. تعهد، بخش حياتي يک رابطه صميمانه است تعهد نشانه آن است که اشخاص مي خواهند و مايلند در بحران ها کنار هم باقي بمانند.

- اعتماد کامل، مهم ترين اصل ازدواج موفق است. اين اعتماد يک باره به دست نمي آيد بلکه با تلاش و همدلي هر دو طرف محقق مي شود و يک ازدواج سالم و پويا، همواره از اين موهبت برخوردار است. بدون اعتماد، در اصل، ازدواج موفق معني ندارد با افزايش اعتماد، ارتباطات اعضاي خانواده سالم مي گردد، اعتماد به نفس و هويت فردي هر يک از آنان، تقويت مي شود و ميزان رنجش و کدورت خانوادگي، به صفر مي رسد. اعتماد، سبب ترقي و پيشرفت مي شود و هر دو طرف را به يک آگاهي مي رساند که بتوانند با حقايق و مشکلات برخوردي مناسب داشته باشند.

منبع: ماهنامه شادکامي و موفقيت، شماره 66

بازدید : 61
سه شنبه 13 مهر 1400 زمان : 22:47

زن ها توان آفرينش دارند

نويسنده : باربارداي آنجليس

زن ها توان آفرينش دارند ويژگي که زنان دوست دارند مردان بدانند

چرا زن ها هميشه سعي دارند همه چيز را بهتر کنند؟

چرا ما زن ها احساس مي کنيم درباره مشکلات روابط خود با مرد زندگي مان صحبت کنيم؟

چرا احساس مي کنيم به هنگام سختي بايد به شريک زندگي مان کمک کنيم؟

چرا از برنامه ريزي تا بدين حد لذت مي بريم؟

چرا سخت تلاش مي کنيم با نامزد/همسرمان به هماهنگي و تفاهم برسيم؟

در اين مقاله مي خواهم پرده از راز دومي در رابطه با هويت و ماهيت زن ها بردارم که انگيزه بخش بسياري از رفتارهاي ما در روابط مان مي باشد.اين يکي از زيباترين ويژگي هاي زنانه محسوب مي شود. وچنان بخشي از درون وجود ما را تشکيل مي دهد که هيچ گاه حتي به آن فکر هم نمي کنيم.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:زن ها آفريننده هستند.

اين طبيعت زن است که بيافريند.زن ها زندگي بخش هستند. اين همان جادو و سحر ما زن هاست. ما اين توان را داريم که از عدم و نيستي، زندگي بيافرينيم.

اين قابليت و توانايي ما زن ها هنگامي نمود پيدا مي کند که مادر مي شويم و کودکي به دنيا مي آوريم.اما چه بچه دار باشيم و چه بچه اي نداشته باشيم، اين توانايي همواره در ما وجود دارد که زايا باشيم و بيافرينيم چه با بدن مان و چه با کلمات و اعمال و رفتارمان و چه با عشق مان.هر بار که غذاي خوشمزه اي براي خانواده ي خود درست مي کنيد. در واقع مشغول آفرينش هستيد. همين طور هنگامي که راهي هوشمندانه براي فروش و بازاريابي محصولات شرکت خود مي يابيد، يا هنگامي که مکالمه اي صميمانه را با شريک زندگي خود شروع مي کنيد يا گل هاي زيبايي را در گلدان جاي مي دهيد.

زن ها در عين حال کيمياگرند. ما زن ها شکل چيزها را تغيير مي دهيم. ما عادت و روزمرگي را به «زيبايي»، خالي و تهي را به «معنادار»و رکود و خستگي را به شکوفايي بدل مي کنيم.به ندرت اتفاق مي افتد به چيزي برخورد کنيم و نخواهيم آن را بهبود و ارتقاء ببخشيم.حال چه تزيين اتاق يا روابط دوست مان باشد، چه آرايش موهايمان، نحوه ي چيدمان جواهرات داخل کشو يا نحوه ي چيدن ميز شام يا ارتباط با

نامزد/همسرمان.

چنانچه يک زن هستيد، احتمالاً پس از خواندن جملات بالا ناگهان با احساسي عميق از شناخت دوباره ي خود، با خود گفته ايد: «آري» گويي صدايي از اعماق درونتان مي گويد: «آري، حقيقت دارد» البته براي بيشتر زن ها نيز همين طور است. با وجود اين ماهيت و جوهره ي آفرينش در ما چنان به صورت بخشي از وجودمان در آمده است که کمتر به آن فکر مي کنيم و به ندرت بر آن صحه مي گذاريم. بلکه فقط انجامش مي دهيم. براي نمونه:

*هرگاه به اولين خانه يا آپارتمان خود نقل مکان کرده ايد، خالي بوده است اما همين که از اين اتاق به آن اتاق مي رفتيد پيش خود فکر مي کرديد:

«مي دانم با آن چه کار کنم تا زيبا و دلچسب شود.به ديوارها رنگ زيبايي خواهم زد. کاناپه ام را اين جا خواهم گذاشت.مبل هايم را اينجا خواهم چيد. قاليچه اي زيبا خواهم گرفت تا به زمين جلوه اي بدهد. گل هايم را اين گوشه خواهم گذاشت.طولي نکشيده است که به تمامي رؤياهايتان درباره ي خانه جامه ي عمل پوشانده ايد و خانه اي زيبا و رؤيايي ترتيب داده ايد و جايي که قبلاً هيچ چيز در آن وجود نداشت، به خانه اي گرم و صميمي تبديل شده است. گويي ساده ترين و طبيعي ترين کار دنيا را انجام داده ايد.

*دختر کوچکتان مي آيد و مي گويد:«مامان. براي نمايش فردا در مدرسه به يک لباس احتياج دارم. چيزي از قبل آماده نداريد، اما سري توي کمد مي زنيد و از اين جا و آن جا کمي پارچه هاي رنگي قديمي، روبان و خرت و پرت هايي ديگر پيدا مي کنيد و لباس زيبايي شبيه لباس «کولي ها» براي نمايش مدرسه دخترتان مي دوزيد و لباسي را از هيچ مي آفرينيد.

صبح روز جمعه است. و شوهرتان که از کار زياد هفته گذشته خسته است هنوز خواب است شب گذشته که او را ديديد گرفته و افسرده به نظر مي رسيد و اين شما را ناراحت کرده است.سر ميز آشپزخانه نشسته ايد و مشغول نوشيدن قهوه تان هستيد. ناگهان نقشه اي به ذهن تان مي رسد. سريعاً دست به کار مي شويد. صبحانه ي مورد علاقه ي او را درست مي کنيد، به روزنامه نگاهي مي اندازيد و آگهي يک نمايشگاه محصولات الکترونيک را که مورد علاقه ي شوهرتان است در آن مي بينيد.در رستوراني که دوست دارد براي شام جا رزرو مي کنيد و بهترين دوست او و همسرش را براي شام دعوت مي کنيد.همين که بيدار مي شود با صبحانه ي مورد علاقه اش به او صبح بخير مي گوييد و برنامه ريزي براي نمايشگاه و شام به همراه دوستان در رستوران مورد علاقه اش را به اطلاع او مي رسانيد. او بسيار هيجان زده مي شود.بدين ترتيب روزي کسل کننده را به يک رشته از وقايع و فعاليتهاي خوشايند تبديل مي کنيد که شوهرتان را سرحال کند و به او فرصتي مي دهيد تا تجديد نيرويي کند.

تمامي سناريوهاي بالا جالب و بي ضرر به نظر مي رسند.اين طور نيست؟ حال چرا بايد ابراز خلاقيت هايي اين چنين در روابط زن با مرد زندگي اش مشکل و مسئله تلقي شود؟

در ادامه به اين پرداخته ايم که چرا و چگونه غريزه ي آفرينش در زنان از ناحيه ي مردها سوءتعبير مي شود.

زن ها چطور و چگونه مي آفرينند و آنچه مردان بايد در اين باره بدانند

1-آفرينش

آفرينش به معناي خلق چيزي است که پيش تر وجود نداشته است.زن ها عاشق آفرينش هستند. صرف شروع از صفر و ساختن چيزي ما را از اعماق وجودمان هيجان زده مي کند.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

زن ها عاشق آن هستند که زيبايي، ارتباط و عشق بيافرينند.هنگامي که ما زن ها اين مهم را انجام مي دهيم حسي عميق ازرضايت، هدفمندي و موفقيت را در خود تجربه مي کنيم.

اين سرور و شادماني، هر روز از راه هاي گوناگون، کوچک و بزرگ خود را به ظهور مي رساند،

*باخبر مي شويم يکي از دوستان مان به شهر ما آمده است. فوراً براي ورودش يک ميهماني ترتيب مي دهيم.

*وقت آزادي به دست مي آوريم و بي درنگ و در آخرين لحظه در آن فرصت براي خود و مرد زندگي مان سفري تفريحي به بيرون شهر را برنامه ريزي مي کنيم.

*به هنگام قدم زدن در پارک به همراه نامزد/همسرمان درباره برخي احساسات عميقي و قلبي خود صحبت مي کنيم و آنچه را که تنها يک پياده روي ساده بود به تجربه اي عميق و شيرين از ارتباط، صميميت و نزديکي بدل مي کنيم.

هنگامي که زن ها آفرينش دارند، لحظاتي خاص مي آفرينند، و آن را با ديگران سهيم مي شوند، موجب بهبود و ارتقاء شرايط و محيط مي شوند، زيبايي مي آفرينند و ديگران را شاد مي کنند.

شايد تمامي اين سرگرمي هاي زنانه ابزاري براي نمود و ظهور خلاقيت هاي زنانه باشند.شايد به همين دليل باشد که زن ها از خريد کردن تا اين حد لذت مي برند. حتي هنگامي که عملاً چيزي نمي خرند، براي خلاقيت هاي بعدي خود تحقيق و برنامه ريزي مي کنند!

اين مطالب را ما زن ها به خوبي درک مي کنيم، اما نمي توانيم به راحتي براي مردها توضيح دهيم.

چرا زن ها دوست دارند فرصت ها و شکاف هاي زماني را پر کنند و براي آن ها برنامه داشته باشند؟ يک روز صبح کيم و شوهرش مشغول صرف صبحانه هستند. کيم تصميم مي گيرد براي اولين تعطيلات آخر هفته ي آن ماه شان برنامه ريزي کند.

به شوهرش مي گويد:«اريک.مي خواستم بداني که ايمي براي تعطيلات آخر هفته ي بعد از عيد پاک به مسافرتي خواهد رفت که از طرف مدرسه ترتيب داده شده است.لذا فکر کردم براي تعطيلات خودمان برنامه ريزي کنيم.

اريک خيلي عادي جواب مي دهد:«حالا چند هفته وقت داريم، بعداً يه فکري مي کنيم»اين را مي گويد و مجدداً روزنامه اش را مي خواند.

کيم پاسخ مي دهد:«اما عزيزم، خيلي کم پيش مي آيد که براي تعطيلات با هم تنها باشيم.به همين خاطر فکر کردم هر چه زودتر برنامه ريزي کنيم، حق انتخاب بيشتري خواهيم داشت تا حسابي خوش بگذرانيم.

اريک:«چرا همين الآن بايد در آن باره صحبت کنيم.من حتي نمي دانم که همين فردا صبح حوصله ي چه چيزي را دارم يا ندارم.چه برسد به يک ماه بعد. تازه نمي تونم بفهمم اين همه عجله براي چيه؟

کيم:«خب، دوست ندارم تا اون موقع گيج بخوريم و ندونيم چي کار مي خواهيم بکنيم.مي توني فقط پنج دقيقه به من گوش بدي؟»

اريک روزنامه اش را مي گيرد و بلند مي شود.درحالي که صدايش کمي ناراحت به نظر مي رسد، مي گويد:«الان نمي تونم.واقعاً راست مي گم»اين را مي گويد و اتاق را ترک مي کند.

کيم در حالي که در آنجا نشسته و به تقويمش خيره شده است احساس ناراحتي و سرخوردگي مي کند.شماره هاي قرمز روزهاي تعطيل تقويم نيز بي هيچ صدايي به او خيره مي شوند.

هنگامي که اين داستان را در سمينارهايم ارائه مي دهم، عکس العمل مردها و زن ها کاملاً متفاوت است.مردها نظراتي نظير اين جملات را ارائه مي دهند:«اوه، پسر.دست روي دلم نذار.همسرم مي خواهد دقيقه به دقيقه وقت آزادم را برنامه ريزي کند. اما من از اين کار بيزارم. فکر مي کنم دوست دارد حسابي دست و پاي مرا با اين برنامه ريزي ها ببندد.»

«زن ها مي خواهند با اين کار وقت مردشان را کنترل کنند.او را به قلاب بياندازند تا بتواند رياست همه چيز را به عهده داشته باشند»

«مشخص است که کيم ناامني زيادي دارد و کاملاً درگير است و گرنه چرا بايد بخواهد تمامي جزئيات کوچک زندگي اش همگي از قبل تعيين شده باشند؟»

زن ها از طرفي ديگر نظرات متفاوتي دارند:

«دلم به درد آمد.سر اين موضوع هميشه با نامزدم بگو مگو داريم. او هيچ وقت براي هيچ چيز برنامه ريزي نمي کند.به همين خاطر هيچ چيزي ندارم که از پيش منتظرش باشم.»

«اريک هم مثل بقيه مردهاست.چه ايرادي دارد از پيش برنامه ريزي کنيم؟ با اين کار از همسرش يک زن نق نقو مي سازد»

«يکي از شکايت هاي من از مردها هم همين است. اصلاً به آنچه دور و برشان مي گذرد.توجه ندارند. نمي توانند بفهمند که تدارک ديدن تفريح و رقم زدن اوقات و روزهاي خوش، مستلزم برنامه ريزي و فکر کردن است. کيم سعي دارد زن خوبي باشد، اما اريک اصلاً براي او احترام قائل نيست

که اينگونه برخورد مي کند»

زن ها دراين سناريو چه مي بينند که از ديد مردها پنهان مي ماند؟ ما زن ها بهتر مي فهميم که در واقع کيم چه کار مي کند.زيرا خودمان نيز آن گونه هستيم. کيم نه تنها برنامه ريزي مي کند، بلکه خلأها را پر مي کند.

پرکردن شکاف و رخنه ها، همان ديدن يک ميز خالي و به فراست افتادن براي چيدن آن و زيبا کردن آن است. همان شکستن سکوت در مکالمه اي متوقف مانده اي است که با باز کردن سر صحبتي از طرف ما به طرزي هنرمندانه ادامه مي يابد.همان برنامه ريزي براي تعطيلات از راه نيامده اي است که با روياپردازي ما از همين الآن رقم مي خورد.

اين تنها عبارتي است که براي توصيف ميل و نياز ما به خلاقيت و آفرينش هست.«ما زن ها دوست داريم جاهاي خالي را پر کنيم.» قوه آفرينش زنان با ديدن جاهاي خالي فعال مي شود و به کار مي افتد.گويي هنگامي که ما زن ها جايي را خالي مي بينيم، احساس مي کنيم بايد آن را پرکنيم و چيزي را در آن به ظهور برسانيم که آن فضارا اشغال کرده و با زيبايي و عشق آکنده سازد.

اين تهي بودن چيست که با ديدن آن، حال در يک مکالمه يا تقويم، زن را بر آن مي دارد که خلاقيت هاي خود را به ظهور برساند.آيا اين صفت برگرفته از همان عمل جنسي نيست که زن مي خواهد فضاي تهي بدن خود را با مرد پر کند.آيا چيزي در آرايش ژنتيکي ما وجود دارد که جاهاي خالي را براي ما وسوسه آميز جلوه مي دهد. هر چه باشد يک چيز قطعي و محرز است: زن ها دوست دارند جاهاي خالي را در زمان و مکان با انرژي خود پر کنند.

يکي از معمولي ترين روش هايي که زن ها براي پر کردن جاهاي خالي به کار مي برند، برنامه ريزي است. ما زن ها عاشق برنامه ريزي هستيم. دوست داريم جاي خالي را در آينده به چيزي جالب، مهيج و با معنا بدل کنيم. ما اين کار را آن طور که مردها فکر مي کنند از سر ناامني يا براي کنترل کردن انجام نمي دهيم، بلکه از آن رو به اين کار دست مي زنيم تا وقت را گرامي بداريم. ما زن ها به اين طريق به نيروي آفرينش و خلاقيت در خود امکان بروز و نمود مي دهيم.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

زن ها عاشق برنامه ريزي هستند زيرا با اين کار امکان آن را مي يابند تا خلأ هاي زماني را با عشق، شور، حرارت و خلاقيتپر کنند.

فکر نمي کنم مردها عمق لذت و هيجاني را که زن ها از برنامه ريزي براي روابط صميمي شان تجربه مي کنند، حس کنند.چرا که از نظر بيشتر مردها، برنامه ريزي يک فعاليت احساسي يا عاطفي به گونه اي نيست که براي زن ها هست.هنگامي که يک مرد به اين کار دست مي زند، يک کار انجام مي دهد و به جزئيات نظر دارد.او با اين کار يک مورد از فهرست وظايف اش را خط مي زند و سپس به سراغ کار بعدي مي رود.درحالي که برنامه ريزي براي زن ها کاري است برخاسته از عشق. حال چه براي يک ميهماني باشد، چه مسافرت يا بيرون رفتن عصرانه يا شام در يک رستوران. در واقع فرآيند برنامه ريزي براي زن باريکه راهي است که از طريق آن عشق و ازخودگذشتگي او به جريان مي افتد.براي او برنامه ريزي درست به همان اندازه خلاقيت محسوب مي شود که نقاشي يا آهنگ سازي.زن ها با اين کار به يک واقعه يا رويداد تولد مي بخشند و فرصتي براي آرامش، استراحت و رمانتيک بودن را فراهم مي آورند و بدين وسيله خود نيز خوشحال و راضي مي شوند.

2-اصلاح، بهبود و ارتقاء

اصلاح کارها و بهبودي بخشيدن به شرايط دومين طريقي است که زن ها توسط آن به خلاقيت خود نمود مي بخشند.تفاوت ميان به ظهور رساندن و بهبودي بخشيدن چيست؟ ظهور، تولد و پيدايش از هيچ است و اين در حالي است که اصلاح و بهبودي بخشيدن، بهتر کردن چيزي است که از پيش وجودداشته است و به عبارت ديگر تولدي دوباره است.

شوق و گرايش به اصلاح و بهبود جامعه ريشه در طبيعت ما زن ها دارد که اغلب در رفتار و گفتار خود با ديگران متوجه آن نيست.به طرزي طبيعي درست به همانگونه آن را در زنان ديگر مي پذيرم که در خود پذيرفته ايم. اين همان طريقي است که هستيم.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

ما زن ها توانايي هاي بالقوه ي هر چيز را مي بينيم و دوست داريم آن را بالفعل کنيم. به همين دليل است که دوست داريم همه چيز را اصلاح کنيم.

نياز و گرايش به اصلاح و بهبود حالات دروني نيز آنچه در بيرون از ما هست در واقع ديدن و تشخيص دادن توانايي هاي بالقوه چيزها و کارها و امکان ظهور و بروز آن چيزي است که در زير پنهان بوده است.تلاش ما نيز براي تحقق اين ظهور و پيدايش است.به نظر مي رسد که زن ها ذاتاً واجد آن نوع از بينش هستند که قادر است انتظار دانه را براي جوانه زدن و شکفتن ببيند. علاوه بر آن مايلند از دانه مراقبت و محافظت کنند تا برويد و رشد کند.شايد اين توان برخاسته از طراحي ژنتيکي ما براي مادر شدن و بزرگ کردن فرزندانمان باشد.ما اين بخش وجودي خود را هر روز از راه هاي گوناگون به ظهور مي رسانيم و تمرين مي دهيم.

*زني که با شما همکار است روسري جديدي را که نامزدش براي او خريده است به شما نشان مي دهد و مي گويد:«آيا زيبا نيست؟ تام آن را به من هديه داده است»

پاسخ مي دهيد:«فوق العاده است. بيا جلو بگذار اين طرف را کمي سفت تر بکشم تا گوشه هايش بهتر بايستند.آها. الان بهتر شد. نظر خودت چيه؟»

دوستتان توي آينه نگاه مي کند و مي گويد:«حق با توست، خيلي بهترشد، متشکرم»براي شما بسيار ساده و طبيعي بود که بخواهيد روسري دوستتان بهتر و زيباتر به نظر برسد.زيرا مي توانستيد آن را از پيش تصور کنيد و ببينيد.او نيز به طرزي غريزي اين حال شمارا دريافت و از پيشنهاد شما استقبال کرد.

*خواهرتان از شما دعوت مي کند تا مبلمان جديد او را ببينيد.همين که به اتاق نشيمن او وارد مي شويد، از شما مي پرسد «نظرت چيست؟» شما همانجا مي ايستيد و دور و بر را ورانداز مي کنيد. سپس در ذهن خود تجسم مي کنيد که چنانچه متفاوت چيده مي شدند، بهتر نمي بود؟»

مي گوييد:«آيا فکرکردي که اگه جاي اين دو تا رو عوض مي کردي چه قدر بهتر بود؟ اينطوري جاي بيشتري بين کاناپه و قفسه ي کتابها باز مي شود.

خواهرتان يک لحظه هم درنگ نمي کند.جواب مي دهد: «بيا همين کار را بکنيم و ببينيم چطور به نظر مي رسد»سپس با هم مبلمان را جا به جا مي کنيد و به شکل جديد مي چينيد.

بعد از آن که نفسي تازه مي کنيد.از او مي پرسيد:«نظرت چيه؟»

با شوق و ذوق تمام پاسخ مي دهد «راستش، خيلي بهتر شد.ديگه مثل قبل تنگ و ترش نيست.مي دونستم بايد از تو بپرسم. از آنجا که خيلي وقت اينجا زندگي مي کنم دورنماي خودمو از دست دادم.

هنگامي که به اتاق نشيمن خواهرتان نگاه کرديد، فوراً دانستيد که چه نوع چيدماني قشنگتر خواهد بود.اين کار براي شما به سعي و تلاشي نياز نداشت.به طرزي خودانگيخته مي دانستيد چگونه مي توانيد آن را بهبود ببخشيد.

*شما و يکي از دوستان نزديکتان که شرکت خود را مي گرداند، مشغول صرف ناهار هستيد.او براي سومين بار در طول آن هفته از يکي از کارمندانش که وظايفش را به خوبي انجام نمي دهد، شکايت مي کند. دوستان در حالي که سرش را تکان مي دهد، مي گويد، «نمي دانم با لويس چه کار کنم. او کارمند دلسوزي است اما خيلي نامرتب و بي نظم شده.توي قسمتي که کار مي کنه روحيه ي همه رو تحت تأثير قرار داده.»

از او مي پرسيد:«آيا در اين باره با او حرف زده اي؟»

با سرخوردگي پاسخ مي دهد:«سعي کردم.اما اصلاً به خرجش نمي رود.تغيير محسوسي نديده ام.»

از دوستتان مي خواهي مکالمه اي را که با لوييس داشته است براي شما تکرار کند.همين که صحبت هاي آنان را مي شنويد، احساس مي کنيد مشکل را پيدا کرده ايد.

مي گوييد:«اين طور به نظر مي رسد که تنها درباره ي نارضايتي هايت با لوييس صحبت کرده اي و هرگز از او نپرسيده اي که دلايل مسامحه کاري هاي او چيستند.منظورم اين است که شايد مشکل پيدا کرده، مثلاً دارد از همسرش جدا مي شود يا مشکل خانوادگي دارد يا مريض شده است.چرا از او نمي پرسي مشکلش چيست؟

دوستتان اعتراف مي کند:«خب، راستش درباره ي اين يکي، ديگر فکر نکرده بودم. انگار چنين انتظار داشتم که با نخستين اخطاري که به او مي دهم، مشکلات به خودي خود برطرف شوند. از پيشنهادت متشکرم.

همين که به شرکت برگشتم با او در اين باره صحبت خواهم کرد.»

همين که ديديد مشکلي ذهن دوستتان را به خود مشغول کرده است فوراً به فکر چاره افتاديد.اصلاً سعي نداشتيد که به او امر و نهي کنيد، بلکه تنها راه حلي را که به ذهنتان رسيده بود به او نشان داديد و واقعاً مي خواستيد به او کمکي کرده باشيد.

خانم ها!مطمئن هستم با هر سه ي اين داستان ها ارتباط برقرار کرده ايد. اين داستان ها به خوبي اين واقعيت را به تصوير مي کشند که گرايش ما به بهبود و اصلاح چيزها بخشي دروني از وجود و طبيعت ما را تشکيل مي دهند. همانطور که ملاحظه مي کنيد، در تمامي اين داستان ها، هر سه زن از راه حل هاي پيشنهادي استقبال کردند و حتي خوشحال شدند.چرا که زن ها همگي اين ويژگي و فضيلت زنانه را مي پذيرند و درک مي کنند:اين ويژگي که اصلاح گر باشند.اين بخشي از هويت تمامي زن ها نيز هست.

حال تصور کنيد در دو داستان اول، مردها مشغول صحبت باشند.داستان مربوط به لباس:پيش از هر چيز، اصولاً مردها درباره کلامي که همسرشان براي آن ها خريده است به دوست شان پز نمي دهند! دوم اين که هيچ وقت همکار آن ها درباره ي اين که کلاه شان کج ايستاده است و بايد مرتب و منظم شود صحبتي نمي کنند.تا چه برسد به اين که بلند شوند و اين کار را براي او انجام دهند.سوم اين که، حتي اگر چنين کاري هم بکنند، دوست شان احساس خواهد کرد که به حد و مرز او تجاوز

شده است.اين بماند که احتمالاً درباره ي تمايلات جنسي همکارش نيز دچار بدگماني هايي خواهد شد.

داستان مربوط به مبلمان و اثاثيه:يک مرد هرگز درباره ي طرز چيدمان مبلمانش از کسي نظر نمي خواهد.اين بماند که آيا اصلاً براي خودش نيز آن چيدمان مهم است يا خير؟ حتي اگر هم بپرسيد، پاسخ هايي از اين قبيل خواهد شنيد:«خوبه» همين و بس.حتي اگر نظراتي داشته باشند که بخواهند به او ارائه دهند، صاحب خانه احتمالاً استقبالي نمي کرد.و مي گفت:«البته الآن نمي خواهم وقتمان را صرف اين کار بکنيم.بياييد برويم و مسابقه ي فوتبال را تماشا کنيم!»

از بيان اين مطالب چه هدف و منظوري دارم؟ مردها فاقد اين حس مستمر و مداوم مبني براصلاح و بهبود شرايط و محيط هستند. اين به کنار، مردها عملاًً پيشنهادها و توصيه هاي ارائه شده را غير ضروري، ناخواسته و حتي فضولي مي دانند.

در داستان سوم، فرض کنيد که به جاي دو زن، زن و شوهري هستند که مشغول صرف غذا هستند و اين مرد است که با يکي از کارمندانش مشکل پيدا کرده است.بگذاريد مکالمه را دوباره از اول تکرار کنيم:

شوهرتان در حالي که سرش را تکان مي دهد، مي گويد:«نمي دانم از دست لوييس چه کار کنم.او کارمند دلسوزي است اما اين اواخر خيلي از هم پاشيده شده است.روحيه ي همه را تحت تأثير قرار داده است.

از او مي پرسيد:«آيا سعي کرده اي با او صحبت کني؟»

شوهرتان با سرخوردگي پاسخ مي دهد:«آره، اما هيچ تغييري نکرده ام.»

پيشنهاد مي کنيد:«صحبت هايي را که ميان شما رد و بدل شده است برايم بازگو کن تا شايد راهي به فکرم برسه.»

پاسخ مي دهد:«موضوع مهمي نيست.خودم يه فکري مي کنم.»

توضيح مي دهيد:«اما فکر کنم بدونم موضوع چيه.مطمئنم اگه درباره اش صحبت کنيم حتماً راه حلي پيدا مي کنيم. از اين گذشته، عزيزم اين موضوع تمام هفته تو رو اذيت کرده.»

با صدايي ناراحت پاسخ مي دهد:«ببين خودم مي تونم از پسش بريبام. متوجه شدي؟ حالا دوست ندارم در باره اش صحبت کنم. متأسفم که روش مرا زياد قبول نداري. حالا بيا موضوع رو عوض کنيم.»

آخ! مسلماً اين داستان با داستان اول تفاوت هاي زيادي داشت. مگر چه اتفاقي افتاد؟ همسر اين زن در باره ي کمک همسرش براي بهبود و تغيير شرايط و اوضاع دچار سوءتعبير شده و به جاي اينکه آن را نمودي از عشق و توجه همسرش به خود ببيند، آن را نوعي انتقاد و کنترل کردن تلقي کرده بود.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

هنگامي که زني مي خواهد چيزي را اصلاح کندـ حال چه در محيط و چه در روابط اش ـ به اين معنا نيست که آن را تأييد نمي کند يا آن را مردود و اشتباه مي داند.بلکه به آن معنا است که امکان بهبود و اصلاح را در آن شناسايي کرده است.

زن ها ذاتاً و طبيعتاً التيام گر، شفابخش و کمک کار هستند.ما زن ها همواره به دنبال آنيم تا به هر کس در رابطه با هر چيز کمک کنيم.چنانچه تنها تغييري کوچک در تن صداي گريه ي فرزندمان اتفاق بيافتد، سريعاً آن را ثبت مي کنيم و سراسيمه مي ديوم تا مطمئن شويم حال بچه خوب است.چنانچه در فروشگاه زني را ببينيم که مي خواهد زيپ پشتي لباسي را ببندد داوطلبانه به او کمک مي کنيم.چنانچه باخبر شويم، يکي از دوستانمان با مشکلي در زندگي مواجه شده است به او زنگ مي زنيم تا چنانچه کاري از دستمان برمي آيد در حقش انجام دهيم. چنانچه نامزد/همسرمان با مشکلي مواجه باشد از او جويا مي شويم تا به او کمک کنيم.

شايد از آن جا که به لحاظ ژنتيکي نيز چنين طراحي شده ايم که مادر باشيم، لذا سيستمي دروني و بسيار دقيق از رادارها و گيرنده هاي حساسي داريم تا نيازهاي ديگران را شناسايي کنيم. بسياري از زن ها به هنگام مصاحبه هايي که به منظور نگارش اين مقاله انجام مي دادم، از من مي خواستند تا اين موضوع را براي مردها توضيح دهم:هنگامي که نامزد/همسرتان سعي مي کنند چيزي را در روابطش با شما اصلاح کند يا آن را بهبود و ارتقاء بخشد قصدش آن نيست که از شما انتقاد کند يا برچسب بي عرضگي به شما بزند، بلکه او اين کار را برخاسته از عشق خود و براساس شناساسي امکانات موجود در رابطه تان و به منظور شکوفايي هرچه بيشتر ارتباطش با شما انجام مي دهد.

چرا مردها به هنگام جاري شدن ارزش خلاق زنانه احساس کنترل شدگي مي کنند

به عقيده ي من مردها بخش خلاق و اصلاح گر وجود زنانه را بسيار نيز دوست دارند، اما درعين حال از آن مي ترسند و نسبت به آن بي اعتمادند.نيرويي در اين طبيعت زنانه نهفته است که مردها را معذب مي کند.درست مانند خيره شدن به آبي که به سرعت جريان دارد و نمي توان جلو آن را گرفت. مردها مي دانند که در اين مواقع شاهد نيروي شديد و نيرومندي هستند که بي امان و پيوسته در پي انجام مأموريت خويش و در پي احراز نتيجه اي خاص و از پيش تعيين شده است.شايد بتوان گفت که به نوعي نيز درست احساس مي کنند.گويي زن ها به هنگام آفرينش و خلاقيت با سرچشمه اي از نيروي حيات و زندگاني در تماس هستند که در سرتاسر وجود خويش احساسش مي کنند.چه خودآگاه و چه ناخودآگاه، نکته ي مهمي که قصد دارم با شما در ميان بگذارم، از اين قرار است:شدت و قوت نيروي حياتي که در مقاصد، نيات يا رفتارهاي يک زن نهفته است ممکن است اشتباهاً توسط مردان، مهاجم، متخاصم، سلطه گر و کنترل گر به نظر آيد.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

گرايش زن به آفرينش و اصلاح گري مي تواند از سوي مردان به کنترل کردن تعبير شود.

مردان عزيز:ممکن است زن ها گرايش خود به آفرينش و اصلاح گري را با برنامه ريزي تعطيلات براي هر دوي شما، تزيين و بازآرايي منزل، ارائه پيشنهادها و راه حل براي مشکلي که با آن مواجه هستيد، پيشنهاد براي مراجعه ي دو نفري به مشاور و روانکاو به منظور اصلاح و بهبود روابطتان يا پرسيدن از شما که براي شما دوست داريد چه غذايي بخوريد، نشان دهند. در بيشتر اوقات نوع رفتار خاص آنها اهميتي ندارد. اما اتفاقي که مي افتد اين است که شما احساس مي کنيد، سعي در کنترل شما دارند و مي خواهند شما را وادار کنند تا کارها را آن گونه که مورد نظر آن هاست انجام دهيد.

بگذاريد داستاني را از گذشته ي خودم برايتان تعريف کنم که به طرزي مطلوب اين نکته را به تصوير مي کشد.

سال ها پيش، هنگامي که در اولين رابطه ي جدي خود بودم، با نامزدم تصميم گرفتيم که به سواحل کاراييب سفري بکنيم. هيچ يک از ما قبلاً آن جا را نديده بوديم لذا خواستيم براي خوش گذراني مان حتماً به آن جا برويم. از او پرسيدم که آيا دوست دارد خودش ترتيب همه چيز را بدهد يا نه.اما او گفت که من کارها را انجام بدهم. تعطيلاتمان چهار ماه ديگر شروع مي شد، لذا فکر کردم بهتر است هر چه زودتر دست به کار شوم.

روز بعد به کتابفروشي رفتم و چندين کتاب راهنماي توريستي براي جزاير کاراييب خريدم.سپس اطلاعات لازم درباره ي تمامي جاهاي ديدني و هتل هاي مناسب را از آن استخراج کردم.با مراکز با پيش شماره ي 800 (1)تماس گرفتم و بروشورهاي مربوط به هتل ها و... را که همگي مجاني بودند، سفارش دادم. سپس به بعضي از دوستان که پيش تر به آنجا رفته بودند زنگ زدم تا نظرها و توصيه هاي آنان را درباره ي ديدني ترين جاها بشنوم.

ظرف تنها چند روز اطلاعات عظيمي درباره ي تمامي جوانب سفري که در پيش داشتيم، جمع آوري کرده بودم.

همان هفته يک شب با شوق و ذوق تمام، همه ي اطلاعات مربوطه را به نامزدم نشان دادم با جزئيات تمام توضيح دادم کداميک از هتل ها با بودجه ي ما سازگار هستند، کداميک از جزاير ديدني هاي بيشتري مطابق با سليقه ي ما دارند و کداميک از شرکت هاي هوايي، مناسب ترين، راحت ترين و به لحاظ اقتصادي ارزان ترين پروازها را ارائه مي دهند.در حين اين که آن جا نشسته بودم و با هيجان تمام نتايج اين پروژه تحقيقاتي را به او توضيح مي دادم، منتطر عکس العمل او بودم.مطمئن بودم از تلاش درخوري که کرده بودم، بسيار خوشحال خواهد شد.

هنگامي که سخنراني خود را به پايان رساندم، به او نگاه کردم و از اين که متوجه نگاه سرد و تهي او شدم جا خوردم.

از او پرسيدم:«آيا اتفاقي افتاده؟»، اما او پاسخي نداد و با همان نگاه سرد باز هم به من نگاه کرد.

پرسيدم:«از جاهايي که به ات نشان دادم خوشت نيامد؟»

بالاخره سکوت مرگبار را شکست و با صدايي سرد و خشک گفت: «نه، خوب بودند.»

دوباره پرسيدم: «پس چرا طوري به من نگاه مي کني که انگار از دستم عصباني هستي؟»

با لحني تند گفت: «اصلاً چرا پس نظر منو مي پرسي.خودت همه چيز را تموم مي کردي.تو که خودت هم بريدي و هم دوختي. منظورم اينه که خودت از قبل تصميم گرفتي که چي بکنيم چي نکنيم و کجا بريم و کجا نريم. از آنجا که برنامه ريزي خودته من چيزي ندارم که بگم»

برنامه ريزي من؟ او درباره ي چه چيزي حرف مي زد؟ ما قرار بود با هم برويم. من فقط اطلاعات جمع آوري کرده بودم.نمي توانستم بفهمم او چرا آن قدر از دست من عصباني بود.

به او يادآوري کردم:«تو خودت از من خواستي اين کار را بکنم.»

به مسخره گفت:«آره، اما نمي دونستم قراره سير تا پياز رو خودت انجام بدي.مثل هميشه، کنترل همه چيز رو خودت به عهده گرفتي و حرف، خوت شد.»

اشکهايم سرازير شدند.در حالي که صدايم مي لرزيد به او گفتم: «من سعي نکرده بودم همه چيز باب ميل من باشد.من فقط مي خواستم تعطيلات فوق العاده اي داشته باشيم و حالا تو همه چيز را خراب کردي.»

درست به ياد نمي آورم که مکالمه چگونه پايان يافت. اما احساسي را که داشتم دقيقاً به ياد دارم:«شوکه شده بودم، سردرگم، گيج و بسيار رنجيده و ناراحت. او چگونه مي توانست تمامي تلاش هاي مرا به معناي کنترل کردن و خودخواهي گرفته باشد؟ من فقط خواسته بودم او را خوشحال کنم و اطلاعاتي به دست آورم تا بتوانيم بهترين تصميمات را بگيريم.مگر چه اتفاقي افتاده بود؟

از آن واقعه سال ها مي گذرد.اما نمونه هاي مشابهي را به کرات تجربه کرده و داستان هاي مشابهي را نيز از زنان ديگري شنيده ام:«زن با خوشحالي تمام مشغول خلاقيت و برنامه ريزي براي خود و همسرش است اما مرد با ناراحتي يا حتي عصبانيت برخورد مي کند. در نهايت زن احساس رنجش خاطر و ناراحتي مي کند و مرد نيز احساس مي کند که او را کنترل کرده و فريب داده اند.

چرا مردها اين تلاش زن ها را کنترل کردن به حساب مي آورند؟

پاسخ کمي پيچيده است.اما تا حد زيادي به نياز مرد و به خودمختاري و استقلال و شورش و طغيان او در مقابل امر و نهي و بکن و نکن مربوط مي شود. براي نمونه در داستان مربوط به من و نامزدم و سفر به کاراييب، گزارش دقيق و کامل من درباره سفر به طرزي ناخودآگاه اين احساس را به او داده بود که حق انتخابي ندارد جز اين که تسليم خواسته هاي من شود. گويي هيچ گونه حق انتخابي از خودش ندارد.گويي که من به او گفته ام:«ببين، قراره همين کارهايي رو بکنيم که من مي گم. فقط همين.» البته من اصلاً چنين قصدي نداشتم به عقيده من او شرح و تفصيل جزئيات مرا دستور تلقي کرده بود.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

هنگامي که زن پيشنهاد و يا برنامه ي خاصي براي رابطه تان دارد، سعي ندارد شما را کنترل کند. او تنها مي خواهد کمک کند و عشق و خوشحالي بيشتري ميان شما بيافريند.

سوءتعبير مردها:

بيشتر مردها خلاقيت زنانه را تلاشي از جانب او براي مغلوب کردن مرد تلقي مي کنند و عمق و شدت احساسات او براي آنها معناي تحکم و رياست طلبي دارد.

به ياد داشته باشيد:در بيشتر موارد، قصد و نيت واقعي زن در اين گونه مواقع آن نيست که به شما امر و نهي کند، او تنها مي خواهد اطلاعات و داده هاي خود را ارائه دهد.خلاقيت هاي خود را ابراز کند. حال با برنامه ريزي براي تعطيلات، پيدا کردن دکتري خوب براي شما، تزيين و تغيير دکوراسيون منزل، از شما خواستن که بيشتر با هم باشيد يا درباره ي مسائل يا موضوعاتي مربوط به رابطه تان با هم صحبت کنيد.

قوت و شدت انرژي خلاق در او را با برتري جويي و سلطه طلبي اشتباه نگيريد. معمولاً در چنين مواقعي او قصد تهاجم يا ندارد، بلکه تنها شور و شوق بسياري را در خود احساس مي کند. او قصد ندارد شما را کنترل کند.بلکه مي خواهد مهربان باشد.

راه حل:

1-هنگامي که احساس مي کنيد زن زندگي تان شما را کنترل مي کند از خود بپرسيد:

«قصد و نيت واقعي او از اين کار چيست؟»

اين پرسش بسيار نيرومند و تأثيرگذار بوده و به راحتي شما را از اين احساس خارج مي کند.چنانچه وقت صرف کنيد و پاسخ اين سؤال را از دل خود جويا شويد خواهيد ديد که:

«او تنها به اين دليل اين کارها را مي کند که مرا دوست دارد.»

«او مي خواهد چيزي فوق العاده بيافريند، اصلاح کند، بهبود بخشد يا اوقاتي عالي را ترتيب دهد و قصد و نيت اش اين نيست که مرا کنترل کند.»

توجه در اين جا منظورم آن نيست که زن هاي عصباني، کنترل گر و... وجود ندارند.اما به تجربه دريافته ام، که در بيشتر اوقات هنگامي که مرد در رابطه ي خوبي قرار دارد، مشکل خاصي ندارد.اما گاهي اوقات احساس کنترل شدگي مي کند و رفتار زنش را به طريقي که درباره ي آن ها صحبت کرديم، سوءتعبيرکرده است.

2-مي توانيد تمرين کنيد تا رفتارهاي او را بروز و ظهوري از خلاقيت هاي او ببينيد و از واکنش هاي ناخودآگاه و انتقادگرانه سنتي دست برداريد.

مي توانيد به جاي قضاوت ها و تعابير منفي ستون سمت راست، قضاوت هاي جديد ستون سمت چپ را تمرين کنيد:

کنترل گر ..........مهربان

پرخاشگر .......... پرشور و حرارت

فرمان فرما ..........پرشوق و اشتياق

سرسخت .......... از خودگذشته

مزاحم و متجاوز ..........متعهد و پاي بند

مداخله گر ......... مفيد و کمک کار

سمج، پررو .........فعال

چه وقت طبيعت خلاق زن نتيجه ي عکس مي دهد

توانايي آفرينش در زن موهبتي است که به او ارزاني شده است. اما اين موهبت مي تواند مشکل ساز نيز باشد.اين توانايي در هنگامي که خانه اي را تزيين مي کنيم يا براي فرزندان مان خياطي مي کنيم يا عصري شاعرانه و رمانتيک را براي مرد زندگي مان ترتيب مي دهيم، موهبت به حساب مي آيد. اما هنگامي که موجب تنش احساسي ميان ما و همسرمان شود مشکل ساز مي شود. و برضد ما عمل مي کند.در زير نمونه هايي هست که مطمئنم همگي زن ها با آن ارتباط برقرار مي کنند.

*شوهرتان با چهره اي در هم و درعين حال مضحک از خانه خارج مي شود. تمام روز نمي توانيد آن را از سر خود خارج کنيد. هزار جور فکر و خيال مي کنيد.مطمئن هستيد که وقتي برگردد، حتماً به شما خواهدگفت که مي خواهد از شما جدا شود.اما شب هنگامي که به خانه برمي گردد، مي گويد که سوءهاضمه او را بيچاره کرده است.

*به محل کار نامزدتان زنگ مي زنيد تا براي شبتان برنامه ريزي کنيد. او کمي سرد به نظر مي رسد و ظاهراً از تلفن شما چندان هم خوشحال نشده است.هنگامي که گوشي را قطع مي کنيد، نگران مي شويد، شايد از اين که يکديگر را زياد مي بينيد، سيرشده و رابطه با شما ديگر دلش را زده است. فکر مي کنيد، شايد مي خواهد به شما بگويد بهتر است براي مدتي يکديگر را کمتر ببينيد.

تا وقتي که موعد قرارتان برسد و به دنبال شما بيايد، به لحاظ روحي حسابي از هم پاشيده ايد.در کمال تعجب مي بينيد که او بسيار خوشحال و سرحال بوده است و بسيار هم شما را دوست دارد. هنگام صرف شام به شما مي گويد، وقتي که زنگ زده بوديد تازه از يک جلسه ي اعصاب خردکن بيرون آمده بود، و در ضمن کس ديگري نيز دردفترش منتظر بوده است تا با او درباره ي همان جلسه صحبت کند.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

خلاقيت هاي زنانه گاهي اوقات به ضرر ما زن ها تمام مي شود.به خصوص هنگامي که درباره ي روابطمان بي دليل دچار اضطراب، نگراني، ناامني و ترس مي شويم.

مردهاي عزيز:بايد اعتراف کنيم که خود ما نيز اين را مي دانيم و از اين بخش از وجود خود نيز چندان راضي نيستيم.لذا در حين اين که روي اين نقطه ضعف خود کار مي کنيم از شما مي خواهيم هرگاه ما بيش از حد خلاقيت به خرج مي دهيم و بي دليل از چيزي ناراحت مي شويم که وجود خارجي هم ندارد!به ما کمک کنيد تا از به وجود آمدن يک چرخه ي احساسي معيوب جلوگيري کنيم.

آنچه زن ها دوست دارند مردها انجام دهند:

*هنگامي که احساس مي کنيد از چيزي ناراحت هستيم و دليل آن را نمي دانيد از ما بپرسيد، مي توانيد اين جمله را به کار ببريد:«چه اتفاقي افتاده؟» اين به ما فرصتي مي دهد دليل ناراحتي يا نگراني خودت را توضيح دهيم و سپس چنانچه اشتباه کرده بودم، ما را از اشتباه درآوريد.تا بر سر هيچ و پوچ ناراحت يا عصباني نشويم.

*چنانچه يک لحظه احساس کرديد که از چيزي ناراحت هستيد، يا احساس خوبي نداريد، به ما بگوييد.مجبور نيستيد با جزئيات خود را خسته کنيد. صرف اين که به ما اطلاع بدهيد از چيزي ناراحت هستيد که ربطي به ما يا آنچه که از ما سرزده باشد ندارد، به ما کمک مي کند که عجولانه نتيجه گيري نکنيم و بي دليل مشکل به وجود نياوريم!

مردان عزيز:مي دانم به کار بستن تمامي اين توصيه ها ممکن است در ابتدا کمي مشکل باشد.اما باور کنيد نتيجه خواهيد گرفت:

بدين معنا که نامزد/همسرتان آرام تر، تحريک ناپذيرتر مي شود و بودن در کنار او به مراتب لذت بخش تر نيز خواهد بود.

منبع: رازهايي درباره زنان

بازدید : 88
پنجشنبه 1 مهر 1400 زمان : 0:06

کليد ورود به قلب خانم ها

نويسنده: مهندس سيد حسن ميرباقري(مدرس تکنيک‌هاي موفقيت در زندگي )

مرداني که به دنبال يک زندگي آرام و با نشاط هستند ، مي‌بايست در ابتدا ويژگي‌هاي فطري همسرشان را بدانند تا بتوانند بر مبناي يک استراتژي مشخص، زندگي شيريني را براي خود و اعضاي خانواده بيافرينند.

مردان مي‌توانند با شناخت اين ويژگي‌ها، گام‌هاي بسيار بزرگي را در زندگي خانوادگي خود بردارند. با بررسي گذرايي در زندگي بسياري از مردان بزرگ، مي‌توان دريافت که نقش همسر و يا مادر آنان در موفقيت‌شان بسيار پررنگ بوده است.

از نکته‌هاي بسيار قابل توجه که «پرفسور حسابي» اين دانشمند بزرگ ايراني، بارها بر روي آن تاکيد کرده است، نقش دو زن در موفقيت شخصي، خانوادگي، اجتماعي و علمي او بوده است و اين دو زن، مادر و همسر مهربان و صبورش بوده‌اند.

در اين مقاله، سعي مي‌شود کليدهاي اصلي قلب زنان براي مرداني که علاقه‌مندند زندگي شيرين و بانشاطي داشته باشند ، مطرح گردد.

البته بايد توجه داشت که تنها با دانستن اين کليدها، کاري از پيش نمي‌رود بلکه بايد در خصوص تک‌تک موردها، اقدام‌ مناسب و شايسته انجام داد و هر روز زندگي خويش را شيرين‌تر و جذاب‌تر نمود.

مردان علاقه‌مند به يک زندگي پويا و زيبا، مطمئن باشند با رعايت نکته‌هاي اين مقاله ، بي‌شک زندگي آنان دچار تغيير و تحول‌هاي مثبت خواهد شد:

کليد اول: توجه

خانم‌ها دوست دارند که همسرشان به آنان توجه نمايد و با اين اقدام به احساس خوب و آرامش‌بخشي دست مي‌يابند.

آنان دوست دارند اگر در خانه، کوچک‌ترين اقدامي را انجام دادند ، از جانب همسرشان مورد توجه قرار گيرد. به عنوان نمونه:

اگر آنان در دکوراسيون وسايل خانه، تغييري ايجاد کردند و يا لباس جديد و زيبايي پوشيدند، دوست دارند به سرعت، عکس‌العمل همسرشان را ببينند. مرداني که از شدت خستگي و يا عدم اطلاع، اقدام مناسبي انجام نمي‌دهند، به‌طور معمول، همسرشان بعد ازمدتي، دچار احساس بي‌توجهي و در بسياري از مواقع، افسردگي مي‌شود.

پس آقايان محترم از اين پس، يادشان باشد که با يک جمله‌ي بسيار ساده و دلنشين، مي‌توانند توجه خود را به همسرشان نشان دهند و او را نسبت به زندگي، دلگرم نمايند و ببينند اين توجه چه اثرهاي مثبتي در زندگي آنان ايجاد خواهد کرد.

تمرين‌ 1:

هر روز قبل از ورود به خانه، همه‌ي مشکل‌هاي محيط کار را فرامش کرده و با لبخند و روحيه‌اي مثبت ، وارد خانه شويد و سعي کنيد با جمله‌هاي انرژي‌بخش ، توجه خود را به همسرتان نشان دهيد و بعد ببينيد چه‌قدر زندگي ، شيرين‌تر مي‌شود.

کليد دوم: احترام

خانم‌ها شيفته‌ي احترام و تکريم هستند. آنان دوست دارند در هر شرايطي، همسرشان به آنان احترام بگذارد. آقايان با احترام گذاشتن به همسرشان، اعتماد به نفس آنان را افزايش مي‌دهند.

خانم‌ها علاقه‌مندند که در جمع خانواده، همسرشان آنان را با نام زيبا و محترمي، صدا زده و در محيط‌هاي خانوادگي از آنان تعريف کند. اگر مردي چنين اقدامي را انجام دهد، به‌سرعت شاهد قدرداني همسرش با يک جمله و يا اقدام مثبت خواهد بود.

فرزندان يک خانواده نيز وقتي احترام پدر و مادر را مي‌بينند ، ياد مي‌گيرند که همواره حرمت مادر را حفظ نموده و او را مورد احترام قرار دهند. البته احترام هميشه دو طرفه است ولي حساسيت اين موضوع براي خانم‌ها بسيار بيش‌تر است. در ضمن ، خانم‌ها فوق‌العاده علاقه‌مند به تکريم پدر و مادرشان از جانب همسرشان هستند.

تمرين 2:

نگوييد: «چرا ما همش بايد احترام بگذاريم؟» اين جمله از آن دسته جمله‌هاي تخريب کننده‌ي يک زندگي مثبت است. از همين حالا دست به کار شويد و ببينيد چگونه مي‌توانيد به همسرتان بيش‌تر احترام بگذاريد و او را مورد ستايش قرار دهيد. مطمئن باشيد که فايده‌هايش براي شما بسيار بيشتر است.

در مقاله ي بعد به بررسي سه كليد ديگر با عناوين : " شنونده‌ي خوب " ، " حمايت و پشتيباني " و " دوستي و صميميت" خواهيم پرداخت .

منبع:www.irshafa.ir

بازدید : 74
شنبه 27 شهريور 1400 زمان : 2:19

مي خواهيم مرد ها بدانند

نويسنده : دکتر باربارادي آنجليس

زنان دوست دارند مردان بدانند براي زن ها عشق بر هر چيز مقدم است.

اين مقاله را با اعتراض از جانب زني که دوستش داريد و زني که شما را دوست دارد شروع مي کنم:

ما زن ها دوست داريم مردها ما را درک کنند. و به خوبي بفهمند که چرا اين طور هستيم و چنين خواسته هايي داريم.

هنگامي که ما را درک نمي کنيد. آن گاه سر خورده و مأيوس مي شويم. اما حقيقتي که وجود داردـ و اعتراف نيز همين است ـ که گاهي اوقات ما خودمان نيز به خوبي خود را درک نمي کنيم.

براي نمونه، چرا چنين است که در يک لحظه زني بسيار قوي و تواناست و در لحظه ي بعد بسيار ضعيف و شکننده به نظر مي رسد؟

چه چيزي موجب مي شود که وقتي حال ما خوب است، الهه ي قوي و نيرومند باشيم، و هنگامي که خوشحال نيستيم، همچون دختربچه ي کوچک و ترسيده، عاجز باشيم؟

چرا مي توانيم مشوقي خوب، حمايتگري قوي، پشتيباني با وفا و مشاوري دورانديش براي ديگران باشيم، اما نمي توانيم همين کارها را هميشه در حق خودمان انجام دهيم؟

چرا و چگونه است که از عهده ي مسئوليت هاي بسياري به خوبي برمي آييم، اما لحظه اي بعد آن مسئوليت ها بر روي دوش ما سنگيني مي کنند و از شدت عجز و ناتواني خود را پنهان مي کنيم؟

قابليت و توانايي عشق ورزيدن درما از کجا مي آيد؟

چرا به راحتي مي توانيم از خود و نيازهايمان به نفع ديگران چشم پوشي کنيم؟

چرا اينگونه به نظر مي رسد که بيش از مردان به وقت، توجه، تسلي خاطر و آرامش نياز داريم؟

چرا همين گونه هستيم؟

ما زن ها مي دانيم که مردها اين سؤالات را درباره ي ما از خودشان مي پرسند.چه اعتراف بکنيم و چه نکنيم، خود ما نيز پاسخ اين پرسش ها را به درستي نمي دانيم. خبر خوبي که در اين رابطه وجود دارد اين است که در نهايت ناشناخته بودن شان اين دلايل وجود دارند و اين که در واقع براي احساسات و رفتارها ما توضيحي وجود دارد.اين پاسخ ها در مقالات بعدي بيان شده است و براي اين نوشته شده اند که هم براي زن ها و هم براي مردهاـ هر دوـ روشنگر باشند و اسرار طبيعت ما زن ها و دل و جان و فکرمان و نيز خواسته ها و نيازهاي ما را فاش سازند.

بگذاريد لحظه اي شما را با خود به اعماق قلب يک زن ببرم و از طريق چند داستان زير نبردي را که خودمان نيز در درک خودمان با آن رو به رو هستيم، برايتان شرح دهم.

مي دانيد مردي که دوستش داريد روزهاي سختي را در زندگي خود پشت سر مي گذارد و تصميمات مهمي که بايد در رابطه با شغلش بگيرد او را نگران کرده است.اين اواخر عصبي و ناآرام شده است و شما شديداً دوست داريد که به او کمک کنيد. يک شب سر ميز شام موضوع را پيش مي کشيد و نظر خود را درباره ي نگراني ها و چالش هايش با او در ميان مي گذاريد و پيشنهادهايي براي حل مشکل او ارائه مي دهيد. همين که شروع به صحبت مي کنيد، نگاهي اخمو بر روي صورت او نقش مي بندد که با هر پيشنهاد و توصيه ي جدي شما اخمهايش بدتر و بدتر مي شوند.به ناگهان احساس مي کنيد که ناراحت شده است و از شما فاصله مي گيرد.

با نگراني از او مي پرسيد: «عزيزم، موضوع چيست؟»

با سردي پاسخ مي دهد که:«مي خواهم ـ اين موضوع را خودم حل کنم. به نصيحت هاي تو نيازي ندارم»

شماتوضيح مي دهيد که:«اما من فقط مي خواستم به تو کمک کنم.»

پاسخ مي دهد: «چرا نمي گذاري خودم به روش خودم آن را فيصله دهم. مگر به من اعتماد نداري؟» کاملاً پيداست که عصباني شده است. مي گويد:«از اين که مثل رئيس ها با من رفتار مي کني، بيزارم» اين را مي گويد و اتاق را ترک مي کند.

در حالي که شوهرتان از اتاق خارج مي شود همانجا خشکتان مي زند و چشمانتان از اشک پر مي شود. مي خواهيد به دنبال او برويد اما درست نمي دانيد چگونه احساسات تان را بيان کنيد. شما فقط مي خواستيد از او حمايت کنيد. اما تلاشهايتان اوضاع را بدتر هم کرد. احساس شکست مي کنيد. از خود مي پرسيد:«آيا او درست مي گويد: آيا من به راستي کنترل گر هستم؟»

تعطيلاتي طولاني در پيش داريد و مي خواهيد آن را با نامزدتان بگذرانيد. اميدوار بوديد که او هم چيزي بگويد. اما آن اين کار را نکرده است.نگران مي شويد. يک شب در حين مکالمه اي تلفني موضوع را پيش مي کشيد، «آيا درباره ي تعطيلات فکر کرده اي؟»

پاسخ مي دهد:«راستش، هنوز نه»

ادامه مي دهيد:«خب، من اميدوار بودم با هم باشيم يا شايد با هم جايي بريم.»

به ناگهان او ساکت مي شود و بعد از چند لحظه با صدايي سرد و بي تفاوت مي گويد: «بگذار ببينيم چه مي شود.»

پيش خودتان فکر مي کنيد: «ببينيم چه مي شود؟» منظورش چيست؟

کمي مضطرب مي شويد. با صدايي لرزان مي پرسيد: «نمي خواهي تعطيلات را با من باشي؟»

با ناراحتي و غرولند جواب مي دهد: «البته که مي خواهم با تو باشم. اما لزومي ندارد همه چيز از پيش برنامه ريزي شده باشد. آيا نمي تواني کمي خودانگيخته باشي؟ تو همه اش دل واپسي!»

نمي دانيد به او چه پاسخ دهيد. تنها چيزي که مي دانيد اين است که دوست داشتيد مطمئن بوديد که تعطيلات را حتماً با هم خواهيد گذراند.اين موضوع را هم با او درميان گذاشته ايد، اما اتفاقي نيافتاد. مکالمه پايان مي پذيرد و همين که گوشي را قطع مي کنيد، دردي توي سينه ي خود احساس مي کنيد که به اين سادگي از بين نمي رود. از خود مي پرسيد:«آيا او درست مي گويد. آيا من بيش از حد دل واپس هستم؟»شوهرتان به يک سفر شغلي رفته است. هنگامي که در فرودگاه شهر مقصد پياده مي شود،به شما تلفن مي زند تا بگويد به سلامت رسيده است و اين که شام را به همراه يکي از مشتريانش در يک رستوران صرف خواهد کرد. شب هنگام خواب و در حالي که در بستر دراز کشيده ايد، منتظر تلفن مي شويد تا به صدا درآيد.اما خبري نمي شود. چندين بار به هتل او زنگ مي زنيد اما او را پيدا نمي کنيد. براي او پيغام مي گذاريد و منتظر مي شويد و باز هم منتظر مي شويد، اما او به شما زنگ نمي زند.حال ساعت دو بعد از نيمه شب شده است و شما به طرزي وحشتناک عصبي و نگران شده ايد.

از خود مي پرسيد: «کجاست؟ چرا زنگ نمي زند؟ چه چيزي مانع شده است تا به شما شب به خير بگويد؟» سرانجام با ناراحتي خوابتان مي برد.

صبح روز بعد همچنان منتظريد تا بلکه خبري بشود. اما اين اتفاق نمي افتد. سعي مي کنيد برايش عذر و بهانه بتراشيد.اما به سختي مي توانيد خود را قانع کنيد. به خود مي گوييد: «اگر به راستي ديشب خيلي خسته بود، مي توانست امروز صبح زنگ بزند» ساعت ها مي گذرند و نگراني شما تبديل به بدبيني مي شود.بدترين فکرها به سراغ تان مي آيد. پيش خودتان فکر مي کنيد «شايد اتفاقي افتاده باشد. شايد مريض شده است. شايد هم از دست من در مي رود» سپس بدترين فکر ممکن به سراغ تان مي آيد «نکند با زن ديگري باشد»

نهايتاً غروب زنگ مي زند. در نهايت تعجب، طوري صحبت مي کند که گويي هيچ اتفاقي نيافتاده است. با صدايي عصبي و ناراحت مي گوييد: «چرا ديشب يا امروز صبح به من زنگ نزدي؟ خيلي نگران شده بودم.»

پاسخ مي دهد: «همين که رسيدم از فرودگاه به تو زنگ زدم. بعد از شام هم به قدري خسته بودم که بي هوش شدم.» صدايش نشان مي دهد از اين که شما ناراحت شده ايد، گيج شده است. ادامه مي دهد: «امروز صبح هم که به فکر جلسات مهمي بودم که داشتم. بعدش هم مجبور بودم که همه اش از اينجا به اونجا بروم. مي دونستم بالاخره امروز به ات زنگ مي زنم.»

سعي مي کنيد به او توضيح دهيد که چرا آن قدر ناراحت شده بوديد. اما موفق نمي شويد اين کار را درست انجام دهيد. مي ترسيد مستأصل و کنترل گر جلوه کنيد. شوهرتان به صحبت هاي شما گوش مي کند. از جواب هاي او مي فهميد که ناراحت شده است به تندي مي گويد: «آيا بايد هر پنج دقيقه يک بار زنگ بزنم و بگويم که دارم چکار مي کنم؟» چرا بايد فقط براي بيست و چهار ساعت زنگ نزدن اين قدر از هم بپاشي؟»

مکالمه چندان دوستانه تمام نمي شود و هنگامي که گوشي را قطع مي کنيد، احساس بسيار بدي داريد. تنها کاري که خواسته بوديد بکنيد اين بوده است که به او بگوييد چقدر دلتان براي او تنگ شده بود. چرا او نتوانست درک کند که شما چه قدر ناراحت شده بوديد. آيا اين غيرمنطقي بود که پس از چند بار که زنگ زده بوديد و برايش پيغام گذاشتيد، نگران شده باشيد؟ آيا مي تواند اين گفته ي او که:«من مشکل دارم» صحت داشته باشد؟ از خود مي پرسيد: «آيا واقعاً من زياده خواه و پرتوقع هستم؟»

اغلب زن ها با داستان ها و احساسات مربوط با آن ارتباط برقرار مي کنند، زيرا همگي کم و بيش اتفاقات فوق را تجربه کرده اند.ما زن ها از خود مي پرسيم آيا حق با ماست يا اين که اتهامات همسرمان صحت دارد. از خود مي پرسيم آيا نيازهايمان موجه و منطقي است و يا زيادي و افراطي؟ از خود مي پرسيم:«آيا من طبيعي هستم؟»

فکر مي کنم پاسخ مردها پس از خواندن اين داستان ها بسيار متفاوت باشد. پاسخ هايي از قبيل:«اين سه مورد دقيقاً همان مواردي بودند که عکس العمل زن ها در آن ها اضافي و نامعقول بوده اند و مرد را عصبي مي کند» حق با شماست. اين موارد، نمونه هاي از اعمال و رفتارهاي زنانه اي است که اغلب مردها آن را درک نمي کنند، لذا، آن را جزو رفتارهاي نامطلوب و غيرموجه زنانه دسته بندي مي کنند.

ساده است. هنگامي که چيزي را درست درک نمي کنيم. محکومش کنيم. بدون چشم بصيرت و درک عميق ممکن است بسياري از خصوصيات و ويژگي هاي منحصر به فرد و زيباي مؤنث و زنانه در نظر مردان زشت يا حتي بد جلوه کنند. حتي براي خود ما زن ها.اما چنانچه رازهاي پنهان طبيعت زنانه را درست درک کنيم آنچه به ظاهر گيج کننده و غيرقابل پذيرش مي نمايد، روشن، واضح و زيبا خواهد شد.

هنگامي که مي خواستم خود را آماده ي نوشتن اين مقاله بکنم هدفم واضح و روشن بود. به دنبال چندين حقيقت اساسي و زيربنايي در خصوص هويت و طبيعت زن ها بودم که در درک احساسات و رفتار زنانه به خود ما زن ها و نيز مردهايي که دوست شان داريم، کمک کند.در تحقيقاتم از زن ها مي پرسيدم:

«دوست داريد مرد زندگي تان چه چيزي از اعماق وجود شما را عميقاً درک کند و بفهمد؟»

«دوست داريد چه چيزي از طبيعت مؤنث و زنانه ي خود را براي مرد زندگي تان توضيح دهيد که برايشان بسيار مهم و اساسي هستند؟ و فکر مي کنيد کداميک از ويژگي هاي شما با مردها تفاوت بسيار دارد؟

در مقالات بعدي سعي کرده ام روشن کنم که ما زن ها که هستيم و چرا همين طور هستيم که هستيم و اين که دوست داريم مردها چه چيزهايي را درباره ي عشق ورزيدن به ما بدانند.

چند مقاله اول به اين پرداخته شده است که مهمترين ويژگي ها و اولويت هاي زن ها چه هستند، دلايل بسياري از رفتارها، احساسات و گفته هاي ما زن ها ريشه در اين سه ويژگي مهم زنانه دارند. آن سه ويژگي اين ها هستند.

سه ويژگي مهم زنانه:

1-براي زن ها عشق بر هر چيز مقدم است.

2-زن ها توان آفرينش دارند.

3-ارتباط زن ها با زمان ارتباطي مقدس است.

در مقالات آينده به سه نياز عمده و پنهان زن ها پرداخته مي شود. اين سه نياز پاسخ قطعي و هميشگي به اين سؤال مردهاست که:«آيا مي توانم کاري کنم تا او را از گله و شکايت باز دارم وخوشحالش کنم؟»(بله، مي توانيد!) و بالاخره مقاله آخربه هفت افسانه اي مي پردازد که مردها آن ها را باور کرده اند ولي همگي نيز غلط هستند!

قسمت اول: براي زن ها عشق بر هرچيز مقدم است

چندماه پيش يکي از دوستان قديمي که مدت ها بود او را نديده بودم. به من تلفن زد و گفت مدت شش ماه است که در رابطه ي جديدي وارد شده است. برايان در طول زندگي خود روابط زيادي داشت اما هيچ وقت به طور جدي با کسي درگير نشده بود. لذا اين خبر از جانب او خبر مهمي محسوب مي شد. از او پرسيدم که اوضاع از چه قرار است و او پاسخ داد همه چيز عالي است. اما نگراني هاي کوچکي درباره ي نامزدش داشت. از او پرسيدم «از چه نگران هستي؟»

پاسخ داد:«خب، لوري واقعاً فوق العاده است. خيلي شيرين و مهربان. اما مي ترسم مشکلي داشته باشد. منظورم مشکلات روحي و رواني است. به همين خاطر به تو زنگ زدم تا نظر تو را هم بشنوم.»

به او گفتم:«چه کار مي کند که فکر مي کني ممکن است مشکل رواني داشته باشد؟»

گفت: «اول از همه اين که به من مي گويد هر بيست و چهار ساعت شبانه روز را به من فکر مي کند. هر روز به محل کارم زنگ مي زند تا به من بگويد چقدر دلش براي من تنگ شده است. از هفته ها پيش براي هر دويمان برنامه ريزي مي کند تا بتوانيم باهم باشيم. مدام درباره ي خودمان و روابطمان صحبت مي کند. بعد هم هفته ي گذشته به من گفت: ارتباطش با من مهترين مسئله زندگي اوست!»

از او پرسيدم: «و تو چه نتيجه گيري هايي از اين صحبت ها داري؟»

سعي کردم متوجه نشود که خنده ام گرفته است.

گفت:«خب، من فکر مي کنم، آنطور که او به من فکر مي کند، بايد عصبي بوده و تشويش زيادي داشته باشد.»

با خنده اي به او گفتم: «نه عزيزم، او عاشق شده است»

دوستم برايان مرد خوبي است. اما بالاخره يک مرد است. او تجربه ي زيادي در رابطه با روابط دراز مدت نداشت و آن گونه که لوري به او عشق مي ورزيد برايش ناآشنا و حتي ناسالم و مشکل دار بود. او اولين راز در اين باره را که «زن ها که هستند؟» نمي دانست: «دنياي زن، دنياي عشق است». عشق ورزيدن، فداکاري کردن و محترم شمردن روابط صميمي و نزديک طبيعت ماست.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:«براي زن ها عشق از هر چيز مهمتر و بر همه چيز مقدم است.»

منظورم از اين گفته اين نيست که زن ها خودآگاهانه انتخاب کرده اند که عشق مهمترين اولويت زندگي شان باشد، بلکه عشق في الواقع مهمترين اولويت زندگي ماست. ما از قبل تصميم نگرفته ايم که دل و جان ما بر مرد زندگي مان متمرکز باشد. بلکه طبيعتاً، ذاتاً و فطرتاً اين طور هستيم. ما انتخاب نکرده ايم و از قبل تصميم نگرفته ايم که مدام به اين فکر کنيم که چگونه به او نزديک تر شويم، بلکه اين کار را ناخودآگاه مي کنيم. ما تصميم نگرفته ايم که عشق مهمتر باشد. ولي خب هست!

کيک عشق

در زير تمثيلي آمده است که به خوبي نشانگر ذهنيت و احساسات ما زن ها نسبت به عشق مي باشد. من آن را کيک عشق ناميده ام:

دو دايره را تصور کنيد. اولي نشانگر دايره ي خودآگاهي يک مرد و دومي نشانگر خودآگاهي يک زن است. حال تصور کنيد که برشي از هر دو دايره حذف شده باشد درست مثل يک برش کيک. در حدود يک دهم کل دايره. در دايره ي مختص به مرد، برش حذف شده درصد خودآگاهي او از تمرکز و اولويت او بر روي عشق و روابط صميمي است.مابقي يا به عبارتي نه دهم باقي مانده تمرکز و اولويت او بر روي کار،شغل، علايق، پروژه ها و ديگر فعاليت هاي اوست.

اين درحالي است که در دايره ي مربوط به زن، وضع دقيقاً نقطه ي مقابل دايره ي مرد است. بدين معنا که برش نازک تمرکز او بر روي کار، علايق و پروژه هاست و نه دهم باقي مانده تمرکز او برعشق، زندگي خانوادگي و روابط او.

گرچه کمي اغراق آميز به نظر مي رسد، اما حتماً متوجه منظور من شده ايد.هر بار که در سمينارهايم کيک عشق را براي حاضران رسم مي کنم، زن ها و مردها همگي مي خندند. مي پرسيد چرا؟ زيرا همه به طرزي غريزي مي دانيم که اين موضوع صحت دارد، و همانگونه که بعداً نيز خواهيم ديد، اين مطلب منشأ بسياري از مشکلات موجود در ميان زن و مرد را توضيح مي دهد.

نکته زير را همواره به ياد داشته باشيد، کيک عشق نشانگر مدت زماني نيست که صرف عشق يا ديگر فعاليت هاي خود مي کنيم، بلکه صرفاً تصويري است ذهني از ميزان درون گرايي ما زن ها. براي نمونه ممکن است زن شاغل باشدـ حال چه در داخل و چه در خارج از خانه، و به همين تعداد ساعاتي که شوهرش سر کار است او نيز مشغول شغل خود باشد.بنابراين تمثيل کيک عشق به اين معنا نيست که او يک دهم وقت خود را صرف کارش کرده است و بقيه را صرف خريد لباس خواب هاي زنانه؛ نوشتن شعرهاي عاشقانه، و خيالبافي در باره ي شوهرش مي کند. اما مي توانيد شرط ببنديد هنگامي که بر سر کار خود است بيشتر از آن که شوهرش به او فکر مي کند. او به شوهرش فکر مي کند و هر روزه وقوف و آگاهي بيشتري نسبت به تغييرات ريتم روابطشان دارد و در مقايسه با شوهرش بيشتر خواهان ارتباط و نزديکي و صميميت است.

گاهي اوقات هنگامي که تمثيل کيک عشق را براي زن ها به کار مي برم، کاملاً آن را درک نمي کنند. اما هنگامي که براي آنان توضيح مي دهم که عشق شامل رسيدگي به بچه ها نيز مي شود، فوراً با آن ارتباط برقرار مي کنند. مادرهاي مجرد اين نکته را به خوبي مي فهمند. زيرا ممکن است با کسي ارتباط نداشته باشند، اما قسمت اعظم وقت آن ها هنوز صرف عشق و توجه به فرزندانشان مي شود. حتي بسياري از زنان متأهل نيز چنين بيان مي کنند که قسمت اعظم کيک عشق آنان به روابط روزمره شان با فرزندان اختصاص دارد تا با شوهرشان. اين که آيا الگو سالم و درست است يا خير، موضوع ديگري است اما نکته اي که وجود دارد اين است که خودآگاهي، افکار و احساسات زن ها به طرزي طبيعي و غريزي همگي روي عشق متمرکز هستند.

سفري به افکار زن ها

همواره گفته ام که چنانچه مردها تنها يک روز را در سر زني که عاشق است سپري مي کردند، از اين که ما زن ها چه قدر به مرد زندگي مان فکر مي کنيم و چقدر به آن ها توجه داريم، حيرت زده مي شدند.تمريني وجود دارد که گاهي اوقات آن را به زوج هايي توصيه مي کنم که براي مشاروه نزد من مي آيند. اين تمرين به مردها کمک مي کند تا اين نکته را که عشق براي زن ها بر هر چيز مقدم است درک کنند و تصوير ذهني واضحي از کيک عشق را به دست دهند.تمرين بدين قرار است که از زن مي خواهم گزارش دقيقه به دقيقه افکار خود را در طول يک روز و با شرح موقعيت مربوط ثبت کند.سپس آن را به نامزد/همسرش نشان دهد.بدون استثناء همواره مردها از اين حقيقت که ذهن و فکر نامزد/همسرشان چقدر مشغول آنها بوده است حيرت زده مي شوند.

شايد محتويات و موضوعات افکار براي زن هاي متأهل با زن هايي که بچه دارند متفاوت باشد اما فرکانس و تواتر افکار تا حد زيادي مشابه است. اين در حالي است که واکنش مردها

در مواجهه با اين فهرست کاملاً متفاوت است.بعضي از آنان فکر مي کنند که من با اين فهرست با آن ها شوخي مي کنم. و نمي توانند آن را باور کنند.

براي از زن ها، عشق تم ثابت و هميشگي زندگي شان است. مي توان گفت بزرگترين قطعه ي کيک زندگي شان به عشق اختصاص يافته است.اين به آن معنا نيست که زن ها به شغل يا ديگر نواحي زندگي شان فکر نمي کند.هرگز اين طور نيست، آنها شغلي فعال و برنامه کاري شلوغ و پرمسئوليتي دارند.

براي تمامي زن ها داستان تنها از اين قرار است که وقتي دررابطه اي صميمي است دنيا را از پشت عينک عشق مي بيند.گويي عينکي بر چشم دارد که لنزهاي آن عشق به شوهرند و ادراک او از جهان از طريق اين لنزهاي عشق صورت مي گيرد. از ديد او يک گزارش تلويزيوني تنها يک گزارش نيست. بلکه موضوعي است که او بتواند بعدها در آن باره با شوهرش صحبت کند. يک ترانه پخش شده از راديو تنها يک ترانه نيست، بلکه چيزي است که خاطرات او با مرد زندگي اش را زنده مي کند. از ديد او تمشک فقط تمشک نيست، بلکه ميوه اي است که نامزدش دوست دارد.

خطاب به مردها: لطفاً به ياد داشته باشيد که اين فرآيند چنان براي زن ها طبيعي است و چنان به صورت بخشي از طبيعت آن ها درآمده است

که در واقع خودشان از آن آگاه نيستند. به طور معمول اين افکار به طرزي ناخودآگاه و خودکار در سرزن ها شناور هستند.اصولاً اين طريقي است که آنها روابطشان را مي بينند و رفتاري است که بدون فکر ازآنها سر مي زند و منعکس کننده ي اين اولويت زن ها در رابطه با عشق و زندگي است.

مردها و زن ها به دو طريق کاملاً متفاوت عشق مي وزند.

بعد از سال ها تحقيق و تجربه ي شخصي به اين نتيجه رسيده ام که مرد و زن به دو طريق متفاوت عشق را تجربه مي کنند.

براي اغلب زنها عشق واقعيتي بي انقطاع و ممتد است.توجهي مستمر و مداوم که هيچ گاه ناپديد نمي شود، حتي مواقعي که مشغول کار يا انجام وظايفي هستيم که ظاهراً هيچ گونه ارتباطي با عشق ندارند.

از طرف ديگر براي اغلب مردها، عشق کلاسه شده و تفکيک شده است. گويي ديداري است با بخشي از وجودشان آن هم گهگاهي و با تعيين وقت قبلي.

زن ها نياز ندارند به وضعيت احساسي تغيير وضعيت بدهند، بلکه هميشه يا اکثر اوقات از پيش درآن هستند.حال چه آن را ابراز کنند و چه نکنند، برعکس مردها مي بايست ، عامدانه و به طرزي ارادي به اين مد درآيند.

بياييد مجدداً به داستان برايان، که فکر مي کرد احتمالاً نامزدش مشکلات رواني داشته باشد، برگرديم. اين تفاوت مردها و زن ها به خوبي توضيح مي دهد که چرا توجه و تمرکز زن به عشق از نظر برايان و بسياري از مردهاي ديگر اضافي و غيرطبيعي است.برايان هرگز نمي تواند تصور کند که به اندازه ي لوري روي رابطه اش تمرکز داشته باشد.چنانچه بخواهد چنين کند بايد بقيه ي زندگي خود را فراموش کند تا فقط به لوري بپردازد.از نظر او اين کار زيادي، نامتعادل، غيرضروري و حتي وسواس گونه است. لذا فرض را بر اين مي گذارد که چنانچه لوري اين گونه به او عشق مي ورزد، پس لابد تلاش زيادي را صرف کرده است. بنابراين حتماً او غيرطبيعي و نامتعادل است.

بسياري از مردها مرتکب اين اشتباه مي شوند.آن ها اين حالت را در زنان مشاهده مي کنند و نمي توانند آن را درک کنند. پيش خودشان چنين فکر مي کنند که: «چنانچه از اينجا مانده بودم و از آن جا رانده، کار و زندگي هم نداشتم. آن وقت چنين احساسات و رفتاري مي داشتم!»

سپس نيز به اين نتيجه مي رسند که نامزد/همسرشان از اين جا مانده و از آن جا رانده، بي کار و درمانده است که چنين عشق مي ورزد و مدام به او فکر مي کند.

گرچه زن ها مي دانند که اين موضوع حقيقت ندارد. در واقع لوري هيچ تلاشي نمي کند، او عاشق است. و توجه و تمرکز او بر روي برايان مانند نفس کشيدن برايش طبيعي و خودکار است.او حتي در آن باره فکر هم نمي کند.بلکه فقط برايش اتفاق مي افتد.تمثيل کيک عشق، نگرش مردانه و زنانه به عشق را به خوبي به تصوير مي کشد. در زير تمثيل ديگري نيز آورده ام که نشانگر نحوه ي عملکرد مردها و زن ها در روابطشان است.

فرض کنيد دايره ي خودآگاهي مرد و زن را خانه هايي در نظر بگيريم که هر يک اتاق هايي دارند که به موضوعات مختلف اختصاص داده شده باشند، اتاق کار، اتاق تفريح و استراحت، اتاق بدن و ...براي اغلب زن ها هر يک از اتاق ها اتاق عشق نيز هست.حتي چنانچه به عملکردهاي ديگري غير از عشق اختصاص داده شده باشند. گويي که تمامي فضاي ذهني او مختص عشق است:خانه ي عشق!

گرچه براي مردها تنها يک اتاق عشق در خانه ي فکر و ذهن شان وجود دارد. بنابراين چنانچه قرار باشد به عشق بپردازد. بايد اتاق هاي ديگر را ترک کند. تمثيل اتاق عشق بيان کننده ي پديده اي است که در روابط خود به کرات آن را تجربه کرده ام و مي دانم که زن هاي ديگر هم همينطورند:

در کنار همسرم هستم و مي خواهم به گونه اي رمانتيک با او ارتباط برقرار کنم، اما او پاسخي نمي دهد مي دانم مرا دوست دارد.اما نمي توانم درک کنم که چرا از من فاصله مي گيرد.وقتي از او مي پرسم که آيا اتفاقي افتاده است، پاسخ مي دهد:«نه، هيچ اتفاقي نيافتاده است» به تدريج احساس ناراحتي و سرخوردگي مي کنم زيرا سعي دارم با او رابطه ي احساسي برقرار کنم اما او همکاري نمي کند.

اتفاقي که در اينجا مي افتد بدين قرار است که من در خانه ي عشق خود هستم که پر از اتاق هاي عشق است و در اين بين سعي مي کنم با همسرم ارتباط عاطفي و صميمي برقرار کنم، اما فکر او مشغول پروژه اي است که بايد کامل کند. شايد او در اتاق استراحت خود است و مشغول تماشاي تلويزيون يا گردش در اينترنت است. ناگهان خواسته ي من اين است که با او ارتباط احساسي برقرار کنم که مستلزم آن است که او به اتاق عشق نقل مکان کند تا بتواند در آنجا با من باشد. اما او نمي خواهد به اتاق عشق بياد زيرا در اتاقي ديگر از ذهنش کار دارد.

البته، چنانچه مفهوم اتاق عشق را درک نکنم دليل اين را درک نخواهم کرد که چرا در آن لحظه همسرم به لحاظ احساسي در دسترس نيست و چنان به نظر خواهد رسيد که او مرا پس زده است. بدترين قسمت داستان اين است که چون همسرم در اتاق عشق خود حضور ندارد، تلاش من مبني بر ارتباط احساسي با او، به او اين احساس را خواهد داد که دارم او را کنترل مي کنم يا به او مي گويم چه کار بکند يا چکار نکند.

بنابراين هنگامي که از همسرم مي پرسم:«چه اتفاقي افتاده است؟» او اين سؤال مرا چنين ترجمه و تعبير مي کند که به او گفته ام:«چرا در اتاق عشق نيستي؟ چرا همين الآن همه چيز را ول نمي کني و به اتاق عشق نمي آيي تا بتوانيم کمي آنجا با هم رمانتيک باشيم؟» اين موضوع توضيح دهنده ي انواع پاسخ هاي مختلفي است که ازمردها مي گيريم:پاسخ هايي از قبيل:ناراحتي جزئي و خفيف، بي حوصلگي و بالاخره هم عصبانيت و قهر کردن.در چنين مواقعي که سعي داريم لحظاتي رمانتيک خلق کنيم و به او عشق بورزيم، آنچه عملاً اتفاق مي افتد اين است که او احساس مي کند سعي داريم او را از يک ناحيه ي خودآگاهي بيرون ببريم و به زور او را به اتاق عشق بکشانيم!!

اخيراً با همسرم به تعطيلات کوتاهي رفتيم و اوقات بسيار خوب و رمانتيکي داشتيم.روزي که قرار بود برگرديم بسيار احساس نزديکي مي کرديم. در اين باره صحبت کرديم که چقدر به ما خوش گذشته است. چند ساعت بعد به فرودگاه رفتيم تا به شهر خودمان برگرديم. بعد از اين که چمدان هايمان را تحويل داديم احساس کردم شوهرم کمي در خودش فرو رفته است و از من فاصله گرفته و ديگر مانند آن روز صبح پيش از اين که به راه بيافتيم به من پاسخ نمي دهد.

از او پرسيدم: «آيا اتفاقي افتاده است؟»

پاسخ داد: «نه.» من مطمئن بودم که چيزي تغيير کرده است. گرچه نمي دانستم که چه چيزي. کمي مضطرب و نگران شدم. مگر چه اتفاقي افتاده بود؟ از او پرسيدم که مبادا در پرواز اولمان حالش بد شده باشد. يا شايد هم انتظار براي پرواز بعدي حالش را بد کرده بود. اما هر چه بيشتر تلاش مي کردم تا اورا به حرف بياورم از من دورتر و دورتر مي شد. هنگامي که نهايتاً شب به خانه رسيديم احساس خيلي بدي داشتم.

روز بعد، همه چيز مجدداً خوب و عالي بود. اما من هنوز گيج بودم. مگرديروز چه اتفاقي افتاده بود که چنان احساس بدي را ميان ما توليد کرد؟

سپس ناگهان متوجه موضوع شدم. هنگامي که با همسرم در تعطيلات و در هتل بوديم تمام مدت او در اتاق عشق ذهنش بود. چرا که هيچ کار يا مسئوليتي نداشت. لذا توانسته بود به راحتي به آن بخش از ذهن خود برود. جايي که بتواند احساسي رمانتيک باشد. سپس در راه برگشت به خانه بدون اين که متوجه آن شده باشم اتاق عشق را ترک گفته بود و به اتاق مسافرت نقل مکان کرده بود. جايي که بتواند به تاکسي گرفتن، کارهاي مربوط به فرودگاه از جمله بليط و تحويل چمدان ها و صف هاي طولاني، پيدا کردن درب هاي خروج و سالن هاي انتظار و... بپردازد.

من نيز مانند او به جزئيات سفر توجه داشتم و به آن اتاق نيز رفته بودم اما از آنجايي که زن بودم همچنان در اتاق عشق نيز بودم. و در همان حال که منتظر پرواز بعدي بوديم همچنان با او درباره ي کارهاي رمانتيکي که در سفر کرده بوديم صحبت مي کردم و سعي داشتم فضاي احساسي سفر را همچنان حفظ کنم غافل از اين که او ساعت ها پيش اتاق عشق را ترک گفته بود! تعجبي نيست که احساس ترک شدگي و تنهايي مي کردم. او ديگر در اتاق عشق همراهم نبود. کاملاً طبيعي بود که احساس ناراحتي کند زيرا من به اين تمايل او مبني بر تغيير وضعيت احساسي احترامي نگذاشته بودم.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

هنگامي که زني سعي در برقراري ارتباط احساسي با شما دارد، ممکن است متوجه نباشد که شما در اتاق عشق ذهني خود نيستيد.

راه حل:هنگامي که نامزد/همسر شما در اتاق عشق ذهني شما به دنبال شما مي گردد و شما در آن جا حضور نداريد يا سعي مي کند تا درآن اتاق حضور به هم رسانيد با ملايمت به اطلاع او برسانيد که در اتاق ديگري هستيد.

هنگامي که زني در اتاق عشق ذهن شما را مي زند دوست دارد شما را آن جا پيدا کند. هنگامي که اتاق را خالي مي بيند سر درگم مي شود و مي رنجد. گويي که او را بي اطلاع جا گذاشته ايد و از آن جا رفته ايد. هنگامي که گيج شده است و از شما مي پرسد:«آيا اتفاقي افتاده است؟» به خود يادآوري کنيد که احتمالاً در اتاق عشق نيستيد در حالي که او در اتاق عشق خود است. او براي آن که شما آن جا نيستيد شما راسرزنش نکرده است يا از شما انتقاد نمي کند. او تنها سعي دارد با شما ارتباط برقرار کند. اما شما را آنجا پيدا نمي کند.

در اين گونه مواقع يکي از اين دو را انتخاب کنيد:

1-مي توانيد سريعاً سري کوتاه به اتاق عشق بزنيد و در صورت امکان يک دقيقه در وضعيت احساسي قرار بگيريد و او را در آغوش بگيريد يا جمله اي محبت آميز به او بگوييد.

2-مي توانيد به او اطلاع دهيد که فعلاً در اتاق ديگري هستيد، و مثلاً مشغول فکر کردن به کار خود يا رانندگي يا کار با کامپيوتر خود هستيد و اين که بعداً او را در اتاق عشق ملاقات خواهيد کرد.

اين راه حل را به بسياري از زوج ها توصيه کرده ام و آن ها نتايج فوق العاده را گزارش داده اند.اخيراً مردي به من گفت که روشي سريع از ارتباط کلامي به زنش را به کار مي برد که به آنان امکان داده است در اسرع وقت به اطلاع يکديگر برسانند در کدام وضعيت احساسي قرار دارند. هنگامي که زن تلاش مي کند ارتباط احساسي ـ عاطفي برقرار کند همسرش از او مي پرسد: «عزيزم، آيا الان در اتاق عشق هستي؟» تا آنکه زن پاسخ مثبت مي دهد و مي گويد «بله» و از قضا مرد در اتاق عشق حضور ندارد لذا با مهرباني مي گويد: «اما من الان در اتاق عشق نيستم، از اين که سري به اين جا زدي از تو متشکرم. بعداً به تو ملحق مي شوم!»

اين تنها چيزي است که زن نياز دارد بشنود: اين که شوهرش تلاش او مبني بر ارتباط احساسي و نزديکي را قدر دانسته است و چنانچه فعلاً آن گونه پاسخ نمي دهد که مطلوب اوست، به اين دليل نيست که اتفاقي افتاده يا از چيزي ناراحت است. بلکه تنها از آن روست که در اتاق ديگري مشغول کار ديگري است.

چرا براي زن ها عشق برهرچيز مقدم است

آيا تا به حال متوجه تفاوت هاي مردها و زن ها در ارتباط باعشق شده ايد؟ اين تفاوت ها از ارزشهاي متفاوت مردها و زنها ناشي مي شوند.

احساس ارزش شخصي زنان به اين بستگي دارد که چقدر در عشق ورزيدن و ارتباط برقرار کردن موفق بوده اند.

اين درحالي است که احساس ارزشمند بودن در مردان به ميزان موفقيت ها و دست يابي هاي آن ها بستگي دارد.

اين تفاوت مردها و زن ها از کجا مي آيد؟ اين تفاوت ها به دلايل اجتماعي و فرهنگي برمي گردند که خود مربوط به هزاران هزار سال پيش مي باشند. به زباني ساده مي توان گفت که در زمان هاي بسيار دور قدر و منزلت و ارزش يک مرد به توانايي او در شکار کردن و فراهم آوردن غذا براي خانواده و قبيله اش و نيز توانايي او در دفاع از خود و خانواده اش و همچنين جايگاه او در قبيله و اجتماع کوچکش بستگي داشت.موفقيت يا شکست او در انجام اين امور به معناي مرگ و زندگي او و خانواده اش بود. حتي امروزه نيز ارزش شغلي مرد در اجتماع تا حد زيادي به توانايي او در پول درآوردن، موفقيت هاي شغلي او و جايگاه يا پست و مقام او و نيز توانايي و مهارت هاي او در شکار خانه ي بزرگتر، ماشين بهتر، لباس بهتر و...بستگي دارد.

ارزش زن در زمان هاي گذشته به فاکتورهاي کاملاً متفاوتي بستگي داشت.توانايي او در مراقبت و مواظبت از مرد و بچه ها، توانايي هاي او در ارضاي جنسي و احساسي ـ عاطفي مرد و علاقه مند نگه داشتن مرد به ادامه ي کارو تلاش و شکار براي زن و خانواده اش، توانايي او در کنار آمدن با خانواده و نزديکان و بستگان مرد و ديگر اعضاي گروه، قبيله يا اجتماع موفقيت يا شکست زن در اجراي موفقيت آميز اين امور نيز به معناي مرگ و زندگي او بود.زن هايي که به هردليل در راضي نگه داشتن مرد و جلب علاقه ي او موفق ظاهر نمي شدند.، چاره اي نداشتند که به تنهايي از خودشان مراقبت و محافظت کنند و چه بسا که نسل شان منقرض مي شد.

حال روشن شد که چرا براي زن ها عشق بر هرچيز مقدم است. ما زن ها اين کار را هزاران سال است که انجام داده ايم.زندگي يا مرگ ما همواره به اين قابليت ما بستگي داشته است. ما آموخته ايم که همواره نسبت به زندگي و عشق خود هشيار و خودآگاه باشيم و بيشترين تلاش خود را به خرج دهيم تا مطمئن باشيم که همه چيز رو به راه است و اين که مشکل يا خطري وجود ندارد و همسرمان همچنان به ما علاقه مند است. بنابراين هنگامي که همه چيز در روابطمان خوب و عادي است حال ماخوب است و احساس خوبي نسبت به خودمان داريم. هنگامي که وضعيت غيرعادي است احساس ناامني مي کنيم.

اين موضوع بيان کننده ي حقيقت و رازي است در رابطه با ما زن ها: صرف نظر از اين که اوضاع کاري و يا شغلي ما، پروژه هايمان و علايقمان چقدر هم خوب پيش مي رود، اما چنانچه مشکلي در رابطه ي صميمي مان به وجود آمده باشد احساس بدبختي مي کنيم. ممکن است روزخوبي را در دفتر کار خود پشت سر گذاشته باشيم، اما چنانچه اوضاع خانه يا روابط احساسي مان خيلي مساعد نباشد، آن روز براي ما روز بدي است. حتي لازم نيست مشکل بزرگي باشد. ممکن است شب پيش تنها بگو مگويي جزئي با همسرمان داشته ايم. اما همين يکي کافي است تا به رغم تمامي موفقيت هاي آن روز قلبمان به درد آيد و ناراحت باشيم.

اعتراف مي کنم همين حالت را بارها و بارها در زندگي و روابط خودم تجربه کرده ام. ممکن است روز بسيار هيجان انگيزي را پشت سر گذاشته يا برنامه تلويزيوني بسيار موفقي را اجرا کرده يا کتاب جديدي چاپ کرده يا سمينار موفقي را در حضور هزاران نفر راهبري کرده باشم، اما چنانچه کوچکترين ناهماهنگي وناسازگاري با همسرم احساس کرده باشم، به سختي مي توانم از موفقيت هاي آن روز لذت ببرم.چرا؟ زيرا من نيز مانند بسياري از زنان ديگر هويت خود را توسط آن بخش بزرگتر از کيک عشق خود که همان محتويات دل وجانم باشد تعريف کرده ام. در حقيقت چنانچه کوچکترين خدشه اي در ارتباط من با همسرم به وجود آمده باشد، حتي تشويق تماشاچيان يا حضار و شنوندگان سمينار يا فروش بالاي کتابهايم نيز هرگز نمي توانند ناراحتي و اندوهم را برطرف سازند.

تجربه ي اغلب مردها دقيقاً نقطه ي مقابل ماست.چنانچه زندگي عشقي آنان عالي و بي عيب و نقص باشد اما روز بدي را در سر کار گذرانده باشند به سختي مي توانند احساس خوبي داشته باشند. مي پرسيد چرا؟ زيرا مردها هويت خود را توسط قسمت اعظم کيک عشق خود تعريف مي کنند که به موفقيت هاي شغلي آنها و استانداردهاي شخصي آنان از مردي که بايد باشند، اختصاص دارد.

يکي از دشوارترين درسهايي که به عنوان يک زن درباره ي عشق آموخته ام اين که هرگز نبايد تنها براي آن که مرد آنگونه به ما پاسخ نمي دهد که مطلوب ماست، رفتار او را بد تعبير کرد.وقتي چنين به نظر مي رسد که مردي توجه، محبت، وقت يا تمرکز کافي براي ما صرف نمي کند، زن ها فوراً چنين برداشت مي کنند که بايد اتفاقي افتاده باشد. در اين گونه مواقع ما زن ها پيش خودمان فکر مي کنيم که:اگر خود من چنين رفتاري داشتم، معنايش اين بود که از دست او عصباني هستم يا او را دوست ندارم يا صرفاً برايم اهميت ندارد.»

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

گاهي اوقات زن ها فرض را بر اين مي گذارند که عدم تمرکز و توجه شما مردها به رابطه به اين معناست که ما را دوست نداريد، يا به آن اندازه که ما به شما اهميت مي دهيم، شما به ما اهميت نمي دهيد. به همين دليل هنگامي که شما ما را در اولويت قرار نمي دهيد، ناراحت مي شويم و مي رنجيم چرا که دوست داريم ببينيم شما نيز به اندازه ي ما به رابطه تان متعهد و پاي بند هستيد و اين که به همان اندازه که شما براي ما ارزشمند هستيد، ما نيز براي شما ارزشمند و گرامي هستيم.

قبول دارم که ما زن ها بايد اين نکته را به ياد داشته باشيم که مردها با ما تفاوت دارند و اين که آنها تعهد و پاي بندي خود را به عشق درست مانند ما نشان نمي دهند، اما شما مردها مي توانيد در اين رابطه به ما کمک کنيد.خواهيد پرسيد، چگونه؟ پاسخ ما اين است:نخست با درک اين که هنگامي که ظاهراً به ما اهميت نمي دهيد، يا ما را به حساب نمي آوريد، يا براي رابطه با ما ارزش قائل نيستيد، سرخورده، نگران يا عصباني مي شويم و سپس با قضاوت نکردن و زير سؤال نبردن مابه دليل اين گونه عکس العمل هاي احساسي مان.

چگونه اطلاعات فوق را در رابطه تان به کار ببريد و اين که چرا بايد اين کار را بکنيد.

اين نکته را بارها و بارهاي در سرتاسر اين مقاله تکرار کرده ام. در اين جا روي سخنم با مردهاست:هربار که دليل ناراحتي همسرتان را درک نمي کنيد، خودآگاه ياناخودآگاه باعث مي شويد رفتارها و احساسات نامطلوبي را که از آن بيزاريد، در همسرتان تشديد و تکرار مي کنيد. به عبارت ديگر ممکن است همسرتان در ابتدا احساس ناامني نداشته باشد و فقط به روش خود و مانند تمامي زن هاي ديگر عشق را در اولويت قرار مي داده است، اما سپس رفتاري از شما سرزده است که مانند آژير خطري موجب احساس ناامني او شده است.

ظرف سالها کار و مشاوره به هزاران زن، و در تحقيقات و مصاحبه هايي که براي نوشتن اين مقاله انجام داده ام، اين نکته جزو يکي از ضروري ترين و مهمترين نکته هايي بود که زن ها دوست داشتند که اي کاش مردها مي دانستند.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

هنگامي که تلاش نمي کنيد تا زن خود را درک کنيد، به رفتارهاي نامطلوبي از جانب او دامن مي زنيد که تحملش را نداريد.

زني را که شوهرش به هنگام سفر به او تلفن نکرده بود، به ياد داريد؟ او نمي توانست درک کند چرا همسرش ناراحت است و او را متهم کرده بود احساس ناامني دارد که اين قدر نياز دارد هميشه با او صحبت کند. خب، دليل ناراحتي او اين بود که تصور مي کرد چنانچه خودش در موقعيت همسرش بود و به سفر رفته ولي به او تلفن نزده بود به اين معنا بود که عمداً از او دوري مي کند و اين که حتماً مسئله و مشکلي بين آنها پيش آمده است. از آنجا که زن حتماً به شوهرش زنگ مي زد، تلفن نزدن شوهرش را به حساب اين گذاشته بود که احساساتش براي شوهرش اهميتي ندارند.

شوهر او اين قاعده را درک نمي کرد. تنها چيزي که مي ديد، اين بود که همسرش ناراحت است و اين موجب مي شد احساسات بدي که فعلاً آمادگي آنها را نداشت به سراغش بيايند.اين که زنش را ناراحت کرده است. اين که زنش توقعاتي از او دارد که احساس آزادي و استقلال را از او سلب مي کند، و اين که ناگهان مسئله و مشکلي بين آن ها پيش آمده است به جاي آن که سعي کند دليل ناراحتي همسرش را درک کند يا از

اين که او را ناخواسته ناراحت کرده است احساس پشيماني کند، زنش را سرزنش مي کرد که چرا ناراحت شده است. گويي به همسرش مي گويد: «تو به اين دليل ناراحت هستي که مشکل داري نه به اين دليل که من کاري کرده ام که تو را ناراحت کرده است.»

زن نيز اين پيام را به روشني دريافت کرده است. نتيجه چه مي شود؟ اين که زن حالش حتي بدتر نيز مي شود و همان احساس ناامني که شوهر او را به آن متهم کرده بود در او نيز توليد مي شود.هرچه مرد کمتر به احساسات او صحه گذاشته و آن ها را به پرتوقع بودن و احساس ناامني او نسبت مي دهد، زن رنجيده تر و ناراحت تر مي شود.

مردان عزيز!اين داستان تصوير ايده آلي است از اين که چرا بايد دانسته ها و آموخته هاي خود از اين مقاله را به کار ببنديد، آيا جالب نيست چنانچه بتوانيد با برخوردي متفاوت با مکالمات و موقعيت هاي پيش آمده با همسرتان از بسياري از ناراحتي ها و لحظات اضطراب آميز و نامطلوب در روابطتان جلوگيري کنيد؟ چنانچه برخي از توصيه هاي ارائه شده در قسمت بعدي را به کار ببنديد از پاسخ همسر خود متعجب خواهيد شد.

در زير خلاصه اي از مهمترين نکته ها و مطالبي که تا اينجا مطالعه کرديد، آورده شده است.مردان عزيز! به ياد داشته باشيد اين همان قسمتي است که اطلاعات مورد نياز شما براي بهبود روابط با نامزد/همسرتان ارائه شده است.

و خانم هاي عزيز!اين همان بخش از اين مقاله است که بايد به نامزد/ همسرتان نشان دهيد حتي چنانچه نخواسته باشد که ادامه مقالات را بخواند.

هنگامي که زن ها عشق را بر هر چيز مقدم مي دانند چه مي کنند:

*وقت و ارزش بيشتري را صرف روابط شان مي کنند.

*دوست دارند با مرد زندگي شان صحبت کنند،با او باشند و روي ارتباطشان و حفظ و ادامه ي آن کار کنند.

*دوست دارند برنامه ريزي کنند و لحظاتي خاص و به ياد ماندني خلق کنند.

*هر چه در توان دارند مي کنند تا رابطه را صميمي تر، نزديکتر و ماندگارتر کنند.

سوءبرداشت مردها از اين ويژگي زن ها:

*مردها فکر مي کنند که ما زن ها مستقل و خودکفا نيستيم.

*فکر مي کنند پرتوقع و زياده خواه هستيم .

*فکر مي کنند به تشويش و دل واپسي مبتلا هستيم.

*فکر مي کنند با اين توقع از آن ها که وقت و توجه خود را به ما بدهند، ما مي خواهيم آن ها را کنترل کنيم.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

زن ها به عشق به عنوان شغل شان مي نگرند

به همين دليل است که دوست داريم همواره روي آن کار کنيم زيرا چنانچه اوضاع در روابطمان خوب پيش نرود، احساس مي کنيم کارمان را خوب انجام نداده ايم.

بنابراين هنگامي که سعي مي کنيم با شما درباره ي «ما» صحبت کنيم، يا از شما مي خواهيم براي اين که با هم باشيم برنامه ريزي کنيد يا هنگامي که به نظر مي رسد زياده از حد به شما فکر مي کنيم، به اين دليل نيست که پرتوقع هستيم يا نگرانيم يا مي خواهيم شما را کنترل کنيم، بلکه به اين دليل است که مي خواهيم بهترين رابطه ي ممکن را خلق کنيم و ارزشمندترين سرمايه گذاري خود را بهبود و ارتقاء ببخشيم وکاري را انجام دهيم که قلبمان مي گويد شغل ماست: اين که عشق را مهمتر از هر چيز ديگري بدانيم.

زن ها دوست دارند مردها چه کار کنند:

دوست داريم از اين که توجه، انرژي و وقت خود را صرف رابطه مان با شما مي کنيم از ما تشکر کنيد، نه اين که از ما به دليل تمرکزمان بر روي رابطه با شما انتقاد کنيد.

دوست داريم از خودگذشتگي و فداکاري ما را خصوصيات و ويژگي هاي ارزشمند و زيبا بدانيد نه اين که فکر کنيد، مشکل عصبي و رواني داريم.

دوست داريم وقتي براي با شما بودن برنامه ريزي مي کنيم به خودتان يادآوري کنيد که شما را دوست داريم، نه اين که مي خواهيم شما و وقت شما را کنترل کنيم.

2-هنگامي که زن ها عشق را بر هر چيز مقدم مي دانند چه مي کنند:

*دوست دارند هميشه بر روي رابطه شان کار کنند.

*دوست دارند به طور مستمر و مداوم همه چيز را بهتر کنند، و نزديک تر و صميمي تر شوند.

*دوست داريم از مشکلات آگاه شويم و آن ها را برطرف کنيم.

*هنگامي که حدس مي زنيم مرد زندگي مان از ما خوشحال نيست، سعي مي کنيم از احساسات او باخبر شويم.

سوءبرداشت مردها:

*فکر مي کنيد که ما وسواسي هستيم، اشتغال ذهني فوق العاده دارم و نمي توانيم آرامش داشته باشيم و اوضاع را به حال خود رها کنيم.

*فکر مي کنيد بيش از حد احساساتي هستيم و بيش از حد از خود واکنش نشان مي دهيم.

*فکر مي کنيد از شما انتقاد مي کنيم و مي گوييم مرد زياد خوبي نيستيد.

*فکر مي کنيد سعي داريم شما را کنترل کنيم و به شما دستور دهيم که بايد کارها را چگونه انجام دهيد.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

زن ها مدافعان و نگهبانان سرسخت عشق هستند.ا

از آن جا که عشق مهمترين بخش از زندگي ما زن هاست، لذا احساس مسؤليت مي کنيم از آن نگهباني مي کنيم.به همين دليل همواره سرگرم ارزيابي آن هستيم تا مطمئن شويم مشکلي پيش نيامده است و چنانچه مسائل و موضوعات حل و فصل نشده اي وجود دارند در آن باره صحبت کنيم تا مبادا به طور ناگهاني آن ها به مشکلات لاينحلي تبديل شوند.ميزان انرژي و وقت که ما زن ها صرف رابطه مان مي کنيم، نشانگر ميزان تعهد ما به عشق، مرد زندگي مان و با ارزش ترين دارايي و سرمايه گذاري بر روي زندگي ما است.

ما زن ها مجهز به قوي ترين سيستم هاي رادار به منظور شناسايي و رديابي تنش هاي روحي و احساسي در ديگران و به ويژه مرد زندگي مان هستيم. گويي هميشه مشغول ديده باني هستيم تا مبادا چيزي تماميت رابطه مان را تهديد نکند، چه از بيرون و چه از درون.لذا هنگامي که مي پرسيم «اتفاقي افتاده است؟»يا پيشنهاد مي کنيم تا درباره ي مشکل صحبت کنيم به اين دليل نيست که مي خواهيم اوضاع را به هم بريزيم يا بعد از ظهر خوب شما را به جهنم تبديل کنيم يا اين که عصبي و مبتلا به پارانويا و بدبيني هستيم يا واکنش هايمان افراطي است. بلکه از آن روست که احساس مي کنيم مسئله اي بين ما پيش آمده است يا چيزي ذهن شما را به خود مشغول کرده است. در اين گونه مواقع دوست داريم مطمئن شويم که هيچ چيز از ديد ما پنهان نمانده است که بتوان به ما يا رابطه مان صدمه اي بزند، زيرا به شما و رابطه مان بسيار اهميت مي دهيم و نمي خواهيم شما را از دست بدهيم.

زن ها دوست دارند مردها چه کار کنند:

*دوست داريم از اين که به کيفيت رابطه مان اهميت مي دهيم و سعي مي کنيم پيش از آن که مشکلات و تنش ها جدي و مخرب بشوند، آن ها را شناسايي و حل مي کنيم از ما سپاسگزار باشيد.

*دوست داريم تلاش و تمايل ما براي کار بر روي رابطه را به معناي عشق ما به خود تعبير کنيد، نه علامتي دال بر وسواس و اشتغال ذهني ما و پرتوقع بودن و سيري ناپذير ما.

*دوست داريم گاهي اوقات نيز شما شروع کننده باشيد و نواحي مسئله دار رابطه را شناسايي کنيد و براي کار بر روي آن داوطلبانه از خود تمايل نشان دهيد، نه اين که هميشه منتظر ما باشيد تا مسائل و موضوعات را مطرح کنيم و لذا «مشکل ساز» و «دردسر درست کن»جلوه کنيم.

حال چگونه مي توانيد توصيه هاي فوق را عملاً در موقعيت هايي به کار ببنديد که ميان شما و همسرتان پيش مي آيد.

در زير جدولي از توصيه هايي براي مردها هست تا آموخته هاي خود از اين مقاله را به ياد بسپارند تا بتوانند با عشق و مهرباني بيشتر و انتقاد کمتر به همسر خود پاسخ دهند. به ياد داشته باشيد، درک عشق به عنوان اولويت او زن ها به معناي نگرش به رفتار آن ها برخاسته از ديد جديد ارائه شده در اين مقاله است نه تعبير از آن به عنوان ناامني و توقع نابجا و بيش از حد.

پاسخ مردها براساس درک و بينش جديد

رويداد:نامزدتان سعي دارد براي تعطيلات آخر هفته برنامه ريزي کند.

پاسخ هاي سنتي:

چرا نمي تواني کمي خودانگيخته باشي

پاسخ هاي جديد:

متشکرم که دوست داري با من باشي

پاسخ هاي سنتي:

چرا هميشه بايد از قبل براي همه چيز برنامه ريزي کني؟

پاسخ هاي جديد:

متشکرم که از قبل به فکر تعطيلات هستي. مطمئنم خوش خواهد گذشت.

حادثه:همسرتان ناراحت است، که چرا ديشب دير از کار برگشتيد و قبلاً به او تلفن نزديد تا ديرآمدنتان را خبر دهيد.

پاسخ هاي سنتي:

چرا سر هيچ و پوچ اين قدر خودت را ناراحت مي کني

پاسخ هاي جديد:

از اين که تلفن نزدم متأسفم.مي تونم بفهمم که چرا ناراحت شده بودي

پاسخ هاي سنتي

آروم باش تو هميشه خيلي خودتو نگران مي کني

پاسخ هاي جديد

از اينکه تا اين حد برايت مهم هستم متشکرم.واقعاً احساس خوبيه.

واقعه:نامزدتان از شما مي پرسد چه چيزي شما را ناراحت کرده است. زيرا سر شام همه اش ساکت بوده ايد.

پاسخ هاي سنتي:

آيا مجبورم هر وقت با تو هستم وراجي کنم و رمانتيک باشم؟ و گرنه ناراحت مي شوي؟ تو خيلي پرتوقع هستي

پاسخ هاي جديد:

حق با توست.خيلي ساکت هستم. روز پراضطرابي را گذرانده ام و احساس مي کنم احتياج دارم کمي ساکت باشم.

پاسخ هاي سنتي

چرا اين قدر مرا زير نظر مي گيري؟ نمي تونم هيچ کاري بکنم و تو مرا سؤال پيچ نکني؟

پاسخ هاي جديد

از اين که توجه داري متشکرم.فکرم مشغول کارم است. اصلاً از دست تو ناراحت نيستم.

رويداد:همسرتان پيشنهاد مي دهد اين مقاله را بخوانيد و از شما مي خواهد تا هر دو با هم آن را مطالعه کنيد و رابطه تان را بهبود ببخشيد.

پاسخ هاي سنتي:

دوباره شروع کردي؟ همه اش تقصير من است؟ دوست ندارم مرا نظم بدهي.

پاسخ هاي جديد:

از تو متشکرم که همواره به دنبال راه هاي جديد براي بهبود و ارتقاء رابطه مان هستي. مطمئنم چيزهاي زيادي از آن خواهم آموخت.

پاسخ هاي سنتي

من علاقه اي به اين طور مقالات رشد شخصي ندارم. فقط به درد زن ها مي خوره. اگه دوست داري بخونيش خودت اين کار رو بکن.

پاسخ هاي جديد

راستش مطالعه ي اين طور مقالات برايم ساده نيست. ولي اگه تو فکر مي کني حاوي اطلاعات مفيدي است حتماً آن را خواهم

خواند چون مي خواهم شوهر خوبي براي تو باشم.

آيا مي توانيد ببينيد که پاسخ هاي سنتي چگونه همگي از سوء تعبير اولويت زن ها برخاسته اند؟ اين نگرش که اين اولويت آنان ناشي از ناامني، وابستگي آنها و نيازشان به کنترل کردن مردهاست. پاسخ هاي جديد همگي از ديد و نگرش هاي جديدي برخاسته اند که بر اين رفتار زنانه مبتني بوده اند و همگي حاوي روش هايي براي اظهار تشکر و قدرداني مردها از محبت ها و توجهات زنانه است. مردان عزيز!لطفاً اين توصيه ها را امتحان کنيد. ممکن است در ابتدا عجيب و غريب به نظرتان برسند، اما مطمئن باشيد که از نتايج آن متعجب خواهيد شد.

از زن زندگي خود انتظار نداشته باشيد شما را مثل مردها دوست داشته باشد.

خطاب به مردها: مي دانم به رغم تلاش هاي من براي توضيح اين اولويت زن ها، حتماً پيش خودتان غر مي زنيد که: «چرا کيک عشق زن ها شباهت بيشتري به کيک عشق ما ندارد» يک برش کوچک مختص عشق و بقيه ي برش ها براي ديگر نواحي زندگي اين منطقي تر و عاقلانه تر است. چرا زن ها بايد اين قدر توجه و وقت خود را براي ما صرف کنند؟ چرا بايد براي حرف زدن با او جدول هايي را از بر کنم؟ چرا اين قدر همه چيز مشکل است؟

اين شکايت خاطره اي را که مربوط به چند سال گذشته است برايم زنده مي کند.در رابطه اي جدي با مردي بودم که او را خيلي دوست داشتم مشغول يکي از آن بحث هاي داغ درباره ي خودمان بوديم. از آن بحث هايي که وسط آن مردها دوست دارند فرار کنند.سعي داشتم به او توضيح دهم که چرا نياز دارم بيشتر مرا از خود مطلع کند، براي با هم بودنمان برنامه ريزي کند، و همين طور روزها بدون آن که اطلاعي بدهد.ناپديد نشود.او در سکوت به صحبت هايم گوش کرد و سپس با ناراحتي گفت:«چرا سرت به زندگي خودت نيست و اين قدر به من فکر مي کني؟»اي کاش مشغول کارها، پرونده ها و علايق خودت بودي و بعد اگراتفاق مي افتاد که زنگي به تو بزنم، مي گفتي:«اوه، سلام، چقدر خوشحال شدم زنگ زدي، چند دقيقه است که سرم خيلي شلوغ است.خب، حالت چطوره؟» اما هر وقت که به تو زنگ مي زنم، هيجان زده مي شوي و هر وقت هم که نمي زنم ناراحت مي شوي و قضيه را خيلي بزرگ مي کني .چرا نمي تواني مشغول کارهاي خودت باشي و چرا اين قدر به من فکر مي کني؟»

به شوخي به او گفتم:«به عبارت ديگر شما از من مي خواهيد که يک مرد باشم.اينطور نيست؟»

پاسخ داد:«نه، من چنين چيزي نگفتم. من فقط گفتم که اي کاش فکرت اين قدر روي عشق متمرکز نبود.»

به او گفتم: «همين که گفتم. تو مي خواهي من مثل مردها باشم.»

پاسخ داد:«چرا اين حرف را اين قدر تکرار مي کني. من نمي خواهم تو يک مرد باشي.من فقط مي خواهم اينقدر به من فکر نکني. مشغول زندگي خودت باشي و اگر من پيدام شد خوشحال بشي.همين»

با ناراحتي به او گفتم:«شنيدم چي گفتي. تو مي خواي من يه مرد باشم به اين دليل اين گفته را تکرار مي کنم که همه چيزهايي که گفتي ويژگي هاي مردهاست. مردها اين طور رفتار مي کنند که تو توصيف کردي.

اگرشما نيز آرزو داريد که اي کاش زن ها مثل مردها بودند چندين حق انتخاب داريد .

1-مي توانيد اولويت هاي جنسي خود را فراموش کنيد و زن ها را براي هميشه کنار بگذاريد.(اين مورد براي بيشتر مردها احتمالاً انتخاب مناسبي نخواهد بود!)

2-مي توانيد زني را پيدا کنيد که با بخش زنانه از وجود خود قطع ارتباط کرده باشد و انتظارهاي بسيار ناچيزي در رابطه با عشق از شما دارد. (اين انتخاب ممکن است مدتي جوابگو باشد، اما پس از مدتي شما را دچار سرخوردگي خواهد کرد)يا...

3-مي توانيد سعي کنيد طبيعت ما زن ها را آنگونه که هست درک و تحسين کنيد و از مقاومت در مقابل آن دست برداريد.

شخصاً انتخاب سوم را براي شما توصيه مي کنم. همانگونه که در ادامه ي مقاله نيز خواهيم ديد هرچه بيشتر عشق زن به خود را قدر بدانيد، بيشتر به نيازهاي خود خواهيد رسيد و بيشتر همسرتان خشنودي شما را جلب خواهد کرد.

بگذاريد داستان مردي را برايتان تعريف کنم که در نهايت زني را که اولويت اولش عشق بود کنار گذاشت و زني را برگزيد که عشق از اهميت چنداني برايش برخوردار نبود.او با اين کار احساسات واقعي خود را زير پا گذاشت، زيرا فکر مي کرد:بودن با چنين زني ساده تر و بي زحمت تر است. جاناتان سي تا چهل ساله بود و دو سال بود که با کريستين نامزد بود. کريستين زني باهوش، گرم، صميمي و با انرژي بود که جاناتان را تا حد پرستش دوست مي داشت.دوست داشت، تا پايان عمر با جاناتان زندگي کند.گرچه جاناتان نيز کريستين را دوست داشت اما از ناحيه ي عشق کريستين احساس ناراحتي مي کرد. کريستين از خودگذشته، روشنفکر، ثابت قدم بود که اولين اولويتش نيز عشق بود.اما اين براي جاناتان که خود را مردي مستقل و غير سنتي مي دانست کمي دست و پاگير شده بود.

به ياد دارم جاناتان اعتراف مي کرد که تا چه حد دلش براي آزادي و بي مسئوليتي گذشته تنگ شده و رؤياي رابطه اي را در سر مي پروراند که ساده تر و کم زحمت تر باشد.او شکايت مي کرد: «ديگه خيلي برام سخت شده است» به او گفتم:«جاناتان، فکر نمي کنم کريستين کار ديگري جز عشق ورزيدن به تو کرده باشد. او تمام قلبش را به تو هديه داده است.

مگر اين چه بدي دارد؟

پاسخ داد:«نمي دانم، گاهي اوقات آرزو مي کردم اي کاش کمتر مرا دوست داشت. در اين صورت ساده تر مي توانستم با او باشم»

چند ماه بعد، هنگامي که جاناتان به من زنگ زد و گفت که به رابطه اش با کريستين پايان داده است، ناراحت و غمگين شدم.

جاناتان به ازدواج با زن ديگري به نام اَبي فکر مي کرد. مي گفت ارتباط با او تا چه حد ساده تر است.در سکوت به توضيحات جاناتان درباره اَبي گوش دادم.«اَبي خيلي با کريستين تفاوت دارد. مثل او خيلي احساساتي و پرتوقع نيست. اجازه مي دهد آزاد باشم.»

پس از شنيدن صحبت هاي جاناتان درباره ي اَبي احساس بدي در ناحيه ي شکم خود احساس کردم.احساس کردم نوع زني را که او داشت توصيف مي کرد، مي شناسم.زني که آسيب ديده و قلب خود را به روي مردها بسته است و لذا توقع و انتظارچنداني نيز از آنها ندارد.هنگامي که اَبي را ملاقات کردم، بر نگراني هايم افزوده شد. او در واقع زني سرد و غير قابل دسترسي بود. رفتارش با جاناتان با سردي و خالي از هرگونه محبت و حرارتي بود، اگر چه جاناتان هيچ يک از اين چيزها را نمي ديد، او آن جا نشسته بود و با شور و حال تمام با او حرف مي زد، اما نمي توانست ببيند که گرچه ابي مؤدب و زيبا بود اما در واقع توجه زيادي به جاناتان نشان نمي داد.هنگامي که ابي به دستشويي رفت،جاناتان به من گفت که هرگز قبلاً در هيچ رابطه اي تا اين حد احساس راحتي و آزادي نکرده است.من پيش خودم فکر کردم:«چون در واقع هيچگونه ارتباط احساسي و عاطفي اي با او نداري»و ديگر هيچ چيز نگفتم.

چند ماه بعد، کارت دعوت جشن عروسي جاناتان و ابي را دريافت کردم.مي خواستم به او زنگ بزنم و عواقب دردناک تصميم نادرستش را به او گوشزد کنم، اما زبان خود را گاز گرفتم و از صميم قلب برايشان آرزوي خوشبختي کردم. نمي توانستم تصور کنم کريستين از شنيدن خبر عروسي جاناتان با زني ديگر تا چه حد دلشکسته و ناراحت خواهد شد.

ازدواج جاناتان به کجا رسيد؟ متأسفانه همان چيزي که فکر کرده بودم. در ابتدا، جاناتان از اين که در رابطه اي قرار گرفته بود که توقعات و خواسته هاي ناچيزي از او داشت، احساس خوشبختي مي کرد. اما به تدريج و با گذشت زمان از ناحيه ي اَبي احساس ناديده گرفته شدن و بي توجهي مي کرد.ابي اهميتي نمي داد، جاناتان چه کار مي کرد، کجا مي رفت، يا چه افکار و احساساتي داشت.هرگز تلاش خاصي نمي کرد تا با او صميمي باشد. به روابط جنسي نيز علاقه اي از خود نشان نمي داد و تنها علايق او، شغلش، دوستان خودش و تزيين منزلشان بود.در واقع جاناتان را عملاً تنها گذاشته بود.

به تدريج جاناتان متوجه شد که چقدر به محبت و توجه نياز دارد.مجدداً به ياد کريستين افتاده بود که چقدر او را دوست داشت. احساس مي کرد نياز دارد، دوباره کسي او را دوست داشته باشد. هنگامي که با اَبي درباره مشکلاتش صحبت مي کرد، ابي علاقه ي خاصي به کارکردن بر روي مشکلات شان نشان نمي داد و اظهار مي کرد اصولاً همه چيز همانطور که هست خوب و رضايت بخش است و اين که او مشکل خاصي نمي بيند. در نهايت جاناتان با اين حقيقت اجتناب ناپذير رو به رو شد که انتخاب او اشتباه بوده و همسر مناسبي را انتخاب نکرده است.

سال بعد، جاناتان به من زنگ زد و گفت که او و اَبي مي خواهند از هم طلاق بگيرند.افسرده و تنها بود. او مجدداً به کريستين زنگ زده بود، به اين اميد که مجدداً او را قبول کند اما از اين که شنيد کريستين با مرد ديگري نامزد شده است و به زودي در شرف ازدواج با اوست قلبش شکست.به من اعتراف کرد:«افتضاح بار آوردم» در حالي که صدايش از گريه مي لرزيد گفت: «او را از دست دادم»

«چرا فکر مي کردم با زني که نمي داند چگونه عشق بورزد، خوشبخت تر خواهم بود؟»

پاسخ چه بود؟ چرا جاناتان از عشق عميقي که کريستين به او مي ورزيد، دست شست و به رابطه ي خالي، سرد و بي شور و حالي با اَبي دل خوش کرد؟ زيرا به نظر ساده تر و بي زحمت تر مي آمد. زيرا مسئوليتي را بر دوش او نمي گذاشت.زيرا به اين توهم او که چنانچه آزاد باشد و مجبور نباشد توجه خاصي به نيازهاي زني بکند، خوشبخت تر خواهد بود، صحه گذاشته بود. البته جاناتان اشتباه مي کرد.او مرتکب اشتباه اسفباري شد که بسيار از مردها مي کنند.او زني را که عشق را بر هر چيز ديگر مقدم مي دانست، محترم نشمرد و قدر حضور او را در زندگي خود ندانست.

مردهاي عزيز: به ياد داشته باشيد زني که با قلبي باز، مهربان و سرشار از عشق به شما عشق مي ورزد. هديه گرانبهايي را به شما ارائه داده است. او سعي ندارد در مقابل چيزي از شما بستاند. بلکه تنها مي خواهد عشق، تعهد، پايبندي، از خودگذشتگي و شادي خود را به شما هديه کند.همه ي زن ها از چنين توانايي هايي برخوردار نيستند.چنانچه چنين نامزدي/همسري داريد، او را سخت بچسبيد و از بخت و اقبال خود ممنون باشيد که چنين زني پيدا کرده ايد.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

داشتن قلبي مهربان و آکنده از عشق يک نعمت است، نه يک مصيبت.عشق ورزيدن با تمام وجود و از خودگذشتگي يک هديه است نه يک اشتباه. عشق را در اولويت قرار دادن نمودي از هويت زنانه است، نه يک نقطه ضعف.

البته به ياد داشتن اين حقيقت در هنگامي که هميشه مجبور باشيم در مقابل مردها از اين خصوصيت و ويژگي خودمان دفاع کنيم و مورد سرزنش قرار بگيريم که حتماً مسئله يا مشکلي داريم که اين طور عشق مي ورزيم، ساده نيست.تا آن جا که به ياد دارم شخصاً همواره با اين مشکل در زندگي خود رو به رو بوده ام.چه بسا گاهي اوقات با خود درافتاده ام که شايد سرد بودن و قلبي بسته و خالي داشتن بهتر باشد. به يا دارم که حتي نزد زن فرزانه اي رفتم و از عمق احساسات و عشقي که تجربه مي کردم.شکايت کردم. او به من نگاه کرد و گفت: باربارا، تو سال ها تلاش کرده اي تا بياموزي چگونه با اين عمق عشق بورزي. آن را ارزان نفروش. اين موهبتي است که به تو ارزاني شده است و نتيجه تلاش هاي تو بوده است. اين دستاورد توست.»

کلام اين زن در من تأثير فراواني گذاشت. از سر غريزه مي دانستم که کلام او حقيقت دارد. توانايي من در عشق ورزيدن به راست موهبتي بود که به من ارزاني شده بود. سال ها بايد به خود يادآوري مي کردم که عشق به معناي يک اولويت براي من مشکلي يا عادتي ناسالم نبوده است تا مجبور

باشم از آن خلاصي يابم، بلکه تبلور طبيعت ذاتي و جوهره ي فطري من بوده است.

از صميم قلب باور دارم هنگامي که ما زن ها مي آموزيم توانايي خود را در عشق ورزيدن به عنوان موهبتي زيبا گرامي بداريم و قدر بدانيم مردان زندگي مان نيز مي آموزند تا به طرزي مشابهي با ما رفتار کنند.

چنانچه فکر مي کنيد اطلاعات ارائه شده در اين فصل درباره شما صدق نمي کند و احساس مي کنيد که چنانچه بايد و شايد عشق نمي ورزيد، ممکن است به دليل آن باشد که تجربيات دردناک و ناخوشايند زندگي موجب شده اند، شما درهاي قلب خود را بر روي ديگران ببنديد.شايد با خود سوگند ياد کرده ايد که ديگر هيچگاه عشق را باز هم اولويت اول زندگي خود قرار ندهيد، تا مجدداً آسيب نبينيد.

چنانچه در خانواده اي بزرگ شده ايد که به لحاظ احساسي و عاطفي سرد بودند، ممکن است در کودکي ناخودآگاه تصميم گرفته باشيد که درست نيست احساسات و قلب خود را بر روي ديگران باز کنيد و با کسي صميمي بشويد. کودکي دردناک ممکن است بر روي گرايش و تمايل شما مبني بر عشق ورزيدن تأثيرات منفي گذاشته باشد. عشق در شما وجود دارد، اما شما به آن اجازه نمي دهيد بيرون بيايد و جريان پيدا کند.

گاهي اوقات تجربيات و وقايع دوران بزرگسالي است که موجب رويگرداني ما از عشق مي شود.رابطه ي احساسي ناسالم و مخرب با يک مرد مي تواند آسيب روحي سنگيني بر زن وارد سازد و موجب شود که او دل و جان خود را بر روي ديگران ببندد.اغلب چنين زن هايي عملاً به طرزي خودآگاه نيز توجه و تمرکز خود را از روي عشق بر مي دارند و منحصراً آن را روي کار و شغل خود منعطف مي سازند تا از درد و رنج آسوده و برحذر باشند.بدين ترتيب کيک عشق آنان شباهت بيشتري به کيک عشق مردان پيدا خواهد کرد، بدين معنا که تمرکز خودآگاه بسيار اندکي را وقف روابط خواهند کرد. اين وارونه گي شکلي از مراقبت و محافظت از خود است.

گويي ناخودآگاه تصميم مي گيريم سردتر و بي احساس تر شويم، درست مانند همانهايي که به ما آسيب وارد آورده اند.

ممکن است بارها به لحاظ روحي لطمه خورده باشيد.شايد همچنان جريحه دار هستيد و سعي مي کنيد غل و زنجيرها را پاره کنيد تا بلکه بتوانيد مجدداً عشق بورزيد.اميدوارم آموخته هايتان از اين مقاله به شما کمک کنند، خود را التيام ببخشيد و با خوش بيني و اعتماد بيشتري به خودتان و به عشق بنگريد. اميدوارم به شما کمک کرده باشم تا خود را همانگونه که هستيد، بپذيريد و هديه ي قلب زيباي خود را گرامي بداريد. چنانچه مردي هستيد که در گذشته يا حال به زني مجروح و آسيب ديده عشق ورزيده ايد يا عشق مي ورزيد، بتوانيد با استفاده از آموخته هايتان از اين مقاله به او کمک کنيد تا او مجدداً به قلب و عشق خود اعتماد کند.هرچه بيشتر به اونشان بدهيد که عشق او براي شما چه هديه و موهبت گرانبهايي است، او نيز به خود به عنوان يک زن احترام بيشتري خواهد گذاشت.

منبع: رازهايي درباره زنان

بازدید : 86
يکشنبه 21 شهريور 1400 زمان : 1:55

چهار روش براي گفتن دوستت دارم

گفتن "دوستت دارم" معمولاً براي افراد بسياري دشوار بوده و نيازمند يک زمان مناسب است؛ اما حتماً لازم نيست که عبارت "دوستت دارم" را بر زبان بياوريد تا طرف مقابل متوجه احساسات دروني شما بشود. هر چند اين عبارت مي تواند گوياي احساسات بديهي باشد، اما مي توان از راههاي ديگر نيز عشق را اظهار نمود، که چه بسا ميتواند تاثيرگذار تر بوده و رابطه را بيش از پيش شاداب، سرزنده و سالم نگه دارد.

راههاي ساده اي وجود دارند که مي توانند بدون اينکه حرفي به زبان بياوريد، به همسرتان ثابت کنيد که دوستش داريد. و علاوه بر همه اين موارد: آيا شما در بوسيدن تبحر داريد يا خير؟

1- تاييد کرده، تشکر کنيد و قدردان باشيد

يکي از خصلت هاي طبيعي هر انساني اين است که به دنبال تاييد از طرف کساني است که دوستشان مي‌دارد.

به همين دليل کاملاً معقول مي باشد که تا جايي که مي توانيد تلاش کنيد تا مطمئن شويد که شريک زندگيتان مي داند که تا چه اندازه او را دوست مي داريد و برايش ارزش و احترام قائل هستيد. در ميان گذاشتن اين امر که چه احساسي نسبت به همسرتان داريد، اصلاً نيازي به صرف وقت آنچناني ندارد. اگر هم احساس مي کنيد که او در حال حاضر مي داند که شما چه احساسي نسبت به او داريد، بد نيست گاه و بي گاه يادآوري هاي کوچکي داشته باشيد تا او هم بيشتر ترغيب به عشق ورزي نسبت به شما شود.

همه ما دوست داريم تا به خاطر کارهايي که انجام مي دهيم، مورد تاييد و پذيرش سايرين قرار بگيريم. حال چه اين کار تامين مالي خانواده باشد، چه پرورش مناسب فرزندان باشد، نحوه انجام کارهاي فردي، نحوه نگاه ما به مسائل مختلف، و يا ساير موفقيت هايي که در زندگي بدست مي آوريم.

بنابراين اگر دائماً بخواهيد نقد کنيد و فقط جنبه هاي منفي شريک زندگي خود را ببينيد، گفتن "دوستت دارم" نمي تواند کاري را از پيش ببرد. در حقيقت با اين کار بدتر ارزش خود را زايل کرده و به راحتي او مي تواند متوجه شود که حرف هايتان از ته دل نخواهد بود.

متاسفانه بيشتر ما چنين کاري را انجام مي دهيم. در قدم اول ابتدا بايد آسيب هايي را که به طرف مقابل وارد آورده ايد را شناسايي کنيد و سعي کنيد تا انتقادهايتان آزار و اذيتي را به طرف مقابل وارد نسازد. بايد راه نبرد خود را به درستي انتخاب کنيد و با شيوه هاي مسالمت آميز از او انتقاد کنيد. به جاي اينکه تمام توجه خود را بر روي اشتباهات و عيوب طرف مقابل متمرکز نماييد، بايد سعي کنيد در مسائلي که او توانايي بيشتري دارد را تاييد، و تصويب کرده و از او قدرداني نماييد. به عنوان مثال زمانيکه همسرتان مثلاً با بيرون بردن زباله ها قصد دارد تا به نوعي، عشق و محبت خود را به شما نشان دهد و يا روغن ماشين شما را تعويض مي نمايد، يادتان نرود که از عباراتي به اين شرح استفاده کنيد.: "مرسي از اينکه.....را انجام داي" و يا "از تو سپاسگزاري مي کنم که....." و يا "من تو را تحسين مي کنم که........" سعي کنيد محدوده استفاده از اين کلمات و عبارات را افزايش دهيد.

2- کاري کنيد که احساس کند شماره يک است

سرسپردگي و تعهد اساس يک رابطه را تشکيل مي دهد به ويژه در روابط خانوادگي.

هر چند در يک زندگي مشترک زن و شوهر مسائل مربوط به روابط زناشويي خود را بايد در اولويت کارهاي خود قرار دهند، اما هيچ شکي وجود ندارد که هر يک از افراد کارهاي بسيار زياد ديگري نيز براي انجام دادن در دست دارند. شغل، فرزندان، دوستان، ساير افراد فاميل و قوم و خويش و ساير مسئوليت هاي اجتماعي معمولاً وقت بسيار زيادي را از شما گرفته و اجازه نمي دهند آنطور که بايد و شايد به مسائل زناشويي توجه کنيد. با انجام ساير کارها به راحتي توجه تان مي تواند از زندگي گرفته شده و زماني هم که بچه ها را به زندگي مشترک اضافه کنيم، ديگر صحنه دشوار تر از هر زمان خواهد شد. شرکاي زندگي، به ويژه مادرها زمانيکه بچه دار مي شوند، فکر مي کنند که تنها الزامي که در زندگي دارند چيزي نيست جز مراقبت و نگهداري از فرزندانشان. تحت اين شرايط طرف ديگر زندگي مشترک به کنار زده مي شود.

مي بايست به اين مطلب توجه داشته باشيد که همسرتان هم مانند ساير التزام هايي که در زندگي داريد، پر اهميت است و بايد مانند ساير مسائل به او توجه کنيد. و اين امر ميسر نخواهد شد مگر با صرف وقت و مهر و علاقه. تنها گفتن "دوستت دارم" کاري را از پيش نمي برد و کافي هم نيست. اين امر نيازمند عمل کردن از جانب شما مي باشد. بايد سعي کنيد که وقتي را براي همسر خود در نظر گرفته و در آن زمان توجه و تمرکز خود را به طور کامل در اختيار او قرار دهيد. به نيازهاي او بي توجهي نکنيد و به خاطر مسائل جزئي با ساير خواست هاي او مخالفت نکنيد. به خاطر اشتباهاتي که انجام مي دهد، او را اينگونه تنبيه نکنيد که وقتتان را با او صرف نکنيد. اگر تصميم بگيريد که هر شب با دوستانتان بيرون برويد، اين امر به هيچ وجه به او ثابت نمي کند که شما دوستش مي داريد و قصد داريد وقت بيشتري را با او صرف کنيد. اين بر عهده شماست که يک تعادل مناسب ميان کارهايتان برقرار کنيد.

3- کارهاي کوچک خيلي به چشم مي آيند

با ملاحظه بودن و ابتکار عمل به خرج دادن براي وارد کردن شادي به زندگي يکي ديگر از راهکارهاي ساده اي است که مي تواند "دوستت دارم" را به طرف مقابل اثبات کند.

مهرباني و توجه، به ويژه زمانيکه فردي بوده و نشئت گرفته از صميميت موجود ميان دو نفر باشد، نشان مي دهد که شما براي طرف مقابل ارزش قائل هستيد. سعي کنيد تا جايي که مي توانيد به خواست ها و نيازهاي همسرتان با روي باز برخورد کنيد و پيش از آنکه چيزي را از شما درخواست کند، نيازهايش رامرتفع سازيد.

با به ياد آوردن رويدادهاي مهم زندگي، سعي کنيد که هميشه يک قدم جلوتر باشيد. سعي کنيد نيازهاي او را پيش از آنکه آنها را ابراز کند، پيش بيني نموده و او را در کارهايش کمک وهمراهي نماييد.

به عنوان مثال اگر قرار بوده در محل کار در مورد مسئله ي مهمي سخنراني کند، دست پيش بگيريد و به او زنگ بزنيد تا ببيند نتيجه کارش چطور شده. کاري را که از شما درخواست نکرده برايش انجام دهيد. منتظر نباشيد تا از شما درخواست کند تا شانه هايش را پس از يک روز سخت کاري بماليد. پيش از اينکه فرصت مطرح کردن اين درخواست را پيدا کند، شما بايد آنرا انجام داده باشيد. ياد بگيريد که شنونده خوبي باشيد، حتي اگر در مورد چيزي صحبت مي کرد که براي شما اصلاً اهميتي نداشت. و سعي کنيد که نصيحت هاي غير معقول را براي خودتان نگه داريد.

4- همه چيز او باشيد

چه در دوران نامزدي به سر مي بريد، چه ازدواج کرده ايد، موقعيتتان خيلي مهم تر از عنواني است که بر روي شما گذاشته اند. شما بايد دوست، معشوقه و محرم اسرار او باشيد.

سعي کنيد که همه اين نقش ها را به طور 100% انجام دهيد. دوستي باشيد که شاد و صادق است. معشوقه اي باشيد که پراحساس و صميمي است و و محرم اسراري باشيد که قابل اعتماد است. بايد يک گوش شنوا براي او باشيد و فردي باشيد که هر موقع خواست، بتواند به شما تکيه کند.

در صورت داشتن همسر، اگر بتوانيد يک مادر متعهد باشيد، او متوجه مي شود که به اندازه کافي دوستش داريد که از بچه هايي که با هم آنها را به وجود آورده ايد مراقبت و نگهداري کنيد.

اگر بخواهيد همه چيز او باشيد، بايد تلاش کنيد و زمان و انرژي صرف نماييد؛ اما اين تلاش هاي شما بيش از گفتن هر گونه "دوستت دارمي" به او اثبات ميکند که دوستش مي داريد.

زمانيکه چنين شيوه هاي متفاوت گفتن دوستت دارم را در زندگي روزانه خود تمرين مي کنيد، مطمئن باشيد که پاسخ مثبتي را از سوي شريکتان دريافت خواهيد کرد و حتي چه بسا او واکنش هاي بهتري در مقابل شما انجام خواهد داد.

خوب بنابراين همين حالا دست به کار شويد و به شريک زندگيتان ثابت کنيد که چقدر او را دوست مي داريد

منبع: parsifa.com

بازدید : 93
جمعه 19 شهريور 1400 زمان : 3:21

چگونه قلب همسرم را از عشق سيراب کنم؟

نويسنده: باربارادي آنجليس

توصيه اي به آقايان !اينکه چگونه قلب همسرخود را از عشق سيراب سازند.

چگونه قلب نامزد/همسر خود را از عشق سيراب سازيد.

رژيمي ابداع کرده ام به نام «رژيم عشق»!و آن را بدين منظور طراحي کرده ام تا روش ساده اي باشد براي اينکه قلب نامزد/همسر خود را از عشق و محبت سيراب کنيد و بتوانيد بيرون از اتاق خواب نيز معشوقي مطلوب باشيد. اين روش ساده، عملي و لذت بخش مي تواند تفاوتهاي بزرگي را در ازدواج شما ايجاد کند.

هنگامي که دانش تغذيه را مطالعه مي کنيد درمي يابيد که غذاها شامل چند گروه اصلي هستند:سبزيجات، غلات، پروتئين ها و لبنيات. در ضمن حايز کمال اهميت است که هر روز حتماً يک عضو متعلق به هريک از اين گروه هاي اصلي را در برنامه ي غذايي خود داشته باشيد. خب، نيازهاي احساسي و عاطفي انسان نيز دقيقاً به همين صورت هستند.تغذيه ي قلب نامزد/همسرتان و سيراب ساختن او به اين معناست که حتماً هر روز مقاديري از هريک از نيازهاي پايه و اساسي او را تأمين کنيد. اين نيازهاي پايه شامل سه گروه اند: توجه، محبت و قدرداني.اين سه جزء اصلي و حياتي، فرمول اصلي اکسيرعشق را تشکيل مي دهند که در واقع سيراب کننده دل و جان نامزد/همسر شما يا به عبارتي غذاي روح اوست. بدين ترتيب بايد به معشوق خود توجه کنيد، به او محبت نشان دهيد و مراتب تشکر و قدرداني خود را از او اعلام کنيد.

سه عنصر سازنده ي اکسير عشق

01 توجه

02 محبت

03 تشکر و قدرداني

چنانچه از شما بپرسند که به چند وعده غذا در روز نياز داريد احتمالاً پاسخ خواهيد داد:سه وعده اصلي به انضمام چندين ميان وعده ي کوچک و سبک. در اينجا از شما مي خواهم که براي غذا دادن به روح زن زندگي خود، همين تعداد وعده ها و ميان وعده ها را با رعايت فرمول هاي ارائه شده در زير تکرار کنيد:

وعده هاي اصلي: نامزد/همسر شما به سه وعده ي اصلي از اکسير عشق در طول روز نيازمند است. اما اکسير عشق چيست؟ اکسير عشق تشکيل شده است از سه مورد ليست غذايي صفحه ي پيش بايد روزي سه بار، هر بار به ميزان سه دقيقه يک، دو يا سه عنصر سازنده ي اکسير عشق را به نامزد/همسر خود بخورانيد!توجه، محبت، قدرداني. من اين فرمول را به 3×3 مي نامم. بدين معنا که روزي سه بار هر بار به مدت سه دقيقه. مي توانيد آن را سه دقيقه ي صميميت و نزديکي نيز بناميد.زمان وعده ها را نيز مي توانيد صبح پيش از آنکه از بستر خارج شويد، ظهر، و سرانجام شب پس از آنکه بچه ها به خواب رفتند، در نظر بگيريد: سه دقيقه صبح هنگامي که با هم بيدار مي شويد، سه دقيقه ظهر تلفني هنگامي که در محل کار خود هستيد و سه دقيقه شب پيش از خواب.اينها وعده هاي اصلي هستند. درست مانند صبحانه، ناهار و شام.

ميان وعده ها: حتي با اينکه سه وعده در روز غذا مي خوريد، اما با اين حال، گهگاهي نيز نياز داريد تنقلات يا خوراکي هاي سبک ديگري را نيز مصرف کنيد. اينطور نيست؟ به هر طرز مشابهي نظير همين فرمول را بايد در رژيم عشق نيز رعايت کنيد. بدين معنا که علاوه بر فرمول 3×3 بايد چند ميان وعده ي کوچک و سبک را نيز به دل و جان همسر خود بخورانيد.

اما ميان وعده چيست؟

*بوسه اي کوچک از گونه هاي همسرتان هنگامي که از کنار او عبور مي کنيد.

*يک تلفن کوتاه که فقط بگوييد:«دوستت دارم»

*تعريف، تمجيد يا تحسيني کوچک.براي نمونه: «خيلي خوشگل شدي.»امروز چقدر زيبا به نظر مي رسي»

*نگاه يا لبخندي محبت آميز که حاوي تمام عشق تان باشد.

*يک پيغام يا يادداشت کوتاه و مختصر که بر روي تلفن همراه يا کيف پول او مي گذاريد.

حال که اصول کلي و اصلي رژيم عشق را آموختيد، وقت آن رسيده است تا در باره ي سه عنصر سازنده ي اکسيرعشق، توجه، محبت و قدرداني، اندکي صحبت کنيم.

01 توجه

يکي از رايج ترين اشتباهاتي که در تشنه نگه داشتن نامزد/همسرمان مرتکب مي شويم آن است که به او توجه کافي نشان نمي دهيم.توجه کردن به نامزد/همسرتان يکي از مؤثرترين روش هاي سيراب سازي قلب زن زندگي شما و توليد احساس محبوبيت در اوست و همانگونه که ديديد نيز اولين عنصر اصلي سازنده ي اکسير عشق است.

توجه کردن به معناي 100 درصد حضور داشتن شماست در لحظه ي اکنون، آن هم در کنارنامزد/همسرتان. ممکن است بگوييد:«خب، من که هميشه اين کار را مي کنم.ما اوقات زيادي را با هم مي گذرانيم، اما حقيقت آن است که با هم بودن و در کنار همسرتان بودن لزوماً به اين معنا نيست که توجه خود را تمام و کمال به او داده ايد. ممکن است سرگرم صحبت با او باشيد اما در عين حال با گربه تان بازي کنيد. ممکن است کنار او نشسته باشيد اما مشغول تماشاي برنامه ي مورد علاقه تان از تلويزيون باشيد. اين ها توجه کردن نيستند.مطمئناً نامزد/همسرتان نيز آن را احساس خواهد کرد. شايد بتوان اين قبيل توجهات را يک ميان وعده در نظر گرفت اما مطمئناً وعده ي اصلي نخواهد بود.

توجه کردن به نامزد/همسرتان به اين معناست که تمام کمال و با تمامي وجود خود در کنارش و با او باشيد، مشغول هيچ کار ديگري نباشيد.تلويزيون تماشا نکنيد، مشغول باز کردن صندوق پستي کامپيوتري خود نباشيد. مشغول ور رفتن با کامپيوتر خود نباشيد، و تمامي توجه خودتان را فقط صرف او کنيد.چگونه؟ به چشمان او نگاه کنيد. حالش را از او بپرسيد. شنونده ي خوبي باشيد و او را به خود نزديک کنيد. اين توجهات قلب او را چنان سيراب خواهند کرد که تصور آن را هم نمي توانيد بکنيد. توجه شما آن هم به اين طريق به نامزد/همسرتان، به اومي گويد که براي شما مهم است و شما براي او ارزش قائل ايد. گويي براي مدت سه دقيقه آن هم سه بار در روز. او تنها چيزي است که در کل اين دنيا برايتان مهم است. هرگاه دربست و تمام و کمال توجه مي کنيد، لحظات گرانقدر و ارزشمند صميميت مي توانند ايجاد شوند. اينگونه توجه کردن از بهترين اشکال «پيش نوازش» محسوب مي شود.

02 محبت

در مطالعات و تحقيقاتي که ظرف پنج سال گذشته از هزاران هزار زن به عمل آمده است از آنها پرسيده شده که آيا دوست دارند تماس جنسي و «دخول» را با شوهرشان تجربه کنند يا اينکه صرفاً فقط او را در آغوش بگيرند.حدود 80 درصد از زنان پاسخ داده بودند که دوست دارند فقط ناز و نوازش شده و درآغوش گرفته شوند بدون اينکه دخول جنسي اي در کار باشد. اين در حالي است که مردها همگي از اين آمار و ارقام متعجب و حيران مانده بودند.اما اين نتايج براي زن ها چندان هم تعجب آور نبود. به طوري که همگي آن را خوب درک مي کردند.به زبان ساده: اغلب زن ها، بيشتر تشنه ي محبت جسماني، اما غير جنسي از جانب شوهرشان هستند.

محبت دومين عنصر اصلي سازنده ي اکسير عشق است. محبت يعني که روزي سه بار، هر بار به مدت سه دقيقه به لحاظ جسماني با همسر خود ارتباط برقرار کنيد.دستش را بگيريد، او را به خود نزديک کنيد، او را ببوسيد، موهايش را نوازش کنيد، و از نظر جسماني و فيزيکي با او صميمي بشويد. هرگاه به همسرتان محبت جسماني مي کنيد، انرژي هاي خود را در بعدي فيزيکي و جمساني به يکديگر مرتبط کرده جريان واحدي را بين قلب هاي خود برقرار مي سازيد.تحقيقات انجام شده در پرورشگاه ها و يافته هاي آنان در رابطه با قدرت التيام بخش محبت و نوازش جسماني را به ياد داريد؟ هرگاه به همسر خود محبت جسماني مي کنيد قلب او را عميقاً سيراب مي سازيد.

چرا برخي از مردها با محبت کردن مشکل دارند؟ اين قبيل مردها که به سختي مي توانند به لحاظ جسماني و فيزيکي به همسرشان محبت نشان دهند چيزي در خود دارند که من آن را سندرم «يا هيچ يا همه چيز» مي نامم.اين باوري است که مي گويد:«چنانچه امکان آن را نداشته باشم که تمام و کمال انجامش دهم پس اصلاً انجامش نمي دهم!» و در ضمن برخواسته از اين باور غلط و سوءتفاهم است که تمامي احساسات جنسي بايد به «ارگاسم يا همان اوج لذت جنسي يا به عبارتي به انزال ختم شوند. ذهنيت بسياري از مردها اين است که چنانچه به لحاظ جنسي تحريک شوند، بايد فوراً دست به کار شده ارتباط جنسي «دخول» برقرار کنند. لذا چنانچه امکان کافي براي به اتمام بردن آن را نداشته باشند اجازه نمي دهند حتي تحريک شوند.زيرا احساس مي کنند اين کار تلف کردن يا به هدر دادن انرژي شان است.

براي نمونه،زن و شوهري در کنار هم خوابيده اند. صبح که زن بيدار مي شود نزديک مي آيد تا شوهرش را در آغوش بگيرد. مرد احساس مي کند که مي خواهد تحريک شود ناگهان به ياد مي آورد که تا پنج دقيقه ي ديگر بايد براي رفتن به سر کار حاضر شود و گرنه ديرش خواهد شد. از اين رو همسرش را پس مي زند و مي گويد: «الآن نه عزيزم. بايد بلند شوم.» زن احساس طردشدگي و عدم محبوبيت مي کند و مي رنجد و نمي تواند بفهمد که چرا شوهرش تا اين حد نسبت به او سرد و بي محبت است. اما مرد احساس نمي کند که مرتکب اشتباهي شده باشد.بعداً همان شب که مرد حال و حوصله و نيز وقت ارتباط جنسي را دارد، زن سرد، بي علاقه و بي تفاوت است و اين بار اين مرد است که نمي تواند بفهمد چرا.

آنچه در اينجا اتفاق مي افتد سندرم «يا هيچ يا همه چيز» است. مرد احساس مي کند وقت آن را ندارد که همه چيز را خوب اجرا کند و سنگ

تمام بگذارد.از اين رو هيچ کاري نمي کند و حتي از يک بوسه يا نزديک شدن ساده نيز سر باز مي زند. چرا که احساس مي کند منجر به همه چيز [دخول] نخواهد شد. اما مردان عزيز، توجه داشته باشيد که محبت جسماني هميشه نبايد به مقصد خاصي بيانجامد. بلکه به خودي خود تجربه اي است از صميميت. به علاوه اين وعده و ميان وعده هاي عشق تأثيرات مثبت و بسزايي بر روي زندگي جنسي شما نيز خواهد گذاشت. چنانچه به ياد داشته باشيد، همان گونه که در مبحث مربوط به حساب جنسي و عاطفي نيز گفتيم هر بار که به لحاظ جسماني نسبت به همسرتان از خود محبتي نشان مي دهيد در واقع مقاديري را به حساب مشترک خود با همسرتان واريز کرده ايد. اين کار چه تأثيري بر روابط جنسي شما خواهد گذاشت؟ همانگونه که بعداً نيز خواهيم ديد هرچه موجودي حساب عشق و صميميت زني بالاتر باشد، بيشتر به لحاظ جنسي تحريک مي شود و تمايل بيشتري به همبسترشدن با شما خواهد داشت.

03 تشکر و قدرداني

«مي دانم دوستم دارد اما هيچوقت از من تشکر و قدرداني نمي کند.» اين گله و شکايتي است که زن ها هميشه از نامزد/شوهرشان دارند و علت آن نيز اين است که بيشتر زن ها تشنه ي تشکر و قدرداني از مرد زندگي شان هستند. هنگامي که مردها اين شکايت زن ها را مي شنوند گيج مي شوند:«چگونه مي تواند بگويد که من از او قدرداني نمي کنم؟ من سخت

مشغول کار هستم تا زندگي او و بچه ها را تأمين کنم؛ نسبت به او وفادارم. براي او زيرزمين خانه را مجدداً بازسازي و تعمير کردم.من همه کار مي کنم تا قدرداني خود را نسبت به او نشان دهم.»

مردان عزيز:آنچه شما از آن صحبت مي کنيد تشکر و قدرداني از زن ها به وسيله ي کارهايي است که انجام مي دهيد. اما آنچه قلب زن ها به راستي به آن نياز دارد، شنيدن تشکر و قدرداني شما در قالب الفاظ و عبارات است.

بيشتر زن ها به مراتب حراف تر و خوش صحبت تر از مردها هستند. بيشتر اوقات چيزها براي ما زن ها خيلي واقعي نيستند مگر اينکه به زبان آورده شوند.دانستن اينکه شما از ما قدرداني مي کنيد، هميشه کافي نيست.ما نياز داريم آن را از زبان شما بشنويم.ما به کلمات و گفتار شما احتياج داريم. ابراز کلمات عاشقانه و نيز تعريف و تحسين کلامي و گفتاري شما همانند جواهرات براي ما ارزشمند و گرانقدر هستند.ما آنها را جمع مي کنيم و گرامي مي داريم. آنها موجب مي شوند احساس ارزشمند بودن و غني بودن کنيم.آنها به ما احساس خوشبختي و رضايت مي دهند.

چگونه بايد تشکر و قدرداني خود را ابراز کنيم؟

*به ما بگوييد از چه چيز ما خوش تان مي آيد.

*به ما بگوييد کداميک از کارهايي را که براي شما و خانواده مان انجام مي دهيم دوست داريد و براي آن از ما متشکر هستيد.

*براي ما بگوييد که چه چيزي از ما را تحسين مي کنيد و به آن افتخار مي کنيد.

*به ما بگوييد براي نقشي که در زندگي شما ايفا مي کنيم از ما قدرداني مي کنيد.

*به ما بگوييد که به واسطه چه چيز ما احساس غرور مي کنيد.

بيشتر مردها احساس مي کنند که از نامزدشان تشکر و قدرداني لازم را به عمل آورده اند (حتي تشکر و قدرداني کلامي)اما آنچه متوجه آن نيستند اين است که ممکن است از چيزهايي که به راستي براي نامزد/همسرشان مهم است قدرداني نکرده باشند.در مصاحبه ها و تحقيقاتي که پيش از نگارش اين مقاله انجام دادم تمامي زن ها به ويژه نياز داشتند که مرد زندگي شان براي نگهداري و بزرگ کردن بچه ها و انجام دادن کارهاي خانه از آنها تشکر و قدرداني کنند. بسياري از زن ها گفته بودند که نياز دارند شوهرشان صرفاً براي آنکه مادرهاي بسيار خوبي هستند يا از خانه به خوبي مراقبت و نگهداري مي کنند يا پيراهن هاي شوهرشان را هميشه شسته شده و اتو شده نگه مي دارند يا غذاهاي مورد علاقه ي او را تهيه مي کنند از آنها متشکر و ممنون باشند.مادران شاغل به ويژه نياز داشتند که شوهرانشان از آنها براي مراقبت از بچه ها و انجام کارهاي خانه و درعين حال داشتن يک شغل نيمه وقت يا تمام وقت تشکر و قدرداني کنند.به ياد دارم زني يکبار براي من نوشت:«نياز دارم شوهرم به من بگويد که مادري خوب و زني فوق العاده هستم . دوست دارم به اين دليل که پس از روزي نه يا ده ساعت کار باز هم در خانه آشپزي مي کنم و غذاي مورد علاقه ي او را براي شام درست مي کنم از من قدرداني کند. دوست دارم به اين دليل که در کنار اين همه مشغله به امور جزئي خانه مثل کوتاه کردن چمن ها، بردن ماشين به مکانيکي و دخترمان به دکتر نيز توجه و رسيدگي مي کنم از من تشکر کند.»

به تجربه دريافته ام که واقعيت اين نيست که مردها براي انجام اين کارها از نامزد/همسرشان متشکر و ممنون نيستند.بلکه داستان از اين قرار است که زن ها چنان در انجام امور متفرقه و جانبي بويژه انجام چند کار به طور همزمان مهارت دارند که اين کارها برايشان بسيار ساده و به طور خودکار صورت مي گيرد. لذا مردها نيز اين حالت ما را مشاهده مي کنند و آن را بسيار ساده و بديهي مي پندارند و تصور مي کنند که اصلاً براي انجام اين همه کار تلاشي صرف نکرده يا متحمل زحمتي نيز نشده ايم.مردان عزيز: ممکن است که ظاهراً ساده به نظر برسد اما در واقع چنين نيست.نمي توانيد تصور کنيد شنيدن عبارات يا جملاتي نظير:عزيزم، براي شما متشکرم» يا: «امروز صبح براي شرکت در مراسم مذهبي چه لباس هاي زيبايي بر تن بچه ها پوشاندي»واقعاً از تو متشکرم. چقدر ما را خوشحال کرده قلب مان را از عشق و محبت سيراب مي کند.

تنقلات پيش از خواب: تشکر و قدرداني

وعده هاي اصلي و ميان وعده هاي رژيم عشق را به ياد داريد؟ حال وعده ي آخري را نيز پيش از خواب به آن اضافه مي کنيم و آن را:«تنقلات پيش از خواب»مي ناميم:روشي ساده و در عين حال بسيار نيرومند که قلب همسرتان را با تشکر و قدرداني تغذيه کنيد.نحوه ي انجام آن نيز بدين صورت است که تشکر و قدرداني خود را از کاري که همسرتان در همان روز انجام داده است پيش از خواب هنگامي که به بستر مي رويد به او اعلام مي کنيد:

«متشکرم که بچه ها را نگه داشتي تا من بتوانم به سالن ورزش بروم.»

«متشکرم که شام مورد علاقه ي من را درست کردي.»

«متشکرم که شانه هايم را امشب پس از کار ماساژ دادي واقعاً بهش احتياج داشتم.»

«متشکرم که امروز صبح خيلي با من صبور بودي. از اينکه من خيلي غرغر کردم معذرت مي خوام.»

بسيار عالي و فوق العاده است چنانچه چنين تنقلاتي را پيش از خواب نثار هم کنيد. از اين که چه تعداد چيزهايي وجود دارند که مي توانيد براي آنها از همسرتان متشکر و ممنون باشيد.تعجب خواهيد کرد؛ تنها چنانجه توجه کافي مبذول داريد. به علاوه چنانچه اين آخرين وعده به ميان وعده ي فيزيکي و جسماني ديگري نيز انجاميد، تعجب نکنيد.چرا که عشق و محبت بهترين پيش نوازشي است که وجود دارد... .

سيراب سازي قلب فرزندانتان با اکسير عشق

درست به همان ميزان که نامزد/همسرتان به توجه، محبت و قدرداني نياز دارد فرزندانتان نيز به اين سه عنصراکسير عشق براي سيراب سازي دل و جان شان نياز دارند.اکسير عشق فرمولي است بسيار ساده براي سيراب سازي قلب کودکانتان از عشقي که بدان نياز دارند. سعي کنيد حتماً هر روز چند دقيقه از هر سه عنصر توجه، محبت و قدرداني به فرزندان خود بدهيد. بدين معنا که چند دقيقه تمام و کمال منحصراً فقط به آنان توجه کنيد به طوري که واقعاً حضور شما را احساس کنند.آنان را در آغوش بگيريد و ببوسيد (آن هم نه فقط صبح يا شب که به آنها صبح به خير يا شب به خير مي گوييد) بلکه اين کارها را در بين روز نيز بارها تکرار کنيد و تشکر و قدرداني خود را از آنها نيز اعلام داريد. به اين معنا که بگوييد به آنها افتخار مي کنيد، بگوييد از چه چيز آنها خوشتان مي آيد و هر بار که شما را خوشحال مي کنند از آنها تشکر کنيد.

يکي از روش هايي که به ويژه مؤثر واقع مي شود اين است که درست پيش از خواب اين کارها را با آنها بکنيد.درست همانگونه که توصيه کردم اين کار را با همسرتان بکنيد:«از اينکه امروز اتاقت را مرتب کردي متشکرم.«از اينکه در شستن ظرفها به مامان کمک کردي از تو متشکرم» با اين روش فرزندان با قلب و دلي آکنده از شادي، عشق و احساس محبوبيت به خواب خواهند رفت.

آنچه عشق را پژمرده مي سازد و آنچه در مقابل آن را بالنده و شکوفا مي کند

هيچ يک از اعمال شما خنثي نيستند.يک يک تمامي رفتارها و حرکات شما يا نامزد/همسرتان را سيراب مي سازد و يا آن را محروم نگاه مي دارد.تمامي افعال شما يا ميان شما صميميت ايجاد مي کند يا آن را پژمرده مي سازد. يا شمارا به يکديگر نزديک تر مي کند يا از هم دور مي سازد. اما بارها اين مهم را فراموش مي کنيم که آنچه مي گوييم يا نمي گوييم، مي کنيم يا نمي کنيم تأثيرات عميق و بسزايي را بر فردي که دوستش داريم به جا مي گذارد.

در سمينارهايم معمولاً از حضار کمک مي گيرم تا به همراه يکديگر بر روي تخته سياه فهرستي از مواردي را که عشق را شکوفا و بالنده مي کند و نيز مواردي که آن را پژمرده و محروم مي سازند، تهيه کنيم.اين راه مؤثري است، براي درک تأثيراتي که گفته ها يا کرده هاي ما بر روي روابط مان مي گذارند.در زير نمونه اي از اين ليست نوشته شده است:

آنچه موجب پژمردگي و مردن عشق مي گردد:

نگه داشن و بيرون نريختن احساسات

انتقاد و نکوهش

گرم گرفتن و زياد از حد تحويل گرفتن و چشم چراني با ديگران

بديهي پنداشتن نامزد/همسرتان

تنهايي طلبي ـ تک روي

جمع شدن انزجار و عصبانيت

پس کشيدن، دور گرفتن

زياد کارکردن

سرزنش کردن و ديگران را مسئول دانستن

آنچه موجب شکوفاي و بالندگي عشق مي گردد:

ابراز و بيان افکار و احساسات

تعريف، تحسين و تمجيد

پاي بندي و وفاداري به همسر

تشکر و قدرداني

مهرطلبي، با هم يک تيم بودن

حل و فصل کردن مسائل و مشکلات

نزديکي، صميميت

با هم بودن

پذيرفتن مسئوليت اعمال و رفتار

طبيعتاً موارد زياد ديگري نيز وجود دارند که مي توان به فهرست فوق افزود. بسيار مفيد است اين فهرست را به همراه نامزد/همسرتان مطالعه کنيد. سپس درباره ي موارد ذکر شده در آن با يکديگر مذاکره کنيد و ببينيد که با کداميک موافق يا مخالفيد.در واقع، توصيه ي من اين است که شما فهرست جداگانه و شخصي خودتان را حال به تنهايي و يا ترجيحاً به کمک نامزد/همسرتان ترتيب دهيد و ببينيد که چه مواردي موجب شکوفايي عشق و روابط شما شده و چه مواردي آن را سرد و خاموش مي کنند.افزودن اين موارد به فهرست نوشته شده، پياده کردن آنها را به مراتب ساده تر خواهد کرد. زوجي را مي شناسم که فهرست خود را بر روي يخچال آشپزخانه شان زده بودند يعني درست جايي که بتوانند هر روز آن را ببينند. بعدها براي من نوشتند که روابط شان به طرز فوق العاده اي دگرگون شده و بهبود يافته بود تنها به اين دليل که نسبت به مواردي که موجب شکوفايي يا پژمرده شدن روابط و ازدواج شان مي شده آگاهي يافته و خودآگاه تر شده بودند.من فرمول اکسير عشق را به اين دليل ابداع کردم که مردها اغلب به من مي گفتند:«مي خواهم شوهر بهتري باشم اما نمي دانم چه کار کنم.» يا «مي دانم نامزدم به توجه بيشتري از جانب من احتياج دارد، اما درست نمي دانم چگونه اين خواسته اش را به او بدهم.» اکسير عشق پاسخ به اين پرسش هار ا بسيار ساده کرده است: يکي را انتخاب کنيد: توجه، محبت يا قدرداني، و مطمئن باشيد که حتماً درست عمل کرده ايد.(به عبارت ديگرمحال است اشتباه کنيد!)با وجود اين اگر مي خواهيد خيلي مطمئن شويد هر سه را با هم ترکيب کنيد تا اکسير

عشق 3×3 را به همسر خود خورانده باشيد!

سيراب ساختن قلب نامزد/همسرتان با اکسيرعشق مانند آن است که ازدواج خود را بيمه کرده باشيد.آيا مي دانيد در تحقيقاتي که به عمل آمده است چنين اثبات شده که علت اکثريت روابط نامشروع خارج از ازدواج نه به دليل گرسنگي جنسي، بلکه به دليل محروميت از توجه، محبت و قدرداني است؟ در تحقيقات انجام شده از زن هايي که به شوهر خود خيانت کرده بودند در ارتباط با دلايل روابط نامشروع شان سؤال شده بود و در کمال تعجب تنها عده ي بسيار معدودي از آنها گرسنگي يا نياز جنسي را به عنوان دليل اين نوع روابط ذکر کرده بودند. هرگز زني پاسخ نداده بود که:«زيرا مردي را با اندام و هيکلي زيبا ديدم.» يا:«به اين دليل، با مربي يوگاي خود همبستر شدم که بدني ورزيده و در عين حال نرم و انعطاف پذير داشت.»

بيشتر اين زن ها دليل خيانت خود را کمبود و محروميت از توجه، محبت و قدرداني ذکر کرده بودند.به همين دليل در جاي ديگري به جست و جوي آن رفته بودند.

اين گفته ادعايي سطحي يا بي پايه و اساس نيست، بلکه حقيقتي محض است که چنانچه نامزد/همسر خود را به دفعات کافي با وعده ها و ميان وعده ها سير کنيد، ديگر از گرسنگي به اين سو وآن سو سرک نخواهد کشيد تا خود را سير کند.

چنانچه با کسي رابطه داريد اميدوارم رژيم عشق را از همين امروز به کار ببنديد.خود را متعهد سازيد که تنها به مدت يک هفته سه بار در روز هر بار به مدت سه دقيقه اکسير عشق (توجه، محبت و قدرداني)را در سه وعده ي اصلي و نيز ميان وعده هاي نامزد/همسر خود بگنجانيد و نتايج حيرت انگيز آن را مشاهده کنيد. نامزد/همسرتان از عشق خواهد درخشيد و شما نيز عشق بيشتري به او در خود احساس خواهيد کرد.

منبع:رازهايي درباره زنان

بازدید : 63
شنبه 6 شهريور 1400 زمان : 23:37

رازهايي از سبک هاي ارتباطي زن ها قسمت اول

نويسنده: باربارادي آنجليس

5راز ارتباطي با زن ها :

راز (1):زن ها عاشق حرف زدن و صحبت کردن هستند، زيرا حرف زدن توليد کننده ي ارتباط است.

راز (2):زن ها با صداي بلند فکر مي کنند و با صداي بلند نيز احساس مي کنند!

راز (3):زن ها همواره با ذکر جزئيات همه چيز را بيان مي کنند.

راز (4):زن ها از صحبت کردن و حرف زدن به عنوان روشي براي تخليه ي تنش هاي خود استفاده مي کنند.

راز (5):زن ها هميشه ناراحتي و نگراني خود را کمتر از آنچه به راستي هست نشان مي دهند.

راز ارتباطي (1):

«زن ها عاشق حرف زدن و صحبت کردن هستند زيرا حرف زدن توليد کننده ي ارتباط است»

زني پس از صرف شام به همراه شوهرش بر روي کاناپه مي نشيند. شوهرش کنترل تلويزيون را بلند مي کند و آماده است تا تلويزيون را روشن کند. زن به شوهرش رو مي کند و مي گويد: «عزيزم، بيا اول يه خورده صحبت کنيم.»

مرد در حالي که سريعاً حالت تدافعي به خود مي گيرد مي گويد: «چرا؟ مگه مشکلي پيش اومده؟»

آيا تبادل فوق براي تان آشنا نيست؟ چنانچه تا به حال با کسي رابطه داشته ايد، مطمئنم که تبادل فوق براي تان آشناست.نظير همين صحنه هر روزه شايد ميليون ها بار در خانه هاي سراسر دنيا ميان زن ها و مردها اتفاق مي افتد. بدين ترتيب که زن ها سعي مي کنند با شوهرانشان صحبت کنند و مردها نيز سعي مي کنند به هر قيمت که شده از آن سرباز بزنند.براي بسياري از مردها کلمات «بيا حرف بزنيم» کلمات وحشتناکي هستند.به محض اين که اين سه کلمه را مي شنوند، آه مي کشند، غرغر مي کنند، دندان هايشان را به هم فشار مي دهند و خود را مهياي نبرد مي کنند.حال چه با «مگه مشکلي پيش اومده» پاسخ گويند و چه با «مگه مجبوريم؟» يا:«اُه، خداي من، اين دفعه چي شده؟» يا:«بذار يه دقيقه آسايش داشته باشم. تمام روز سخت کار کرده ام.» پيامي که به زن ها مخابره مي شود در هرحال يک چيز است: «نمي خواهم با تو صحبت کنم.»

گذشته از اين که چقدر مردها را خوب درک مي کنيم يا اينکه چند بار اين اتفاق برايمان مي افتد، اما با وجود اين مي رنجيم و از اين گونه پاسخ سر درگم و سرخورده مي شويم.چرا؟ زيرا ما زن ها عاشق صحبت کردن هستيم بخصوص با شوهرمان.به علاوه صحبت کردن موجب توليد ارتباط، نزديکي و صميميت مي شود.آيا بايد دلايل ديگري نيز داشته باشيم؟ آيا صرف ميل و نياز به احساس نزديکي و صميميت با مردي که دوستش داريم کافي نيست که بخواهيم با او صحبت کنيم . به همين دليل است که وقتي مي گوييم «بيا صحبت کنيم» و در جواب مي شنويم که: «چرا؟ مگه چي شده؟» يا: «اَه، دوباره شروع شد.» گيج و سردرگم مي شويم.گويي تنها هنگامي مي شود صحبت کرد که مشکل بزرگي وجود داشته باشد.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

زن ها نياز به دليل خاص به خصوصي براي صحبت کردن با مرد زندگي شان ندارند.

لازم نيست هدف يا مقصود خاصي را از اين خواسته شان دنبال کنند.ما فقط به اين جهت دوست داريم با شما صحبت کنيم که دوست داريم با شما مرتبط باشيم.

مردان عزيز:اين يکي از مهمترين رازهايي است که بايد درباره سبک ارتباطي زن ها بياموزيد.براي زن ها حرف زدن و صحبت کردن روشي است براي عشق ورزيدن، ارتباط برقرار کردن و تبادل انرژي. هدف تنها صرف فرآيند ارتباط برقرارکردن است ونه هيچ هدف يا نتيجه ي خارجي ديگر.يک روز تمثيل جالبي دراين باره شنيدم که هنوز آن را به ياد دارم. اينکه مردها در مواجهه با اين درخواست زن شان که:«بيا صحبت کنيم» همواره به دنبال هدف و مقصود خاصي هستند، به اين مي ماند که هرگاه مردي از همسرش مي خواهد:«بيا عشق بازي کنيم»زن در جواب به او مي گويد: «چرا؟ مي خواهي بچه درست کني؟»

چنانچه زني به اين درخواست شوهرش چنين پاسخ گويد مرد چنين فکر خواهد کرد که همسرش به راستي عجيب و غريب است، اما آيا اين همان عکس العمل مردها نيست؟ گرچه عشق بازي به راستي مي تواند زني را آبستن کند و تولد بچه اي را در پي داشته باشد، اما ما انسان ها معمولاً از سر لذت طلبي يا عشق ورزي به اين کار اقدام مي کنيم بي آنکه هدف و نتيجه ي خاصي را از آن در ذهن خود دنبال کنيم.به طرز مشابهي نيز با اينکه صحبت کردن مي تواند موجب حل و فصل مشکلات شود و تبادل اطلاعات را در بر داشته باشد، اما بيشتر هدف از آن خود فرآيند مرتبط شدن آن هم توسط واژگان و کلمات است و نه هيچ چيز ديگري.

اعتراف مي کنم که گاهي اوقات هنگامي که زن ها مي گويند:«بيا صحبت کنيم» در واقع به دنبال بهانه اي مي گردند تا بمبي کلامي از گلايه ها و شکايت هايشان را بر سر نامزد/همسرشان خالي کنند.در کتاب رازهايي در باره ي مردان که هر زني بايد آن ها را بداند، زن ها را از انجام اين کار بر حذر داشته و پيشنهاد کرده ام که در عوض دورنمايي از آنچه را که مي خواهند درآن باره صحبت کنند از پيش به او ارائه دهند و از او بپرسند که آيا الآن وقت مناسبي براي صحبت کردن هست و اين که آيا نامزد/همسرشان آمادگي صحبت کردن را دارد يا نه.

اما خانم هاي عزيز:چنانچه اين عادت را داريد که بدون اطلاع قبلي به طرزي ناگهاني به نامزد/همسرتان حمله کنيد و بازتاب منفي خود را ناگهان بر سر او بريزيد او درمقابل هرگونه دعوت شما مبني بر مکالمه و گفت و گو از خود مقاومت نشان مي دهد و همواره از اين که آنچه را که مي خواهيد درباره اش صحبت کنيد ناخوشايند و گزنده باشد خواهد ترسيد.

در زير رازي بسيار مهم درباره ي زن ها آورده شده است که هم مردها و هم خود زن ها بايد آن را درک کنند:

زن ها فرآيند مدار هستند وتنها نفس فرآيند براي شان با معنا و لذت بخش است و از آن هيچ هدف، مقصود يا نتيجه ي خاصي را تعقيب نمي کنند.

زن ها فرآيند مدار هستند.صرف فرآيند انجام يک چيز براي ما ارزش دارد. چنانچه به دنبال هدف خاصي نيز باشيم، همواره به خود فرآيند نيز به همان ميزان تمرکز و توجه داريم.به همين دليل است که دو زن مي توانند در کنار هم بنشينند و بگويند: «بيا صحبت کنيم» بي آنکه به دنبال هدف يا مقصود خاصي باشند.يا باز به همين دليل است که يک مادر مي تواند بنشيند و ساعت ها با فرزندش بازي کند، بي آنکه هدف خاصي را تعقيب کند يا به دنبال آن باشد که مطلب خاصي را به او بياموزد.باز به همين دليل است که زن ها مي توانند يک روز تمام را از خودشان مرخصي بگيرند و هيچ کاري انجام ندهند ولي با وجود اين درانتهاي همان روز کاملاً احساس شادابي کنند و پر از انگيزه و انرژي باشند. به همين دليل است که ما زن ها مي دانيم که تنها صرف بودن در کنار عزيزي که دردمند است بسيار تسلي بخش و التيام دهنده است حتي اگر چيز مهمي نيز گفته نشود.يا باز به همين دليل است که نوشتن مطالبي در دفترچه ي يادداشت شخصي مان بسيار براي ما زن ها آرام کننده است و توان بخش، حتي اگر هنوز نيز راه حلي براي مشکلات مان پيدا نکرده باشيم.بنابراين هنگامي که از همسرم مي خواهم تا با هم صحبت کنيم بيشتر وقت ها هيچ هدف خاصي را از گفت و گو دنبال نمي کنم و تنها مقصودم همان فرآيند مکالمه و برقراري ارتباط با او است. گويي مي گويم: «بيا عشق بازي کنيم منتها نه با بدن هايمان بلکه فقط با کلمات.»

در اينجا مي خواهم از فرصت استفاده کنم و به پرسشي پاسخ گويم که مردها هميشه از من مي پرسند:«چرا زن ها اين قدر صحبت مي کنند؟»خب، پاسخ من اين است که احتمالاً مي دانند که يکي از راه هاي ايجاد ارتباط، صميميت و نزديکي با مرد زندگي مان استفاده از کلمات است. کلمات مانند پل هايي هستند که ما را از دنياي شخصي و خصوصي خودمان بيرون برده و به دنياي نامزد/همسرمان وارد مي سازند و برعکس.

کلمات سکوت هاي ما را به هم مي پيوندند تا بتوانيم معشوق خود را از درون بشناسيم و او نيز از رازهاي درون ما آگاه شود.

عقيده دارم که وجود کلمات بدين منظور لازم است که انرژي بدون شکل عشق را بگيرد و آن را در جعبه هايي بسته بندي کند.سپس اين انرژي شکل يافته، احساسات ما را سيراب مي سازد به طوري که بتوانيم مجدداً آنها را به پاي همسرمان بريزيم.هرگونه ابراز عشق و محبت، تشکر و قدرداني و امتنان، هديه اي است زيبا و گرانبها که به معشوق خود ارزاني مي داريم.هربار که چيزي از خودمان ـ حال چه فکري و چه احساسي ـ را با همسرمان سهيم مي شويم، گويي بخشي از وجود خود را به او هديه داده ايم.با اين توصيف مکالمه و گفت و گو شکلي از عشق ورزي است. عشق بازي به گونه اي کلامي. به همين دليل است که زنان آن را گونه اي از پيش نوازش تلقي مي کنند.

چرا مردها مانند زن ها از صحبت کردن لذت نمي برند

اگر زن ها تا بدين حد از صحبت کردن لذت مي برند، پس چرا مردها نمي توانند از آن لذت ببرند.مردها بيشتر در اين زمينه با زن ها مشکل دارند. زيرا اساساً هدف مدار هستند.مردها صرفاً با شرکت در يک فرآيند، احساس ارزشمند بودن نمي کنند، بلکه بايد حتماً به نتيجه يا هدف مشخصي برسند.

مردها هدف مدار و راه حل مدار هستند.آن ها بايد حتماً احساس کنند که شرکت آن ها در يک فرآيند، حال چه مکالمه باشد و چه ارتباط برقرارکردن، وقت گذراني با فردي ديگر يا شرکت در يک فعاليت، هدف و منظور مشخص يا از پيش تعيين شده اي را تأمين خواهد کرد.

در زير برخي از دلايل اين که چرا مردها به همان طريقي که زن ها از صحبت کردن لذت مي برند، از آن لذت نمي برند آورده شده است:

01 مکالمه و گفت و گو بدون يک هدف مشخص يا از پيش تعيين شده مردها را آزار مي دهد،زيرا احساس مفيد بودن و مؤثربودن نمي کنند.

به همين دليل است که مردها بيشتر به هنگام مکالمه و گفت و گو با زن ها چنين جملاتي را بر زبان مي آورند (يا دست کم اين جملات از ذهن شان خطور مي کند):

*آيا اين مکالمه نتيجه اي هم خواهد داشت؟

*آيا نکته اي در اين گفت و گو نهفته است؟

*ميشه لطفاً بري سر اصل مطلب؟

*خب، نتيجه و خلاصه ي کلام اين شد که...

*از اين صحبت ها مي خواهيم به کجا برسيم؟

آيا کلماتي را که به نحوي اشاره به هدف و منظور و رسيدن به نتيجه اي خاص در آنها مستتر است ملاحظه کرديد؟ به همين دليل که مردها هنگامي بهتر با شما ارتباط برقرار مي کنند که از پيش بدانند مي خواهند به چه چيزي برسند.آنها مي خواهند بدانند هدف ومنظور از مکالمه چيست و اين که زن زندگي شان چه خواسته يا چه نيازي از آنها دارد.

مردها به طرزي ناخودآگاه احساس فشار مي کنند که بايد همه چيز را درست انجام دهند و عملکرد و اجراي خوبي داشته باشند. بنابراين هنگامي که هدف از چيزي را ندانند گيج مي شوند و نمي دانند که بايد چه کار بکنند.به همين دليل مردها بيشتر دوست ندارند بدون اينکه از پيش به آنها «خط» داده شود خود را در مکالمه اي درگير کنند.براي يک فکر و ذهن مذکر، پرداختن به يک مذاکره و گفت و گو بدون آگاهي از هدف و منظور آن به معناي بيهوده و بي ثمر بودن است.فکر و ذهني که همواره مي خواهد مفيد و مثمرثمر باشد.

از سوي ديگر زن ها نياز ندارند که هدف و مقصود ويژه اي را دنبال کنند تا از مکالمه لذت ببرند.صرف شرکت در فرآيند گفت و گو با کسي که دوستش دارند نياز عميق آنها به ارتباط برقرارکردن و مرتبط بودن را ارضا مي کند. همان گونه که در راز ارتباطي (2)نيز خواهيم ديد، سبک گفتاري ما زن ها ظاهراً نقطه ي مقابل سبک گفتاري مردها است.بدين معنا که متمرکز و هدف دار نيست! لذا نمي توانيم بفهميم چرا هنگامي که مي خواهيم با نامزد/همسرمان صحبت کنيم او را آزار مي دهيم. در نتيجه بي علاقگي و بي حوصلگي او را به معناي بي علاقگي به ما و فرار از صميميت بينابيني تعبير مي کنيم.

02 مردها دوست ندارند کاري را انجام دهند که در آن احساس تسلط و مهارت لازم نمي کنند.

براي بسياري از مردها دنياي پر رمز و راز درون واحساسات، مانند دنياي افکار و ذهنيات قلمرو شناخته شده و آشنايي نيست.از همان زمان که مردان پسربچه هاي کوچکي هستند به اندازه ي دختر بچه ها به ابراز احساسات و نشان دادن عواطف خود تشويق نمي شوند.يک نتيجه ي اين شرطي شدن ها اين است که بيشتر مردها به اندازه ي زن ها در ارتباط با احساسات و عواطف در خود احساس اعتماد به نفس نمي کنند.ممکن است مردها نتوانند به سرعت زن ها با احساسات شان تماس برقرار کنند.يا اين که احساسات و عواطف شان را در قالب الفاظ و عبارات بيان کنند.

به يدا داشته باشيد مردها دوست دارند احساس توانايي، لياقت و موفق بودن کنند و چنين آموزش ديده اند که هويت خود را با اين ارزش ها تعريف کنند. از اين رو به طرزي طبيعي دوست ندارند به کاري دست بزنند که احساس کاستي، ناتواني، ضعف، بي لياقتي و ناامني به آنها بدهد. پرواضح است که صحبت کردن درباره ي احساسات و مسائل و موضوعات عاطفي قطعاً براي آن ها جزو همين دسته از امور قرار مي گيرد.

آيا مي توانيد درک کنيد چرا هنگامي که زني به نامزد/همسر خود روي مي آورد و با شور و اشتياق تمام به او مي گويد:«عزيزم، بيا درباره ي خودمان و رابطه مان صحبت کنيم.» مرد فوراً خود را پس مي کشد و سرباز مي زند؟ آنچه براي زن جشنواره اي صميمانه از عشق به حساب مي آيد براي او به منزله ي يک جلسه ي سنگين و طولاني از بدنسازي ايروبيک محسوب مي شود!

هرگز فراموش نمي کنم که هر بار که با اولين مرد زندگي ام درباره ي چيزي صحبت مي کرديم، ناراحت و عصباني مي شد. ماه ها تلاش کردم تا بفهمم چرا از صحبت کردن درباره ي هر چيز که به نحوي به «ما» مربوط مي شد، بيزار بود.سرانجام يک شب از شدت عصبانيت منفجر شد و موضوع را «لو»داد:«چون که نمي تونم به پاي تو برسم و پا به پاي تو صحبت کنم!

منظورش را نفهميدم.پرسيدم:«از اين که مي گويي به پاي تو نمي رسم، منظورت چيست؟

«منظورم اين است که نمي توانم با سرعت و به رواني تو صحبت کنم به خوبي تو با احساساتم تماس برقرار کنم و به اندازه ي تو هم تمايل و آمادگي ندارم. گويي يک آماتورهستم که با يک قهرمان دو المپيک مسابقه داده ام.به گرد پاي او هم نمي رسم!»

به ياد دارم احساسات بدي را آن لحظه تجربه کردم اما هنوز به درستي متوجه منظور او نشده بودم.سالها گذشتند تا سرانجام توانستم معناي گفته هاي او را درک کنم.او مردي بسيار باهوش بود اما در قلمرو احساسات و عواطف، احساس اعتماد به نفس چنداني نداشت بنابراين سعي مي کرد تا حد ممکن از صحبت درباره ي اين طور چيزها با من طفره برود.تعجبي نيست از اين که در باره ي رابطه مان صحبت کنيم بيزار باشد.

آيا توانستيد با اين داستان ارتباط برقرار کنيد؟ به همين دليل است که بيشتر مردها صحبت کردن با نامزد/همسرشان را خسته کننده و طاقت فرسا مي دانند.زن ها فکر مي کنند که اين گفته ي مردها بهانه اي بيش نيست اما من مي دانم که اين طورنيست و براستي صحبت در باره ي احساسات براي شما مانند ماراتوني است که دوست نداريد در آن شرکت کنيد و بدويد.

03 مردها فرآيند تفکر را دروني کرده و تنها نتيجه ي نهايي آن را اعلام مي کنند.زن ها با سرخوردگي از من مي پرسند:«چرا نامزدم تفکراتش را با من در ميان نمي گذارد؟ هيچ گاه نمي توانم بگويم چه چيزي در افکارش مي گذرد؟»هنگامي که پاسخ اين سؤال شان را مي دهم خوشحال شان نمي کند: «افکارش را با تو در ميان نمي گذارد، زيرا نمي خواهد و دوست ندارد اين کار را انجام بدهد.» سپس مي پرسند: «چرا نه؟» «زيرا مردها فقط هنگامي دوست دارند خودشان را ابراز کنند که به جواب رسيده باشند و افکار و احساسات شان را به وضوح درک کرده باشند نه پيش از آن، آن ها فرآيند تفکر خود را دروني کرده تا هنگامي که به راه حل يا عقيده اي که از آن مطمئن باشند نرسيده اند، صبر مي کنند.

مردها دوست دارند در سکوت و درخلوت خودشان بر روي مسائل درنگ کرده آن ها را کند وکاو نمايند. براي نمونه چنانچه شما يک مرد هستيد و مشغول مطالعه ي اين مقاله، به احتمال قوي پس از مطالعه ي هرنکته پيش از آن که در آن باره با نامزد/همسرتان يا هرکس ديگري صحبت کنيد (حتي چنانچه کنار شما نيز نشسته باشد.)کمي فکر مي کنيد.ممکن است حداکثر سر خود را به علامت توافق تکان دهيد يا زير لب هوم هوم کنيد.اما چيزي نمي گوييد.اين در حالي است که چنانچه يک زن هستيد احتمالاً به سرعت با نامزد/همسرتان يا هر کس که دردسترس شماست شروع به صحبت کرده ايد. اين بدان دليل است که زن ها با صداي بلند فکر مي کنند.

بيشتر مردها براي صحبت کردن با نامزد/همسرشان احساس آمادگي نمي کنند.زيرا زن مي خواهد همين حالا «الآن» صحبت کند و به شما وقت نمي دهد تا بر روي موضوع درنگ کرده آن را کندوکاو نماييد.البته زن ها اين را نمي دانند که شما مشغول تأمل هستيد يا پيش از آن که بتوانيد درباره چيزي صحبت يا مذاکره کنيد به وقت بيشتري احتياج داريد.بلکه فوراً احساس مي کنيم که نمي خواهيد با ما حرف بزنيد. بعداً در اين باره بيشتر صحبت خواهيم کرد.

راه حل:

مردان عزيز: مي دانيم که ما زن ها بيشتر از شما حرف مي زنيم! اين را نيز مي دانيم که شما نمي توانيد به راحتي درباره ي مسائل احساسي و عاطفي صحبت کنيد. مي دانيم که بيشتر ترجيح مي دهيد فقط ساکت باشيد ولي ما شمارا دوست داريم و نياز داريم که با صحبت کردن با شما ارتباط برقرار کنيم.

01 حتي با اين که مي دانيد در صحبت کردن درباره ي احساسات مهارت کافي نداريد بهتر است همان «دست و پا شکسته» آن را انجام دهيد تا اينکه اصلاً با ما حرف نزنيد.هرچه بيشتر تمرين کنيد مهارت بيشتري کسب مي کنيد. درست مثل هر چيز ديگر.

02 هنگامي که زني شروع به صحبت مي کند، از او بپرسيد درباره ي چه چيزي مي خواهد حرف بزند.با اين کار هدف و منظور از صحبت کردن را زودتر خواهد فهميد و احساس راحتي بيشتري خواهيد کرد.چنانچه پاسخ داد چيزخاصي نيست و فقط مي خواهد صحبت کند حرفش را باور کنيد.در اين اوقات زن ها فقط مي خواهند کمي صميميت توليد کنند.حتي شايد هم فقط مي خواهند احساس نزديکي روحي بيشتري با شما بکنند تا بتوانند آمادگي نزديکي جسماني و جنسي با شما را پيدا کنند.

راز ارتباطي (2):

زن ها با صداي بلند فکرمي کنند و با صداي بلند احساس مي کنند!

«هرگاه همسرم با من صحبت مي کند، همه جا مي رود. مي دانم زن باهوشي است اما خيلي از اوقات پريشان فکر و حواس پرت به نظر مي رسد.»

«نامزدم را بسيار دوست دارم و هميشه سعي مي کنم به نيازهايش پاسخ دهم. اما هر وقت که شروع به صحبت مي کند هي آن را کش مي دهد.در اين اوقات احساس مي کنم که صحبت هايش تمامي ندارد.»

«مدتي است سعي مي کنم وقتي همسرم از چيزي ناراحت است بيشتر از او حمايت کنم.اما راستش را بخواهيد نيمي از اوقات اصلاً نمي دانم درباره چه چيزي صحبت مي کند.گويي يک يک افکاري را که از سرش عبور مي کنند با صداي بلند به من مي گويد.»

بگذاريد در رابطه با يک چيز که مردها را گيج کرده است با خودمان صادق باشيم. چرا ما زن ها گاهي اوقات هنگامي که افکار و احساسات مان را ابراز مي کنيم بسيار گيج، حيران، پريشان افکار، حواس پرت و از هم پاشيده به نظر مي رسيم؟ اما با وجود اين ادعا مي کنيم که خيلي هم خوب مي دانيم در باره ي چه چيزي حرف مي زنيم؟ چرا به نظر مردها پرچانه هستيم و صحبت هاي مان تمامي ندارد.اما باوجود اين هميشه بعد از صحبت کردن احساس بهتري داريم؟ آيا ما زن ها خودمان متوجه هستيم که حرف هايمان را چندين بار تکرار مي کنيم؟ آيا خودمان آگاهي داريم که تنها ظرف پنج دقيقه درباره بيست چيز مختلف صحبت مي کنيم؟

پاسخ تمامي اين سؤالات در راز ارتباطي (2)نهفته است:ما زن ها جريان افکارو احساسات خود را با صداي بلند گزارش مي دهيم.

خانم هاي عزيز:مي دانيد درباره ي چه چيزي حرف مي زنم؟ تصور کنيد شما و همسرتان مشغول خوردن صبحانه هستيد و سپس تصميم مي گيريد او را از برنامه هايي که براي آن روز در نظر گرفته ايد باخبر کنيد:

«عزيزم، مي شه حتماً کت و شلوارهاتو بذاري بيرون روي تخت چونکه مي خوام بدمشون خشکشويي. مي دونم هفته ي ديگه براي مسافرتت بهشون احتياج داري.پس بايد حتماً پيش از ظهر ببرمشون تا بتونم فردا پسشون بگيرم.راستي حالا که دارم مي رم خشکشويي مي تونم فيلم هايي رو که براي آخر هفته کرايه کرده بوديم به ويديوکلوپ پس بدم.چون که نزديک خشکشويي يه.اُه، اما او فيلمي رو که خيلي هم دوست داشتي ببيني هنوز نديده اي. اين طور نيست؟ آره، نديدي.خب، پس حالا که اينجوري شد فيلم ها رو نمي برم. اُه.داشت يادم مي رفت.آيا بهت گفتم که استيو و آرلن ديروز زنگ زدند.گفتند که خونه شون فروش رفته. آيا عالي نيست؟ خوب شد يادم اومد.هنوز يه کارت تشکر براش نفرستادم تا به خاطر گل هايي که براي سالگرد ازدواج مون فرستاده بودن تشکر کنم.راستي دفترچه يادداشت مو کجا گذاشتم؟ ديشب اينجا بود.به هرحال، راستي مي خواستم برم خشکشويي آيا کار ديگه يي هست برايت سر راه انجام بدم؟»

اما آيا اين زن به راستي چه کاري انجام مي دهد جزاين که شوهرش را عصبي کند؟ او يک يک افکاري را که از سرش مي گذرند با صداي بلند تجربه مي کند و اجازه مي دهد که هرفکر به فکر ديگري بيانجامد که آن هم با صداي بلند بيرون مي ريزد.از ديد شوهرش او فقط دارد شلوغ مي کند.اما همان گونه که هر زن ديگري نيز مي داند، اصلاً اين طور نيست.اين زن مشغول کاري است که من آن را «پيچ و تاب خوردن» مي نامم.

عبارت پيچ و تاپ خوردن را پس از مطالعه ي تفاوت هاي فرآيند تفکر در مردان و زنان ابداع کردم. مسير جريان فکري ما زن ها درست به مانند يک پلکان مارپيچ دوراني است.به عقيده ي من نمودار فکري يک زن شباهت بسيار زيادي به زهدان او دارد که اساساً نيز گرد، مدور و حلقوي است. جريان تفکر ما زن ها بدين شکل است که ابتدا آنچه را که درباره اش فکر مي کنيم، ابراز مي کنيم.سپس آن فکر موضوع ديگري را به ياد ما مي آورد.و در پي آن شروع به صحبت درباره ي آن فکر مي کنيم.به زودي مجدداً آنچه را که در ابتدا مي خواستيم درباره اش صحبت کنيم به ياد مي آوريم و به آن سو پيچ مي خوريم و همين طورالي آخر در دوايري مدام فکرمان دوران پيدا کرده و از يک فکر و احساس به فکر و احساس بعدي منتقل مي شود و پيچ و تاب مي خورد.از ديد يک شاهد عيني غير حرفه اي (در اينجا مذکر!)اينطور به نظر مي رسد که موضوع اصلي اي را که درابتدا مي خواستيم درباره اش صحبت کنيم فراموش کرده ايم.زيرا مدام حاشيه مي رويم، اما در واقع اين طور نيست.چنانچه مدتي به گوش دادن ادامه دهيد خواهيد ديد که نهايتاً با يک چرخش دوراني ديگر به همان جايي که از آنجا شروع کرده بوديم باز مي گرديم.به همين دليل است که اين فرآيند را پيچ و تاب خوردن ناميده ام. حتي ممکن است اين فرآيند را در طول يک مکالمه ي واحد چندين بار تکرار کنيم!

چرا ارتباط برقرار کردن آن هم به اين طريق براي زن ها مؤثر واقع مي شود و کارآيي دارد؟ زيرا ما زن ها فرآيند مدار هستيم.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

ما زن ها با گوش دادن به صحبت هاي خودمان درمي يابيم که در اندرون مان چه مي گذرد.ما با بيان افکار و احساسات خود با صداي بلند سعي داريم آن ها را بفهميم و درک کنيم.

اين عادت پيچ و تاب خوردن زن ها بيشتر مردها را عصبي مي کند. چرا؟ خب، چنانچه به تمثيلي که در ابتدا به آن اشاره کردم، برگرديم ـ همانگونه که ملاحظه مي کنيد من نيز در بين افکار خود مشغول پيچ و تاب خوردن هستم!ـ خواهيم ديد همان گونه که جريان فکري زن ها به زهدان آن ها شباهت دارد،مسير فکري مردها نيز بي شباهت به اندام جنسي مذکر نيست که اساساً مستقيم بوده همواره به يک نقطه اشاره دارد.مردها همواره در امتداد يک خط مستقيم فکر مي کنند و مي توان گفت که معادله ي تفکر آنان خطي است به همين دليل است که مردها هميشه دوست دارند در پايان به نکته اي برسند.در سمينارهايم همواره به موقع شرح تفاوت هاي فکري مردها و زن ها از تمثيل اندامهاي جنسي مردانه و زنانه استفاده مي کنم زيرا هم سرگرم کننده است و هم به خاطرسپاري و يادآوري اطلاعات ارائه شده را سهل و آسان مي کند.

هرگاه مردها به مارپيچ هاي دوراني افکار زن ها گوش مي کنند، بيشتر فرض را بر اين مي گذارند که زن ها در تفکرات خود نامنظم و سازمان نايافته هستند.پيش خودشان فکر مي کنند:«خب، حداقل ما وقتي که حرف مي زنيم مي گوييم چه مي خواهيم و کاري انجام مي دهيم.هرگز با حاشيه رفتن و از اين شاخه به آن شاخه پريدن وقت ديگران را تلف نمي کنيم.»از ديد يک مرد که ذهن اش هميشه سعي مي کند به نکته و نتيجه اي برسد فکر کردن زن ها پراکنده و بي نظم و ترتيب و حتي اندکي زيادي و افراطي به نظر مي رسد.

چرا هنگامي که زن ها پيچ و تاب مي خورند، از ديد مردها پريشان افکار و از هم پاشيده به نظر مي رسند؟

01 ما هيچ چيز را ويرايش نمي کنيم.

02 از يک موضوع به موضوع ديگري مي پريم و ظاهراً

«منطقي »فکر نمي کنيم.

03 حرفهايمان را بارها، بارها و بارها تکرار مي کنيم.

04 بسيار احساساتي، حساس و زودرنج و تحريک پذير به نظر مي رسيم.

مردان عزيز، آنچه زن ها دوست دارند شما بدانيد اين است که هرگاه پيچ و تاب مي خوريم دچار «پرش افکار»نشده ايم.گيج و سردرگم نيستيم، به بن بست نرسيده ايم و يک کلمه از تمامي آنچه را که گفته ايم هم فراموش نکرده ايم! ما در اين اوقات کاملاً آگاهيم که حرفهايمان را تکرار مي کنيم.اين را نيز مي دانيم که از يک موضوع به موضوع ديگري مي پريم.از اين حقيقت آگاه هستيم که احساسات و عواطف ما پايين و بالا شده و دستخوش تغيير مي گردند. براي خودمان، تمامي اين چيزها کاملاً طبيعي و منطقي به نظر مي رسند، زيرا ما افکار و احساسات خود را با صداي بلند پردازش مي کنيم و هنگامي که اين کار را به پايان مي بريم حالمان به مراتب بهتر شده است.

البته زن هاي ديگر خيلي خوب درک مي کنند.هرگز نمي شنويد در وسط يک مکالمه ي طولاني زني به زن ديگر بگويد:«چقدر مي خواهي به حرف زدن ادامه دهي؟ مقصود و منظورت از اين صحبت ها چيست؟ مي خواهي به کجا برسي؟ چندين بار حرف هايت را تکرار مي کني؟» اين حرف ها براي زن ها حتي خنده دار به نظر مي رسد. هرگز نمي توانيم فکر آن را هم بکنيم که به هنگام گفتگو چنين سؤالاتي را از يکديگر بپرسيم. زيرا پيچ و تاب خوردن را خوب مي شناسيم و با آن آشنا هستيم.آن را خوب درک مي کنيم اين درحالي است که اين عادت زن ها بيشتر براي مردها آزار دهنده و ناخوشايند است و بيشتر پاسخ و واکنش مثبتي در قبال آن از خود نشان نمي دهند.

اشتباه مردها:

01 فرض را بر اين مي گذاريد که ما گيج و سردرگم شده ايم.مردان عزيز: تنها صرف اين دليل که شما منطق افکار زن ها و چگونگي بيان احساساتشان را درک نمي کنيد به اين معنا نيست که ما گيج و حيران هستيم.گرچه در تلاش هايتان به منظور اين که با ما مهربان و مفيد باشيد طوري با ما حرف مي زنيد که گويي يک بچه يا يک بيمار رواني هستيم و در يک آسايشگاه رواني بستري شده ايم.دراين گونه اوقات سعي مي کنيد با صدايي منطقي با قاعده و «روشمند» با ما صحبت کنيد بلکه بتوانيد راه روشنايي را به ما نشان دهيد و ما را از ظلمت جهالت برهانيد.اين کار تنها ما را ناراحت مي کند و مي رنجاند زيرا برخلاف آنچه ممکن است حتي خودمان بگوييم اصلاً نيز گيج و سردرگم نيستيم.بلکه فقط مشغول پردازش افکار و احساسات خود هستيم و به زودي در اين مکالمه يا در مکالمه ي ديگري به وضوح و روشني کامل خواهيم ديد.اما هنگامي که فرآيند دوراني شکل افکار ما را متوقف يا مختل مي کنيد، تنها موجب مي شويد همه چيز کش پيدا کند و طولاني تر شود!

02 حرف ما را قطع مي کنيد زيرا فکر مي کنيد صحبتهايمان پاياني نخواهد داشت.

اعتراف مي کنم که زن ها اين قابليت و توانايي را دارند که مدتها بدون آنکه پاياني براي آن وجود داشته باشد همينطور صحبت کنند وبه پيچ و تاب خوردن خود ادامه بدهند. درست مانند درويشي که درخلسه ذکر مي گويند و مشغول رقص سماع هستند.اما حقيقت آن است که ما از پردازش افکار و احساسات خود با صداي بلند لذت مي بريم. اين کار به ما کمک مي کند تنش خود را تخليه کنيم. اين در حالي است که شما مردان بيشتر به ما فرصت کافي نمي دهيد و عملاً پيش تر از گفتن تمامي هرآنچه مي خواستيم بگوييم، وسط حرفهاي ما مي پريد و صحبت هايمان را قطع مي کنيد. گاهي اوقات حتي اجازه ي اين را هم به ما نمي دهيد که شروع کنيم و کل فرآيند را از همان ابتدا با گفتن جملاتي نظير جملات زير در نطفه خفه مي کنيد: «آيا اين را هم يکي ديگر از آن ماراتون هاي اعتراف هميشگي خواهد بود؟» يا:«وقت ندارم.» البته مي ترسيد چنانچه ما را متوقف نکنيد تا طلوع خورشيد پيش ما گير بيافتيد!ادعا نمي کنم که غير ممکن است اين اتفاق بيافتد. زيرا گاهي اوقات اين صحبتهاي ما واقعاً طولاني مي شوند.اما هنگامي که احساس مي کنيم با بي حوصلگي بي صبرانه منتظر نشسته ايد تا ما به نتيجه اي برسيم تنها ما را عصبي تر و مضطرب تر مي سازيد و موجب مي شويد فرآيند به درازا بکشد و بيش تر از آن که قرار بود، به درازا بکشد.

03 معناي تحت اللفظي آنچه را که مي گوييم برداشت مي کنيد.

ممکن است بپرسيد:«خب، پس بايد چه معنايي را از گفته هاي شما برداشت کنم.» خب، توصيه ام به شما اين است که بگذاريد ما صحبت کنيم و حساب خواسته هايمان را اظهارکنيم بدون اينکه شما خود را مجبور کنيد به هر اشتباه کوچک ما رسيدگي کنيد و در رابطه با هر نکته ي مبهم و مستتر در گفته هاي ما از ما توضيح بخواهيد.براي نمونه ممکن است زني به شوهرش بگويد: «خيلي خسته ام.استرس زيادي دارم. ما هيچوقت تفريح نمي کنيم. احساس مي کنم همه اش مجبورم کار کنم. کار، کار، کار.» شما اين جمله را مي شنويد و پيش خود فکر مي کنيد:«يک دقيقه صبر کن ببينم. همين يک هفته پيش بود که به سينما رفتيم.او زياد دقيق صحبت نمي کند. زيادي دارد غلو مي کند.» سپس به او مي گوييد: «عزيزم، حقيقت ندارد ما خيلي زياد هم تفريح داريم. همين هفته ي پيش به سينما رفتيم.»

اتفاقي که در اينجا مي افتد اين است که شما به ميزان صحت و دقت گفته هاي او فکر مي کنيد بدون اينکه پيامي را که در پشت گفته هاي او نهفته است دريافت کنيد.پيامي که او در تمام مدت سعي داشته است با کلمات و جملات خود به شما منتقل کند.نتيجه اين مي شود که هميشه دست آخر ما احساس مي کنيم که شما به ما اهميتي نمي دهيد، بي احساس هستيد، و اينکه اصلاً نمي شود با شما صحبت کرد.

04 مأيوس، سرخورده و دلسرد مي شويد زيرا به نتيجه ي مشخص و واضحي نمي رسيد.

از آنجا که مردها هدف مدار و راه حل مدار هستند. از اين رو براي شان بسيار مأيوس کننده و دلسرد کننده است که مدتي طولاني را پاي صحبت کسي بنشيند بي آنکه طرف شان نيز به نتيجه ي مشخص و واضحي برسد. در اين اوقات احساس نمي کنند کار مفيدي انجام داده اند. حتي شايد همسرشان هنوز هم ناراحت به نظر برسد. اما شايد او مشغول تکرار همان چيزي باشد که در ابتداي صحبت هايش هم گفته بود. اجازه ندهيد اين چيز شما را گمراه کند. حتي هنگامي که به نظرتان نمي رسد که گفت و گو پيشرفت خاصي داشته و به جايي رسيده باشد باورکنيد که رسيده است.

صرف اين حقيقت که پاي صحبت ما نشستيد، قلب مان را سيراب مي کند و آرام ترمان مي سازد. به طوري که يک ساعت يا يک روز بعد در کمال شگفتي خواهيد ديد که ناگهان در رابطه با آنچه سعي داشتيم بفهميم به وضوح و روشني مي رسيم.

راه حل:

01 درباره مفهوم پيچ و تاب خوردن با زن زندگي خود صحبت کنيد. چنانچه تأييد کرد که اين دقيقاً همان روشي است که او افکار و احساساتش را پردازش مي کند، گوش دادن محض را تمرين کنيد: گوش داده بدون چشمداشت به هيچ نتيجه ي مقصودي نهايي.

02 چنانچه پيچ و تاب خوردن نامزد/همسرتان زياد طول مي کشد و شما از اين بابت ناراحت و نگران هستيد، محدوديت هاي زماني خود را از پيش با او در ميان بگذاريد، به جاي آن که يک دفعه صحبت هاي او را قطع کنيد. در هر حال ما زن ها ترجيح مي دهيم که مکالمه ي کوتاه و مختصري با شما داشته باشيم تا اين که اصلاً با شما حرف نزنيم.

مثال:عزيزم: خيلي دوست دارم همه چيز رو درباره ي روزي که پشت سر گذاشتي برام تعريف کني. بايد دوش بگيرم، پيش از او ده دقيقه وقت دارم. اما توي اين ده دقيقه تمام توجهم به تو خواهد بود.

منبع:رازهايي درباره زنان

بازدید : 111
جمعه 29 مرداد 1400 زمان : 12:32

آنچه زن ها از شنيدنش بيزارند

نويسنده:باربارادي آنجليس

آنچه زن ها از شنيدن آن ها بيزارند و آنچه دوست دارند بشنوند.

خانم هاي عزيز: چند بار اتفاق افتاده است که بامرد زندگي تان مشغول صحبت باشيد و او به يکباره چيزي بگويد که براستي عميقاً شما را ناراحت يا عصباني کرده باشد؛ اماخود او نيز اصلاً متوجه نباشد که چرا اينقدر شما را ناراحت و عصباني کرده است؟ با ناباوري از شما مي پرسد: «مگر من چي گفتم؟» يا «چه حرف بدي زدم؟» و شما پيش خودتان فکر مي کنيد: «چطور مي تواند تا اين حد از مرحله پرت باشد؟» «چطور متوجه نيست که چه مي گويد؟» زنان ديگر معمولاً خيلي خوب متوجه منظور شما مي شوند و شما را درک مي کنند. داستان را براي هر زني که تعريف کنيد، براحتي با آن ارتباط برقرار خواهد کرد. اما چرا خود مردها متوجه نيستند که گاهي اوقات حرفهايي مي زنند که زن ها از شنيدن آن بيزارند؟

اکنون، حالت ديگري را در نظر بگيريد. فرض کنيد از نامزد/همسر خود مي خواهيد که اي کاش عشق خود را بيشتر با کلمات و واژه ها بيان مي کرد که در آن صورت مي توانست شما را واقعاً خوشحال کند او درحالي که گيج و مبهوت شده است از شما مي پرسد: «مي خواهي چه چيزي از من بشنوي؟ دوست داري چي بگم؟» شما پاسخ مي دهيد: «خب، راستش، حرفهاي قشنگ و رمانتيک.» او به شما زل مي زند و مي گويد: «مثلاً چي؟» همين که آن جمله را از او مي شنويد توي دلتان خالي مي شود و از او مأيوس مي شويد؛ زيرا مي بينيد که اصلاً نمي داند درباره ي چه چيزي با او حرف مي زنيد. با حيرت از خودتان مي پرسيد: «چطور نمي داند من چه چيزهايي دوست دارم بشنوم؟»

خب، خانم هاي عزيز:اين مقاله پاسخي است به دعاها و راز و نيازهاي شما! بنا به درخواست هزاران زن ليستي را تهيه کرده ام که در روابط شما با مردها بسيار مفيد و مؤثر واقع خواهد شد. اين ليست حاوي آن مواردي است که زن ها از شنيدن آن بيزارند و نيز آنچه دوست دارند بشنوند. شايد بهتر باشد که اين ليست را به هر پسري که به سن بلوغ مي رسد بدهند تا بتواند همگي موارد آن را از بر کند تا در آينده به زن مورد علاقه ي خود آسيب و لطمه ي روحي وارد نکند!؟ البته اين را خيلي جدي نمي گويم. اما فکر بسيار خوبي است چنانچه اين ليست را به هر مردي که دوستش داريد و هر مردي که زني را دوست دارد نشان دهيد.

در ابتد با مواردي که زن ها از شنيدن آن بيزارند شروع کرده ام. آن گاه پس از هر مورد توضيح داده ام. که چرا زن ها از شنيدن اين عبارت بدشان مي آيد. تا مردها درک کنند چه کار مي کنند که تا زنشان را عصبي و کفري مي سازد. سپس در ادامه به آنچه زن ها دوست دارند بشوند و سپس دلايل اين که اين عبارات دل ما را آب مي کند، پرداخته ام. از اين

بگذريم که اين عبارات علاوه بر آن ما را در شرايط بسيار مطلوبي براي ارتباط رمانتيک (ترجمه براي مردان: عمل جنسي!) قرارمي دهند. سعي کرده ام تا حد ممکن موارد بيشتري را براساس شکايت ها و درخواست هايي که از زن ها شنيده ام در اين ليست بگنجانم. با اين حال مطمئنم که هر يک از شما موارد مشخص خود را نيز مي توانيد به اين ليست اضافه کنيد. توصيه مي کنم اين موارد را حتماً به ليست اضافه کنيد و آنها را با نامزد/همسر خود در ميان بگذاريد.

زنان عزيز:چنانچه نامزد/همسرتان مخالفتي ندارد مي توانيد اين مقاله را به همراه يکديگر بخوانيد.مي تواند بسيار سرگرم کننده باشد. به علاوه اينکه در حين مطالعه هرجا که لازم ديديد مي توانيد اشارات شخصي خود را نيز اضافه کنيد. زن ها در عين حال از مطالعه ي ليست اول به همراه زنان ديگر لذت بسياري مي برند. دليل آن را بعداً هنگامي که به مطالعه ي ليست اول پرداختيد، خواهيد ديد.

مردان عزيز: هم اکنون در آستانه ي دريافت اطلاعاتي بسيار گرانبها هستيد! در ارائه ي اين ليست از اداي توضيحات و اطلاعات به هيچ وجه دريغ نکرده ام زيرا براستي خواهان آنم تا آنچه را که زن ها تلاش مي کنند به شما بگويند، درک کنيد.به منظور اصلاح و بهبود فوري زندگي عشقي و نيز زندگي جنسي خود، به شما پيشنهاد مي کنم تمامي موارد ليست اول را از دايره ي لغات و واژگان خود حذف کنيد و سپس فوراً تمامي موارد ليست دوم را درمکالمات و گفت و گوهاي روزمره ي خود با زن زندگي تان بگنجانيد.

«آنچه زن ها از شنيدن آن بيزارند»

*آنچه مردها مي گويند تا احساسات ما را کم اهميت جلوه دهند.

*آنچه مردها مي گويند تا از صحبت کردن و برقراري ارتباط با ما سرباز بزنند.

*آنچه مردها مي گويند تا مکالمه وگفت و گو با ما را متوقف کنند.

*آنچه مردها مي گويند تا خود را متعهد و پاي بند چيزي نکنند و بتواند آزاد باشند.»

*پتک هاي کلامي:مسئوليت گفتن اين جملات با خودتان است.

بدترين پتک

آنچه مردها مي گويند تا احساسات ما را کم اهميت جلوه دهند

جمله/عبارت:آروم باش

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

گفتن اين جمله:«آروم باش» به يک زن درست مانند اين است که ما زن ها در مطب دکتر متخصص زنان باشيم و بخواهند با «فورسپس»(5) ما را معاينه کنند!/اين يک روش تضميني است براي آن که ما را آرامش خود را از دست بدهيم.لحظه اي که اين جمله به گوش ما برسد فشار و اضطراب ما را بالامي برد. هنگامي که به ما دستور مي دهيد آرام باشيم، براي ما به اين معنا است که احتمالاً فکر مي کنيد زيادي از خود واکنش نشان مي دهيم، از هم پاشيده و غيرمنطقي شده ايم و نمي توانيم از پس چيزي برآييم. از آن بالاتر از اين کار بوي فخرفروشي مي آيد.

جمله/عبارت: سخت نگير!

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

بي اعتناي و بي تفاوتي تا چه حد!؟ اين جمله اهميت احساسات ما و نيز آنچه را که درباره اش صحبت يا مذاکره مي کنيم کوچک جلوه مي دهد و ضمناً به اين معناست که زيادي موضوع را جدي و مشکل گرفته ايم. ترجمه:«نمي خواهم درباره اين موضوع با تو هيچ صحبتي بکنم.» پاسخ ما:«خودت سخت نگير.ما فقط مي خواهيم صحبت کنيم نه اينکه روي شما عمل جراحي قلب باز انجام دهيم!»

جمله/عبارت:به اعصابت مسلط باش

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

درست مانند «آروم باش» و «سخت نگير» حتي به مراتب بدتر! اين احساس به ما دست مي دهد که گويي به ما برچسب بيمار رواني زده ايد. «خانم جونز، به اعصاب خودتون مسلط باشين الآن مي گم آرام بخش بهتون تزريق کنن!» هي، تنها اگر کمي با ما درباره ي آنچه آزارمان مي دهد حرف بزنيد آرام خواهيم شد! روشن شد؟!

هنگامي که به ما مي گوييد «بر اعصاب خودت مسلط باش» براي ما به اين معناست که از کاهي کوهي ساخته ايم.خب،مردان عزيز: چه فکر مي کنيد؟ اگر مي خواهيم درآن باره صحبت کنيم پس حتماً موضوع مهمي است.

جمله/عبارت:داري دوباره جوش مي آوري

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

به راستي مضحک است. هنگامي که از آنچه مي گوييم خوشتان نمي آيد مي گوييد: «داري جوش مي آوري» اما چنانچه در باره اين که چه رئيس بدي داريد که به شما اضافه حقوق نداده مدام صحبت کنيم و در دفاع از شما از او شکايت کنيم، هرگز فکر نمي کنيد که زيادي داريم جوش مي آوريم!؟

آنچه از نظر شما واکنش اضافي و نامتناسب به شمار مي رود از نظر ما تنها يک واکنش است. اما احساسات و عواطفي را در خود تجربه کرده ايم وتنها مي خواهيم آن ها را ابراز کنيم.راستي، چنانچه به ما بگوييد: «داري دوباره جوش مي آوري» آن وقت خواهيد ديد که جوش آورده ايم!

جمله/عبارت:داري از کوره در مي روي

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

قبل از آن که اين را بگوييد به راستي طبيعي هستيم و حالمان خوب است. اما به محض آنکه اين را بگوييد، قطعاً يک قدم ما را به جنون و ديوانگي نزديک تر مي کنيد!

مردان عزيز: فکر کنم تعريف شما از در رفتن از کوره، زماني باشد که صداي ما از حد يک زمزمه و نجوا بالاتر برود يا مثلاً يک قطره اشک از چشمان ما بچکد. درست مانند اين که هرگاه از لوستر جديد که خريده ايم خوش تان نيامده باشد شما را متهم کنيم که بيش از حد بي احساس و بدسليقه هستيد و مطمئناً مي خواهيد با اين کار ما را اذيت کنيد. ببينيد، ما خودمان مي دانيم که به ديوانگي و جنون نزديک شده ايم. اما باور کنيد هرگاه ما اين جمله را از شما مي شنويم اصلاً ارزيابي درستي نداريد.با وجود اين چنانچه اصرار داريد که حق با شماست در آن صورت شاهد نمايش زيبا و مؤثري از ديوانگي نيز خواهيد بود!

جمله/عبارت: «اينقدر بچه نشو» «احمق نشو» «زياد احساساتي/خيالاتي شده اي» «خيلي احساس ناامني داري»

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

خداي من!از راهنمايي ها و دلسوزي هاي شما متشکريم. حال، خيلي حالمان بهتر شد. شما با اين گفته هاي تان ما را از بدبختي و فلاکتي که در آن غوطه ور بوديم، نجات داديد. چطور نمي توانستيم ببينيم که تا اين حد احمق هستيم!؟!؟

مردان عزيز: هنگامي که چنين چيزهايي را به ما مي گوييد واقعاً انتظار داريد چه پاسخي از ما بشنويد؟ اساساً جملاتي از اين قبيل همگي توهين و بي احترام تلقي مي شوند و بسيار ناراحت کننده اند و موجب رنجش ما مي شوند که ببينيم مردي که دوستش داريم، رودر رو به ما توهين مي کند.

جمله/عبارت:يه نفس عميق بکش

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

منظورتان از گفتن اين جمله که: «نفس بکش» چيست؟ مرگ ما نفس نمي کشيم؟ ما نه تنها نفس مي کشيم، بلکه بسيار تند هم نفس مي کشيم زيرا خيلي از دست شما و زبان تان عصباني هستيم! ما زن ها از شنيدن اين جمله از شما مردها بيزاريم.اين

جمله خيلي خودپسندانه و افاده اي است. گويي مربي روحي عرفاني ما هستيد يا مثلاً استاد «ذن» هستيد که مي گوييد «نفس عميق بکش!» هي، شنيدن اين جمله از کسي مثل مربي يوگا يا مربي «لاماز» در «کلاس هاي زايمان و وضع حمل» کاملاً طبيعي است. اما خواهش مي کنم هنگامي که مي خواهيم درباره ي چيزي که ناراحت مان کرده است با شما صحبت کنيم، اين جمله را به ما نگوييد. درعوض سعي کنيد کمي به آنچه به شما مي گوييم گوش کنيد.

جمله/عبارت:احتمالاً باز وقت دوره ي ماهانه ي توست.

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

شايد بتوان عادت ماهانه ي زنان را «سندرم ترحم و بنده نوازي مذکر» ناميد!؟ بيماري اي مزمن که زن ها به طور مرتب ماهانه به آن مبتلا مي شوند. به خصوص هر گاه جملاتي تمسخرآميز نظير اين جملات را مي شنوند!؟

بسيار خب، لازم نيست برنجيد. اين کاملاً درست است که ما زن ها گاهي اوقات دستخوش تغييرات هورموني مي شويم. اما اين درست نيست که عصبانيت يا ناراحتي ما از شما منشأ فيزيکي و جسماني دارد. اين بهانه اي سطح پايين و غيرمنطقي از جانب مردها است براي فرار کردن از حرف زدن با ما.

آنچه مردها مي گويند تا از صحبت کردن و برقراري ارتباط با ما سرباز بزنند.

جمله/عبارت: دوست ندارم درباره ي آن صحبت کنم.

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

خب، ما زن ها نيز دوست نداريم ظرف ها را بشوييم، توالت را فرچه بکشيم، صداي بلند تلويزيون را که مسابقه ي ورزشي پخش مي کند تحمل کنيم، پوشک بچه را عوض کنيم، و بسياري کارهاي ناخوشايند ديگر را نيز انجام دهيم. اما به هر حال هر طور که بشود اين کارها را انجام مي دهيم. حال شما دوست نداريد درباره ي آن صحبت کنيد؟ خيلي بد شد. زيرا ما زن ها دوست داريم صحبت کنيم. آيا به راستي اين مردها هستند که بايد حرف اول و آخر را در رابطه بزنند و زن ها زيردست هستند؟

هرگاه اين حرف از دهان مردي بيرون مي آيد انگار که محکم توي صورت ما کوبيده باشد. گويي به ما گفته باشيد: «احساس شما براي ما اهميت ندارد» «مهم نيست که ناراحت باشي.اصلاً نمي خواهم هيچ وقت روي اين رابطه کار کنم.»

جمله/عبارت: چقدر ديگه مي خواي ادامه بدي؟

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

اين پرسش معمولاً با آهي دردناک و نگاهي تمسخرآميز همراه با تحقير از جانب مردها است.چنانچه کسي نداند تصور خواهد کرد که شما را «نقره داغ» کرده ايم.هرگاه تصور آن را هم نخواهد کرد که خواسته بوديم با شما حرف بزنيم!؟ به مجرد آن که با ما چنين حرف مي زنيد احساس ناامني مي کنيم و حالت تدافعي به خود مي گيريم. گويي مجبوريم براي اندکي از وقت شما بايد به شما التماس کنيم. اين موجب مي شود احساس کنيم هرگز براي شما يک اولويت تلقي نمي شويم.

راستي در ضمن پاسخ سؤال فوق اين است:«تا هر وقت که طول بکشد» و فقط صرف اين سؤال شما ده دقيقه ي ديگر نيز به آن اضافه کرد!زيرا حال از آنچه در ابتدا بوديم، ناراحت تر و عصباني تر شده ايم.

جمله/عبارت: مثل اينکه بايد دوباره تا صبح بيدار بمانيم تا درباره ي اين موضوع حرف بزنيم.

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

خب، راستش ما هرگز وقتي براي آن در نظر نگرفته بوديم. اما حالا که با تمسخر و کنايه و بي ميلي و اکراه تمام به ما پاسخ داديد حتي از آنچه قرار بود نيز طولاني تر خواهد شد! اين پرسش شباهت بسيار نزديک با سؤال قبلي دارد. اما لازم است بدانيد به مراتب بيشتر از سؤال قبلي ما را ناراحت و عصباني مي کند، زيرا پيش فرض آن به اين معناست که رؤياي ما از يک شب رمانتيک اين است که تا صبح با شما دعوا کنيم.

جمله/عبارت: ديگر تحملش را ندارم

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

اين جمله معمولاً با يک خروج فيزيکي و جسماني نيز همراه است. بدين معنا که اين را مي گوييد و ناپديد مي شويد و ما را دل شکسته و رنجيده خاطر و بسيار خشمگين و عصباني رها مي کنيد. آيا آقاي فراري (گريزپاي)را به ياد مي آوريد؟ اين جمله مهلکه اي عاطفي است که به زن احساس نااميدي و درماندگي مي دهد.چنانچه آمادگي صحبت کردن را نداريد، راه ها و روش هاي مؤدبانه تري نيز براي بيان آن وجود دارند.[ر.ک فصل (1)]

جمله/عبارت:دوباره شروع شد

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

چشمان خود را به اين سو و آن سو مي چرخانيد. دستان خود را بالا مي اندازيد گويي نمي توانيد باور کنيد که ما چگونه مي خواهيم اين شکنجه ي عظيم و هولناک (حرف زدن!)را بي رحمانه در حق شما اعمال کنيم.

مردان عزيز:معمولاً شما اين جمله را در ابتداي مکالمه و پيش از آن که هنوز چيزي گفته باشيم ادا مي کنيد. از شما مي پرسيم: عزيزم آيا امکان داره چند هفته ي آينده، زمان بيشتري را با هم بگذرانيم؟ شما پاسخ مي دهيد:«دوباره شروع شد»چي دوباره شروع شد؟ از کجا مي دانيد که قرار است بعد از اين جمله چه بگوييم يا چه کار کنيم؟ در واقع آنچه شما مي گوييد اين است که: «دوباره مي خواهد درباره ي رابطه يا ازدواج مان صحبت کند» بله درست است. مي خواهيم در باره خودمان ـ ما و شما ـ صحبت کنيم. زيرا به دلايلي عجيب و غريب (که خودمان نيز نمي دانيم!)شما را دوست داريم و عاشق شما شده ايم.

جمله/عبارت: اين دفعه چيه؟

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

اين صورت ديگري است از جمله قبل:«دوباره شروع شد.» اما با بي حوصلگي و کم طاقتي و فخرفروشي و افاده اي به مراتب بيشتر. اين جمله به اين معناست که فلسفه ي وجودي زن ها تنها اين است که با مسائل و موضوعات کم اهميت و احمقانه مثل:

«حال واحوال بچه ها، تفاهم ما و شما، زندگي جنسي مان، مراقبت و نگهداري از خانه و... شوهر خودشان را زجر بدهند.

هنگامي که اين جمله را به ما مي گوييد،احساس مي کنيم که از پيش به ما اخطار داده ايد و مي خواهيد ما را بترسانيد. در اين گونه اوقات چاره اي نداريم جز اين که تسليم خواسته شما شويم و بگوييم:«باشه، اصلاً هيچي!» که احتمالاً همان چيزي است که شما دوست داريد بشنويد!

جمله/عبارت: فکر کردم قبلاً درباره اين موضوع به اندازه ي کافي صحبت کرده بوديم.

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/عبارت بيزارند:

بله. همين طور است. هشت ماه پيش آن هم به مدت هفت دقيقه. شايد هم در سال 1998 بود. نمي دانستم که براي دفعاتي که بايد درباره ي موضوع خاص صحبت کنيم، تا اينکه آن را براي هميشه فراموش کنيم محدوديت هاي زماني خاصي وجود دارند! آيا صحبت کردن هم تاريخ انقضا دارد؟ هر بار که با اين عبارات با ما صحبت مي کنيد، مي توانيم بفهميم که براستي نمي خواهيد دوباره درباره ي چيزي صحبت کنيد و اميدوار بوديد که ديگر موضوع را حل و فصل کرده باشيم.خب،قدر مسلم، آنچه عيان است اين است که هنوز حل و فصل نشده است و گرنه نمي خواستيم دوباره در آن باره حرف بزنيم. اين گفته ي شما موجب مي شود احساس کنيم هميشه مجبوريم شما را به زور متقاعد کنيم تا رضايت دهيد سرانجام درباره ي چيزي با شما صحبت کنيم که البته از اين احساس بيزار هستيم.

جمله/عبارت:دوباره نشستي با دوستات حرف زدي

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/عبارت بيزارند:

آيا منظورتان از اين جمله اين است که ما فکر، ذهن و تفکر مستقل نداريم؟ يا هر بار که از چيزي ناراحت هستيم يا مي خواهيم موضوعي را حل و فصل کنيم توسط زن هاي ديگر «شست و شوي مغزي» داده شده ايم؟ مهارتي که در اين حمله به کار رفته است اين است که از پيش و از همان ابتدا آنچه را که مي خواهيم در باره اش صحبت کنيم از درجه ي اهميت و اعتبار ساقط مي کند. گويي که احمقانه است يا خوب درباره اش فکر نشده است و عقل و منطقي را در آن به کار نرفته است و بنابراين ارزش آن را ندارد که وقت تان را روي آن بگذاريد.

آنچه مردها مي گويند تا مکالمه و گفت و گو با ما را متوقف کنند

جمله/عبارت: باشه، باشه مثل هميشه حق با توست و من اشتباه مي کنم. حالا راضي شدي؟

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

نه، راضي نشديم. زيرا صحبت کردن و برقراري ارتباط بر سر درست و غلط، برد و باخت يا حق به جانب جلوه کردن و محکوم کردن ديگري نيست. بلکه فقط ارتباط برقرار کردن، درک متقابل و برگرداندن تفاهم، هماهنگي و هارموني است.هنگامي که مردي جمله ي فوق را بر زبان مي آورد مؤيد اين نکته است که مقصود و منظور از مکالمه و گفت و گو را فراموش کرده است. مردان عزيز:مکالمه يک مسابقه نيست که بايد در آن برنده شويد.بلکه نوعي ارتباط است. هنگامي که چنين چيزي به ما مي گوييد ديگر چه مي توانيم بگوييم؟

جمله/عبارت: اصلاً بابا فراموشش کن.

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

اُه، خداي من.پرواضح است که چيزي گفته ايم که به مذاق تان خوش نيامده است، يا مربوط به حيطه اي مي شود که مي خواهيد در آن وارد شويد يا به آن بپردازيد يا احساس مي کنيد که شما را درست درک نمي کنيم، اما به جاي اينکه اين احساسات خود را با ما در ميان بگذاريد، مکالمه را در نطفه خفه مي کنيد. در اين اوقات احساس بسيار بدي به ما دست مي دهد زيرا ما را از اين فرصت که بر روي مسئله و مشکل کار کنيم محروم کرده ايد. به علاوه قادر نخواهيم بود آن را فراموش کنيم و شما اين را خود نيز مي دانيد.

جمله/عبارت: متأسفم که چنين احساسي داري.

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

به عبارت ديگر:«شنيدم چي گفتي اما نمي خواهم و قصد آن را نيز ندارم که در آن باره صحبت کنم. تو را با احساساتت تنها مي گذارم. متأسفم که اين احساسات به سراغت آمده اند و قرار است مدتي با آن ها دست به گريبان باشي چرا که قصد ندارم در اين موضوع دخالتي بکنم.

اين جمله معمولاً با لحني شبيه صداي مداح مراسم ختم عزيزي

از دست رفته ادا مي شود که به خانواده ي داغدار صاحب عزا براي مصيبت وارده به آنها تسليت مي گويند. شما با حالتي حاکي از همدردي به ما نگاه مي کنيد. گويي همين کافي است و اکنون شما مي توانيد به تماشاي تلويزيون خود ادامه دهيد.

جمله/عبارت:خودم مي دونم دارم چه کار مي کنم.

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

به عبارت ديگر:بهتر است راه خود را در پيش بگيريم و برويم زيرا شما به نظر و بازتاب ما احتياجي نداريد.مضاف بر آنکه نمي خواهيد چيزي را هم به ما توضيح بدهيد.براي افکار و احساسات ما نيز اهميت قائل نيستيد. مي خواهيد آن را به روش خودتان انجام دهيد. همين و بس.بنابراين بهتر است که ما «خفه شويم»و به دنبال کارهايي که فقط به ما مربوط مي شود مثل مراقبت و مواظبت از شما و بچه ها برويم و امورات مهم را به شما بسپاريم. اين جمله حسابي «حال ما را مي گيرد»!در يک چشم به هم زدن مکالمه را مختومه اعلام مي کند و...البته ما مي توانيم مجدداً آن را از سر بگيريم و البته مسئوليت عواقب آن به عهده ي خودتان است!؟

جمله/عبارت:خودم درستش مي کنم.

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/عبارت بيزارند:

صورت ديگري از جمله ي: «خودم مي دونم دارم چکار مي کنم.» البته با پيازداغي افزوده. زيرا بيشتر به يک فرمان و دستور شباهت دارد. گويي خرج خودتان را جدا کرده ايد و خط قرمزي ميان خودتان و ما کشيده ايد. از اين جا به بعد حوزه استحفاظي شماست و ما حق نداريم به آن تجاوز کنيم اين جمله ي آقاي فرمان فرماست که فقط با مقام و درجه و رسته سر و کار دارد و به ما اين احساس را مي دهد که جايگاه چنداني نداريم و لذا «مرخصيم» بله... اطاعت...قربان!

جمله/عبارت:لازم نيست شما خودتونو نگران کنين.

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

صورت ملايم تر اما کاملاً مشابه با دو جمله ي پيش. البته اين يکي بنده نوازانه تر، ضعيف نوازانه تر و ترحم آميزتر است. گويي سرپرست يا قيم کودک صغيري به او مي گويد که نگران نباشد او ترتيب همه چيز را خواهد داد. در اينجا مجدداً ما را به مرخصي تعليقي فرستاده اند، منتها نه با توبيخ و سرزنش بلکه با «تشويقي»!

جمله/عبارت: اگه فکر مي کني شوهر خيلي بدي هستم پس چرا نمي ذاري بري؟

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/عبارت بيزارند:

در اينجا مجدداً همان موضوع «هيچ يا همه چيز» مطرح است. اينکه يا همين جوري که هستيد دوست تان داشته باشيم يا چنانچه از چيزي شکايت داريم بايد بگذاريم و برويم پي کارمان!گويي تنها ظرف پنج ثانيه از 0 تا 60 شمرديد و زنگ ها را به صدا درآورديد.حال ما را در موقعيت قرار داده ايد که با گفته ي شمامخالفت کنيم، و بگوييم که شما شوهر بدي نيستيد و ما هم به اين سادگي ها «رفتني» نيستيم!چطور مي توانيد از ما انتظار داشته باشيد که در اين اوقات ما به شما تسلي خاطر و دلداري بدهيم در حالي که اين ما بوديم که در ابتدا از چيزي ناراحت بوديم و مي خواستيم درباره اش با شما صحبت کنيم؟

*آنچه مردها مي گويند تا خود را متعهد و پاي بند چيزي نکنند و بتوانند آزاد باشند.

جمله/عبارت:نمي تونم اينقدر جلو جلو فکر کنم.

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

چه جمله ي بچگانه اي. بي شک حاکي از سست عنصري گوينده ي آن است. گويي برنامه ريزي چه بار سنگين و چه معضل جان گدازي است؟ شرط مي بندم چنانچه رئيس تان از شما خواسته بود در آينده در يک کنفرانس کاري شرکت کنيد هرگز چنين چيزي به او نمي گفتيد.ما زن ها خيلي خوب مي دانيم در اين اوقات شما سرگرم چه کاري هستيد:مي خواهيد شانه خالي کنيد، طفره برويد و فرار کنيد.اين کار شما موجب مي شود احساس کنيم اهميت نداريم،شايسته چشم پوشي ايم و مورد صرف نظر واقع شدن و به خودمان واگذار شده ايم.

جمله/عبارت:يه کاريش مي کنيم.

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/عبارت بيزارند:

آيا به راستي چنين فکر مي کنيد که اين پاسخ شما را باور مي کنيم.هنگامي که سعي داريد براي آينده برنامه ريزي کنيم يا مشکلي را حل و فصل کنيم و شما اين پاسخ را به ما مي دهيد مي دانيم که فقط مي خواهيد ما را سر کار بگذاريد و وعده ي سر خرمن به ما بدهيد.البته به روش نرم و ملايم و زيرکانه. فکر مي کنم بايد به اين دليل که به جاي فعل «مي کنم» از فعل جمع «مي کنيم» استفاده کرديد و خود را مايل به همکاري و تشريک مساعي جلوه داده ايد از شما متشکر و ممنون هم باشم!؟ اما حقيقت اين است هنگامي که اين عبارت را از شما مي شنويم مي خواهيم از درد و عصبانيت جيغ بزنيم.

جمله/عبارت: چرا که نه؟

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

اين يکي به کمي توضيح نياز دارد: ما مي گوييم: «دوست داري همراه من به مراسم تجديد ديدار دوستاي دوران دبيرستاني من بيايي؟» شما مي گوييد: «چرا که نه؟» مشکل اين عبارت اين است که دقيقاً به معناي «بله» نيست و لذا واجد هيچ بار احساسي و هيجاني نيست و نشان دهنده ي اين موضوع نيست که از آمدن با ما خوشحال خواهيد شد. از طرفي به معناي «نه» نيز نيست. با وجود اين هميشه در انتها پس از شنيدن اين عبارت، اين احساس به ما دست مي دهد که يک جعبه ي خالي را به عنوان هديه دريافت کرده ايم. واقعيت امر آن است که در اينجا عملاً با خواسته ي ما موافقت مي کنيد، اما گويي چنانچه نمي آمديد برايتان تفاوت چنداني هم نمي کرد.

اين عبارت موجب مي شود زن احساس کند که انتخاب دوم، سوم، يا چهارم است. در ضمن اين جمله فاقد هرگونه حس تعهد و پاي بندي واقعي است.

جمله/عبارت: من هم همين طور.

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

... ما مي گوييم:«دوستت دارم.» و شما مي گوييد «من هم همين طور»مي گوييم:«خيلي خوشحالم تونستيم درباره آن موضوع با هم صحبت کنيم.» شما مي گوييد: «من هم همين طور»

استفاده از اين عبارت درست مانند اين است که پس مانده هاي شخص ديگري را بخوريد.از دو حالت خارج نيست! يا به لحاظ گفتاري ـ کلامي تنبل هستيد وحوصله نداريد همان فکر يا احساس را تمام و کمال دوباره ابراز و بيان کنيد يا اينکه عمداً دوست نداريد آن را بر زبان بياوريد و اعتقادي هم به آن نداريد. «من هم همين طور» مثل يک نصفه «دوستت دارم» به حساب مي آيد. در هر حال اين عبارت اين احساس را به ما مي دهد که در حق ما اجحاف شده است.

جمله/عبارت:من همين طوري هستم.دوست

چرا زن ها از شنيدن اين جمله/ عبارت بيزارند:

و اينک بزرگ ترين عذر و بهانه براي سرباز زدن از انجام آنچه نداريد يا نمي خواهيد انجام دهيد، سرباز زدن از تغيير و رشد شخصي، طفره رفتن از کار کردن بر روي خودتان رابطه و فرار کردن از جدي گرفتن نظرها و بازتاب هاي ماست.خب، چنانچه نمي خواهيد تعهد و پاي بندي خود را به چيزي نشان دهيد چرا دقيق تر و روشن تر نمي گوييد که:«من انتخاب کرده ام که همين طوري باشم.»

پتک هاي کلامي:

«مسئوليت گفتن اين جملات با خودتان است»

جمله ها/عبارت:

تو منو به ياد نامزد/همسر قبلي ام مي اندازي.

يه خورده چاق شده اي؟

داري عين مادرت مي شي.

به يه خورده آزادي و فضاي شخصي احتياج دارم تا بتونيم يه کمي نفس بکشم.

شايد مردها لزوماً نبايد تک همسر باشند.

چرا زن ها از شنيدن اين جمله ها/ عبارت بيزارند:

نياز به توضيحي ندارد.

نياز به توضيحي ندارد.

نياز به توضيحي ندارد.

نياز به توضيحي ندارد.

نياز به توضيحي ندارد.

«بدترين پتک:»

سکوت ......................

آنچه زن ها دوست دارند بشنوند:

جملات يا عباراتي که در ذيل آورده شده اند جملاتي معجزه آسا هستند. لذا اين جملات يا عبارات به هيچگونه توضيحي نياز ندارند. اين جملات را بر روي نامزد/همسرتان امتحان کنيد و از نتايجي که مي گيريد شگفت زده شويد. چنانچه مي خواهيد کاري عجيب و غريب، نامعمول و خارق العاده انجام دهيد و نامزد/همسرتان را حسابي غافلگير کنيد، از او بخواهيد چشمانش را ببندد و سپس تمامي اين ليست را با صداي بلند براي او بخوانيد.اين بهترين پيش نوازشي است که زن ها مي شناسند.

چه بگوييد تا احساس محبوبيت به ما بدهيد

«دوستت دارم.»

«عاشقت هستم.»

«خيلي خوش شانس بودم که تو رو پيدا کردم.»

«تو بهترين دوست من هستي.»

«تو تنها زن اين دنيا هستي که مي خوام با او باشم.»

«هيچ زن ديگه اي مثل تو نيست.»

«نمي دونم بدون تو چه کار کنم.»

«نمي تونم زندگي ام رو بدون تو تصور کنم.»

«تو تحقق روياها و اجابت دعاهاي من هستي.»

چه بگوييد تا احساس کنيم از ما قدرداني شده است.

«تو خيلي براي من خوبي»

«تو موجب مي شي من احساس خوشبختي کنم.»

«براي يک يک کارهايي که براي من مي کني از تو قدرداني مي کنم.»

«خيلي خوشحالم مي کني هروقت که ...(مورد خاصي را نام ببريد.)

«تو زندگي منو متحول کرده اي.»

«بابت هرکاري که مي کني از تو متشکرم.»

براي....از تو متشکرم.»

چه بگوييد تا احساس ارزشمند بودن بکنيم

«امروز چطور بود؟»

«بيا درباره ي اين موضوع صحبت کنيم تا بتونيم با هم تصميم بگيريم»

«بيا براي ... برنامه ريزي کنيم.»

«درباره ي ... چي فکر مي کني؟»

«آيا کمکي از من برمياد؟»

«الآن چه کمکي مي تونم به تو بکنم؟»

«چه خواسته اي از من داري؟»

چه بگوييد که قلب و روح ما را به روي خودتان باز کنيد

«از اينکه هميشه همه ي نيازهاي تو رو برآورده نمي کنم،متأسفم و از اين بابت معذرت مي خوام.»

«براي ...از تو معذرت مي خوام.»

«قول مي دم که روي ...(چيزي که قبلاً از شما خواسته بوديم.) بيشتر کار کنم.»

«متشکرم که با من و مشکلاتم مي سازي.»

«متشکرم که با من صبوري.»

«مي دونم که کنار اومدن با من هميشه کار ساده اي نيست!»

«براي ...منو ببخش.»

چه بگوييد که موجودي حساب مشترک عشق بازي و عمل جنسي مان را بالا ببريد

«تو واقعاً برام جذاب هستي.»

«تو رو مي خوام.»

«هيکل و اندامت برام خيلي خواستني و مطلوبه.»

«دوست دارم بعداً با تو مهرورزي کنم.»

«نمي تونم تو رو نديده بگيرم يا به تو نزديک نشم.»

«دوست دارم بيشتر با تو باشم.»

«دلم برات تنگ شده»

«بيا همديگرو در آغوش بگيريم.»

چه بگوييد که به يکباره هزار امتياز بگيريد!

«بيا با هم به خريد برويم.»

«بگذار خونه رو برات تميز کنم.»

«آيا مي خواستي درباره ي چيزي با من حرف بزني؟»

«بيا تلويزيون رو خاموش کنيم تا در عوض با هم حرف بزنيم.»

منبع:رازهايي درباره زنان

بازدید : 104
سه شنبه 26 مرداد 1400 زمان : 5:57

http://mohrez.farafile.ir

آقايان بيشتر جذب چه خانم هايي ميشوند؟؟

وقتي خانم ها با من صحبت مي‌کنند معمولا اظهار مي‌دارند که رفتار آقايان آنها را تا حدي گيج مي‌کند و به درستي نمي توانند تشخيص دهند که مردها از آنها چه انتظاراتي دارند. آنها از اينکه نمي توانند مردها را راضي نگه دارند اندکي ناراحت هستند. البته امروزه کمتر اتفاق مي‌افتد که خانمي به رضايت و يا عدم رضايت مردها اهميت دهد، چرا که خانم ها تصور مي‌کنند که با در اختيار گذاشتن مسائل عاطفي تمام مشکلات به راحتي قابل حل شدن مي‌باشد. تا زماني که يک چنين ديدي نسبت به زندگي داشته باشيد همه چيز بر وفق مراد پيش خواهد رفت، اما...

بدون توجه به اينکه چنين نقطه نظري درست است و يا اشتباه بايد توجه داشته باشيم که مردهاي امروزي، با تلاش هر چه بيشتر در پي يافتن جايگاه واقعي خود در اجتماع هستند. خانم هايي را داريم که به عضويت ارتش و پايگاه هاي فضايي در آمده اند و به خوبي از انجام وظايفي که بر گردن آنها نهاده مي‌شود بر مي‌آيند. آنها در ساير مشاغل صنعتي ديگر هم در حال پيشرفت و ترقي مي‌باشند. رفته رفته قلعه مستحکم مردها در حال ويران شدن است و آنها احترام و ارج و قرب گذشته خود را کم کم از دست رفته مي‌بينند.

اگر يک خانم اين مقاله را بخواند شايد با خود بگويد که خوب اين مشکل مردهاست و خودشان هم بايد به فکر پيدا کردن راه حلي براي آن باشند. بله درست است اما نبايد انتظار داشت که به يک باره معجزه روي دهد و همه چيز مطابق ميل آنها شود. تاريخ براي ساليان دراز جايگاه و عملکرد مردها را در جامعه معين کرده و شما به راحتي نميتوانيد در عرض چند سال آنرا تغيير دهيد. شايد کمتر افرادي بتوانند در مقابل پيشرفت ها و موفقيت هاي خانم قد علم کنند اما يک چنين وضعيتي به طور قطع با خود مشکلاتي را نيز به همراه مي‌آورد. يکي از مشکلات همانطور که قبلا نيز به آن اشاره داشتم اين است که مرد قرن بيستم چه انتظاراتي دارد.

آقايان کم کم متوجه مي‌شوند که جايگاه آنها چنان که در گذشته بوده، نيست. ديگر هيچ رد پايي از زمانيکه مردها نان آور خانه بودند و خانم ها هم بايد در خانه مينشستند و فرزندان خود را بزرگ مي‌کردند، نمانده است. شايد چنين تغيير شگرفي مستلزم سپري شدن مدت زمان بسيار زيادي باشد اما همانطور که مشاهده مي‌کنيد اين امر در جوامع غربي با روند چشم گيري در حال پيشروي است. اين روزها مردها مي‌دانند که اگر بخواهند براي خود همسري پيدا کنند بايد سخت تر از گذشته کار کنند و خانم ها سنگ هاي بيشتري در جلو پايشان مي‌اندازند.

خوب، حالا مردها واقعا به دنبال چه چيز هستند؟

اول از همه مردها به دنبال کسي هستند که تشنه عشق و محبت باشد. شايد اين حرف بسياري از خانم ها را غافلگير کند اما مردها دوست دارند مورد دوست داشتن قرار بگيرند و خودشان نيز کسي را دوست بدارند. مشکل اينجاست که خانم ها برخورد بي احساس و سردي با آنها دارند. پيدا کردن خانمي که قابل دوست داشتن باشد کمي مشکل است و مردها از اينکه بفهمند دختر روياهايشان را پيدا کرده اند خوشحال مي‌شوند.

مردها دنبال خانمي مي‌گردند که در نظرشان جذاب باشد. خانم ها اغلب تصور مي‌کنند که مردها خيلي سطحي نگر بوده و تنها چيزي که برايشان اهميت دارد وضعيت ظاهري خانم مي‌باشد. مردها لزوما به دنبال خانم هاي زيبا نمي‌گردند ، بلکه آنها مي‌خواهند کسي را داشته باشد که به وضعيت ظاهري خود افتخار کند (البته اين کار را نبايد بيش از اندازه انجام دهد). مردها از داشتن نامزدي که قيافه خوبي داشته باشد لذت مي‌برند و من فکر نمي کنم که مردي چيزي جز اين به شما بگويد.

مردها به دنبال خانم هايي هستند که بتوانند به آنها اعتماد کنند. کسي که آنها را به خاطر خودشان بخواهد، کسي که بتوانند به او ايمان داشته باشند. شايد برايتان عجيب باشد اما برخي از خانم ها قابل اعتماد نبوده و بسيار بي وفا هستند. همين امر باعث مي‌شود که مردها محتاط تر عمل کنند. آقايون به شدت از بي وفايي و بد قولي بيزار هستند و به دنبال کسي مي‌گردند که بتوانند از صميم قلب به او اعتماد کنند.

مردها مي‌خواهند براي خود تشکيل زندگي خانوادگي دهند و به دنبال شريکي هستند که بتواند با او در خانه زندگي کند. خانم هايي که در محيط هاي اجتماعي فعاليت مي‌کنند نيز گرينه مناسبي براي انتخاب هستند چرا که آقايون تصور مي‌کنند خيلي بهتر مي‌توانند با اين گونه افراد ارتباط برقرار کنند و ارتباطشان پايدار تر خواهد بود.

مردها به دنبال خانم هايي با روحيه زنانه و مهربان مي‌گردند زيرا چنين خصوصياتي باعث مي‌شود که يک زن بتواند مادر بهتري براي بچه هايش باشد. البته اين امر بدان خاطر نيست که مردها انتظار دارند خانم ها آنها را نيز تر و خشک کنند بلکه بدان خاطر است که دوست دارند فرزندانشان در آغوش مادر مهربان و دلسوزي پرورش پيدا کنند.

مردها به دنبال خانم هاي خوش مشرب هستند. بعضي از خانم ها خيلي سخت گير بوده و براي جزئيات اهميت بيش از اندازه اي قائل مي‌شوند. آيا تا به حال دختر هايي را ديده ايد که داراي خلق و خوي پسرانه هستند؟ مردها مي‌خواهند از در کنار هم بودن با همسر خود لذت ببرند و احتياج به محبت دارند به همين دليل هميشه به دنبال فرد خوش طبعي هستند که بتوانند در کنار او به آرامشي که آرزوي آن را دارند دست پيدا کنند.

مردها به دنبال زن هايي هستند که حس و ظرافت زنانه خود را حفظ کرده باشند. البته منظور ما آن دسته از خانم هايي نيست که دائما به دنبال مد مي‌روند و چهره خود را به انواع و اقسام اشکال مختلف در مي‌آورند. بعضي از خانم ها هستند که در زمان عصبانيت هر چه که دلشان مي‌خواهد بار طرف مقابل مي‌کنند که اين کار به هيچ وجه به مزاج آقايان سازگار نيست. مردها نمي خواهند رفتار همسرشان به اندازه خودشان بي شرمانه و توهين آميز باشد.

مردها کسي را مي‌خواهند که حامي و پشتيبانشان باشد. خيلي از خانم ها منتظر هستند که اشتباه کوچکي از آقا سر بزند که آنها را به باد انتقاد بگيرند و در مسائل خصوصي و حتي شغلي شان دخالت کنند. آقايان به ارتباط خود به عنوان يک سيستم محافظ نگاه مي‌کنند زمانيکه خانم نتواند يک چنين حسي را در آنها به وجود آورد و از اين گذشته تا آنجا که مي‌تواند از آنها انتقاد هم بکند، چيزي نمي گذرد که دلسردي پيش مي‌آورد.

مردها از خانم هاي عصبي که تمام مدت داد و فرياد مي‌کنند خوششان نمي آيد. آنها خانم هايي را مي‌پسندند که اهل بحث و گفتگو باشند و قادر باشند که مشکلاتشان را از راه هاي منطقي حل کنند.

معمولا آقايان در مورد مسائل عاطفي و روابط زناشويي اندکي خود دار تر از خانم ها هستند. باور کنيد که حقيقت دارد. مردها مي‌دانند که از همسر خود چه مي‌خواهند و به همين دليل توجه خود را بر روي آن معطوف مي‌کنند. شما به هيچ وجه آن همه شور و اشتياقي که به مردها نسبت مي‌دهند را نمي‌توانيد در دنياي واقعي در وجودشان پيدا کنيد. مردها در جهان واقعي بسيار محافظه کار هستند.

مردها به دنبال همسري مي‌گردند که به آنها متعهد باشد. مردها نامزدي را دوست دارند که بتوانند به او اعتماد کنند و مشکلات و ناراحتي هايشان را با او در ميان بگذارند. تعهد مثل يک خيابان يکطرفه نيست و بايد از جانب هر دو طرف رعايت شود. چنين نيازي براي هميشه در وجود تمام مردها باقي خواهد ماند.

مردها دوست ندارند که تنها زندگي کنند.

در حاليکه خانم ها در نقشهاي اجتماعي خود بسيار موفق هستند خوب است که هيچ گاه از ياد نبريم که جايگاه اصلي آنها به خانه و خانواده شان تعلق دارد.

تعداد صفحات : 0

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 32
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 3
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 22
  • بازدید ماه : 56
  • بازدید سال : 602
  • بازدید کلی : 261536
  • <
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    لینک های ویژه